اشک: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
{{ب|زان ترس نگریم که خیال رخ تو|با اشک مبادا که برون آید ازو}} |
{{ب|زان ترس نگریم که خیال رخ تو|با اشک مبادا که برون آید ازو}} |
||
{{م|[[اثیرالدین اومانی]] <ref>{{یادکرد کتاب|| نام خانوادگی =هدایت| نام =رضاقلیخان| پیوند نویسنده =رضاقلیخان هدایت| فصل=۱۷۴. اثیرالدّین اومانی| عنوان =[[w:مجمعالفصحاء|مجمع الفصحاء]]| کوشش =[[مظاهر مصفا]]|| جلد =یکم| سال =سال ۲۰۰۲م| ناشر =انتشارات امیرکبیر| مکان =تهران| زبان =fa| صفحه =ص ۳۸۷}}</ref> }} |
{{م|[[اثیرالدین اومانی]] <ref>{{یادکرد کتاب|| نام خانوادگی =هدایت| نام =رضاقلیخان| پیوند نویسنده =رضاقلیخان هدایت| فصل=۱۷۴. اثیرالدّین اومانی| عنوان =[[w:مجمعالفصحاء|مجمع الفصحاء]]| کوشش =[[مظاهر مصفا]]|| جلد =یکم| سال =سال ۲۰۰۲م| ناشر =انتشارات امیرکبیر| مکان =تهران| زبان =fa| صفحه =ص ۳۸۷}}</ref> }} |
||
* «در زمان جادوگرها، اشک انسانها خیلی خیلی با ارزش بود. اشک مثل آب دهان قورباغه چیزی کمیاب و نادر بود. این که حالا اشک به چه کارشان میآمده، من که نمیدانم. شربتی برای مهربان تر کردن؟ انسان بهتری کردن؟ برای کم کردن خساست در احساسات؟ یا برای کمتر پشمالو بودن؟ مردها همیشه به بهانه مردانگی شان، اشکهای شان را حتی در بدترین لحظات زندگی خود قورت میدادند. انگار که این کار واقعیت را تغییر میداد. بهر حال اشک ریختن حال انسان را بهتر میکند. مغز را میشوید و اندوه را از بین میبرد. پس این فکر مضحک از کجا به ذهن مردها خطور کرده بود که چون مرد هستند نباید گریه کنند؟» |
|||
** ''[[انیس لودیگ]]'' در « کمی قبل از خوشبختی » |
|||
== منابع == |
== منابع == |
نسخهٔ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۱۴
اشک مایعی است که به صورت پی در پی از غدد اشکی در چشم ترشح میشود و نقش حفاظت و مرطوب کردن و تغذیهای دارد. اشکهایی که هنگام گریه تشکیل میشوند به احساساتی شدید همچون اندوه، خوشحالی، هیجان، حیرت و لذت مربوطند. خنده و خمیازه نیز میتوانند به تشکیل اشک منجر شوند.
گفتاوردها
- نشانهشناسی: قطرهای که پس نمایان شدن، بخار و ناپدید میشود: نماد درد و شفاعت است و اغلب با مروارید یا با دانههای کهربا مقایسه میشود...»
- «وقتی نگاه حسرت یک کودک فقیر/ در پردهٔ سرشک پناهنده میشود// احساس میکنم که غمی خفته و بزرگ/ ناگه درون سینهٔ من زنده میشود.»
- «راه خوناب سرشک از مژه بستم که مباد/غم رخسار تو با خون دل آید بیرون.»
- «دوش از کنارم آن مه نامهربان گذشت/موج سرشک تا سحرم در کنار ماند.»
چشمم که همیشه جوی خون آید ازو | سیلاب سرشک لالهگون آید ازو | |
زان ترس نگریم که خیال رخ تو | با اشک مبادا که برون آید ازو |
اثیرالدین اومانی [۵] |
- «در زمان جادوگرها، اشک انسانها خیلی خیلی با ارزش بود. اشک مثل آب دهان قورباغه چیزی کمیاب و نادر بود. این که حالا اشک به چه کارشان میآمده، من که نمیدانم. شربتی برای مهربان تر کردن؟ انسان بهتری کردن؟ برای کم کردن خساست در احساسات؟ یا برای کمتر پشمالو بودن؟ مردها همیشه به بهانه مردانگی شان، اشکهای شان را حتی در بدترین لحظات زندگی خود قورت میدادند. انگار که این کار واقعیت را تغییر میداد. بهر حال اشک ریختن حال انسان را بهتر میکند. مغز را میشوید و اندوه را از بین میبرد. پس این فکر مضحک از کجا به ذهن مردها خطور کرده بود که چون مرد هستند نباید گریه کنند؟»
- انیس لودیگ در « کمی قبل از خوشبختی »
منابع
- ↑ شوالیه، ژان. «اشک (Larme/Tears)». در Dictionnaire des symboles [فرهنگ نمادها]. ج. یکم. ترجمهٔ سودابه فضایلی. تهران: انتشارات جیحون، ۱۳۸۴. ص ۱۹۷. شابک ۹۶۴۶۵۳۴۱۴۷.
- ↑ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۰۴. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.
- ↑ هدایت، رضاقلیخان. «۱۰۵. محمود میرزای قاجار». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۲۱۶.
- ↑ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۴۱۶. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.
- ↑ هدایت، رضاقلیخان. «۱۷۴. اثیرالدّین اومانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۸۷.