حیران خانم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
صفحه‌ای تازه حاوی «'''حیران خانم دُنبُلی''' (۱۷۹۰، نخجوان - ۱...» ایجاد کرد
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
{{شعر}}
{{شعر}}
<center>'''جدایی'''</center>
<center>'''جدایی'''</center>
چه کنم باز فتادم دگر از یار جدا|بلبل زار صفت از گل و گلزار جدا}}
{{ب|چه کنم باز فتادم دگر از یار جدا|بلبل زار صفت از گل و گلزار جدا}}
ای فلک نالهٔ من خانه خرابت سازد|که مرا کردی تو از یار، دگر بار جدا}}
{{ب|ای فلک نالهٔ من خانه خرابت سازد|که مرا کردی تو از یار، دگر بار جدا}}
خون ز بهر من غمدیدهٔ هجرا ریزد|باد سیار جدا، ابر گهربار جدا}}
{{ب|خون ز بهر من غمدیدهٔ هجرا ریزد|باد سیار جدا، ابر گهربار جدا}}
به رغم فرقت من ناله کشد در گلشن|بلبل زار جدا، خار ستمکار جدا}}
{{ب|به رغم فرقت من ناله کشد در گلشن|بلبل زار جدا، خار ستمکار جدا}}
همه بر حسرت من گریه کند شام و سحر|یار غمخوار جدا دشمن خونخوار جدا}}
{{ب|همه بر حسرت من گریه کند شام و سحر|یار غمخوار جدا دشمن خونخوار جدا}}
در همه حال خرد راست جدایی ز رقیب| حیف باشد نشود یار ز اغیار جدا}}
{{ب|در همه حال خرد راست جدایی ز رقیب| حیف باشد نشود یار ز اغیار جدا}}
آه حیران چه سازم من از این محنت و غم|کرد از یار مرا گردش غدّار جداref name="زنان سخنور" />}}
{{ب|آه حیران چه سازم من از این محنت و غم|کرد از یار مرا گردش غدّار جداref name="زنان سخنور" />}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{شعر}}
<center>'''ماه نو'''</center>
<center>'''ماه نو'''</center>
این مهر منوّر است یا دوست|این ماه نو است یا که ابروست}}
{{ب|این مهر منوّر است یا دوست|این ماه نو است یا که ابروست}}
مار است سر خزینه خفته|یا اینکه به دوش مار گیوست}}
{{ب|مار است سر خزینه خفته|یا اینکه به دوش مار گیوست}}
چوگان فلک به روی ماهست|یا در رخ دوست حلقهٔ موست}}
{{ب|چوگان فلک به روی ماهست|یا در رخ دوست حلقهٔ موست}}
این چشم بود که برده دل‌ها|آهوی ختن و یا که جادوست}}
{{ب|این چشم بود که برده دل‌ها|آهوی ختن و یا که جادوست}}
این حقته لعل یا که سیم است|یا غنچه و یا لب سخنگوست}}
{{ب|این حقته لعل یا که سیم است|یا غنچه و یا لب سخنگوست}}
در است و صدف و یا که دندان|با آنکه به رشته کرده لؤلؤست}}
{{ب|در است و صدف و یا که دندان|با آنکه به رشته کرده لؤلؤست}}
بدگویی دشمنان بی‌دین|سهلست مرا چو پار خوشخوست}}
{{ب|بدگویی دشمنان بی‌دین|سهلست مرا چو پار خوشخوست}}
گفتم برسم به وصل دلبر|چه فایده عمر در تکاپوست}}
{{ب|گفتم برسم به وصل دلبر|چه فایده عمر در تکاپوست}}
این طور فکندن تو از چشم|حیران غریب را نه نیکوستref name="زنان سخنور" />}}
{{ب|این طور فکندن تو از چشم|حیران غریب را نه نیکوستref name="زنان سخنور" />}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۱: خط ۴۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی آذربایجان]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:شاعران آذربایجانی]]
[[رده:درگذشتگان ۱۸۴۸]]

نسخهٔ ‏۲۳ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۲۲

حیران خانم دُنبُلی (۱۷۹۰، نخجوان - ۱۸۴۸، تبریز) شاعر آذری-فارسی‌سرا ایرانی بود.[۱]

گفتاوردها

  • «عمر از دست شد چو تیر از شست/برف پیری مرا به سر بنشست.»
افسانهٔ ما
حال ما را که کند عرش به جانانهٔ ما      شود آگاه ز حال دل دیوانهٔ ما
جرعه نوشیم ز خُمخانهٔ وصل رخ او      سر بر افلاک کشد نالهٔ مستانهٔ ما
هرگز از بزم وصالش دل ما شد نشد      گویی از باده غم سیر شده پیمانهٔ ما
گاه بر سینه‌زنان گاه به سر خاک‌کنان      شده از روز ازل پنجهٔ غم شانهٔ ما
حال عالم به غم و محنت ما می‌سوزد      رحم بر ما نکند آن بت فرزانهٔ ما
شده مشهور جهان حال دل اما چکنم      ندهد دلبر ما گوش بر افسانهٔ ما
مهر تو ذره منم چون شود از راه کرم      بر نه افلاک رسد پایهٔ کاشانهٔ ما
این شرف گر به من زار میسر گردد      گر بیایی مه من لحظه‌ای بر خانهٔ ما
لال شد از ستمش بلبل طبع حیران      {{{2}}}
جدایی
چه کنم باز فتادم دگر از یار جدا      بلبل زار صفت از گل و گلزار جدا
ای فلک نالهٔ من خانه خرابت سازد      که مرا کردی تو از یار، دگر بار جدا
خون ز بهر من غمدیدهٔ هجرا ریزد      باد سیار جدا، ابر گهربار جدا
به رغم فرقت من ناله کشد در گلشن      بلبل زار جدا، خار ستمکار جدا
همه بر حسرت من گریه کند شام و سحر      یار غمخوار جدا دشمن خونخوار جدا
در همه حال خرد راست جدایی ز رقیب      حیف باشد نشود یار ز اغیار جدا
آه حیران چه سازم من از این محنت و غم      {{{2}}}
ماه نو
این مهر منوّر است یا دوست      این ماه نو است یا که ابروست
مار است سر خزینه خفته      یا اینکه به دوش مار گیوست
چوگان فلک به روی ماهست      یا در رخ دوست حلقهٔ موست
این چشم بود که برده دل‌ها      آهوی ختن و یا که جادوست
این حقته لعل یا که سیم است      یا غنچه و یا لب سخنگوست
در است و صدف و یا که دندان      با آنکه به رشته کرده لؤلؤست
بدگویی دشمنان بی‌دین      سهلست مرا چو پار خوشخوست
گفتم برسم به وصل دلبر      چه فایده عمر در تکاپوست
این طور فکندن تو از چشم      {{{2}}}

منابع

  1. مشیر سلیمی، علی‌اکبر. «حیران». در زنان سخنور. ج. اول. تهران: مؤسسهٔ مطبوعاتی علمی، سال ۱۹۵۶م. ص ۱۷۸.