ضرب‌المثل‌های رومانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
صفحهٔ جدید: '''ضرب‌المثل‌های رومانی''' == A == {{چپ‌چین}} * Apa trece, pietrele rămân. {{پایان چپ‌چین}} * ترجمه: ...
 
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''[[W:ضرب‌المثل|ضرب‌المثل‌های رومانی]]'''
'''[[W:ضرب‌المثل|ضرب‌المثل‌های رومانی]]'''
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;">
__NOTOC__
[[#A|A]] - [[#B|B]] - [[C|C]] - [[#D|D]] - [[#E|E]] - [[#F|F]] - [[#G|G]] - [[#H|H]] - [[#I|I]] - [[#J|J]] - [[#K|K]] - [[#L|L]] - [[#M|M]] - [[#N|N]] - [[O|O]] - [[P|P]] - [[Q|Q]] - [[R|R]] - [[#S|S]] - [[T|T]] - [[U|U]] - [[V|V]] - [[#W|W]] - [[X|X]] - [[ Y|Y]] - [[Z|Z]]
</div>


== A ==
== A ==
خط ۵: خط ۱۰:
* ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخره‌ها ماندگار هستند.»
* ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخره‌ها ماندگار هستند.»
** مترادف فارسی: «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
** مترادف فارسی: «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
{{چپ‌چین}} * Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem. {{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem. {{پایان چپ‌چین}}
ترجمه: مرا از جوجه ها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.
* ترجمه: «مرا از جوجه‌ها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.»
مترادف فارسی: خصـم دانا كه دشمن جان است بهتــر از دوستي كه نادان است "مکتبی"
** مترادف فارسی: «خصـم دانا كه دشمن جان است// بهتر از دوستی كه نادان است [[مکتبی]]
{{چپ‌چین}} * Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti. {{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti. {{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببحش، هروقت بدان نیاز داشتی آن‌را خواهی یافت.»
* ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببحش، هروقت بدان نیاز داشتی آن‌را خواهی یافت.»
خط ۱۶: خط ۱۸:
** مترادف فارسی: «خوبی کردن و به دریا انداختن»
** مترادف فارسی: «خوبی کردن و به دریا انداختن»
** تمثیل: «تو نیکی میکن و در دجله انداز// که ایزد در بیابانت دهد باز» [[سعدی]]
** تمثیل: «تو نیکی میکن و در دجله انداز// که ایزد در بیابانت دهد باز» [[سعدی]]
{{چپ‌چین}} * Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.{{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از گوشهایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»
* ترجمه: «از گوش‌هایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»
** مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو يكی// يعنی كه دو بشنو و يكی بيش مگو» [[باباافضل کاشی]]
** مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو يكی// يعنی كه دو بشنو و يكی بيش مگو» [[باباافضل کاشی]]


== D ==
== D ==
{{چپ‌چین}} *Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.{{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر می‌زسد
* ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر می‌رسد
** مترادف فارسی: «نادان را به از خاموشی نیست» [[سعدی]]
** مترادف فارسی: «نادان را به از خاموشی نیست» [[سعدی]]
** مترادف فارسی: «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شكوه عظمت دانائی» [[مرزبان‌نامه]]
** مترادف فارسی: «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شكوه عظمت دانائی» [[مرزبان‌نامه]]
خط ۳۴: خط ۳۵:
** مترادف فارسی: « كار امروز به فردا افكندن از كاهلی تن است.» [[تاریخ بیهقی]]
** مترادف فارسی: « كار امروز به فردا افكندن از كاهلی تن است.» [[تاریخ بیهقی]]
** تمثیل: «از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» [[فردوسی]]
** تمثیل: «از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» [[فردوسی]]
تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی بمن آر» [[حافظ]]
تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» [[حافظ]]
{{چپ‌چین}} * Cine are carte, are parte!{{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Cine are carte, are parte!{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دانش، قدرت است.»
* ترجمه: «دانش، قدرت است.»
خط ۸۵: خط ۸۶:


== S ==
== S ==
{{چپ‌چین}} * "S-a dus bou... şi-a venit vaca !" (tatǎl lui Nica, in Ion Creanga-Amintiri din copilarie) {{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * S-a dus bou... şi-a venit vaca ! (tatǎl lui Nica, in Ion Creanga-Amintiri din copilarie) {{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»
* ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»
** مترادف فارسی: «خر عیسی به آسمان نرود.»
** مترادف فارسی: «خر عیسی به آسمان نرود.»
خط ۹۷: خط ۹۸:


== U ==
== U ==
{{چپ‌چین}} * Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca" {{پایان چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}} * Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca {{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش می‌کند که ده نفر عاقل نمی‌توانند آن را سامان دهند.»
* ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش می‌کند که ده نفر عاقل نمی‌توانند آن را سامان دهند.»
** مترادف فارسی: «يك دیوانه سنگی به چاه اندازد و دو صد عاقل بیرون نتوانند آورد.»
** مترادف فارسی: «يك دیوانه سنگی به چاه اندازد و دو صد عاقل بیرون نتوانند آورد.»

نسخهٔ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۷، ساعت ۱۰:۱۲

ضرب‌المثل‌های رومانی


A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - Q - R - S - T - U - V - W - X - Y - Z

A

* Apa trece, pietrele rămân.
  • ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخره‌ها ماندگار هستند.»
    • مترادف فارسی: «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
* Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem.
  • ترجمه: «مرا از جوجه‌ها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.»
    • مترادف فارسی: «خصـم دانا كه دشمن جان است// بهتر از دوستی كه نادان است مکتبی
* Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti.
  • ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببحش، هروقت بدان نیاز داشتی آن‌را خواهی یافت.»
    • مترادف فارسی: «نان را بينداز توی دریا، ماهی نمیداند اما خدا ميداند.»
    • مترادف فارسی: «خوبی کردن و به دریا انداختن»
    • تمثیل: «تو نیکی میکن و در دجله انداز// که ایزد در بیابانت دهد باز» سعدی
* Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.
  • ترجمه: «از گوش‌هایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»
    • مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو يكی// يعنی كه دو بشنو و يكی بيش مگو» باباافضل کاشی

D

* Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.
  • ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر می‌رسد.»
    • مترادف فارسی: «نادان را به از خاموشی نیست» سعدی
    • مترادف فارسی: «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شكوه عظمت دانائی» مرزبان‌نامه
    • تمثیل: «زادنش چوجان تو را مايه نيست// به از خامُشی هيچ پيرايه نيست» فردوسی

C

* Ce poţi face azi, nu lăsa pe mâine.
  • ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.»
    • مترادف فارسی: « كار امروز به فردا ميفكن!»
    • مترادف فارسی: « كار امروز به فردا افكندن از كاهلی تن است.» تاریخ بیهقی
    • تمثیل: «از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» فردوسی

تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» حافظ

* Cine are carte, are parte!
  • ترجمه: «دانش، قدرت است.»
    • مترادف فارسی: «دانایی توانایی است»
    • مترادف فارسی: «دانستن توانستن است»
    • تمثیل: «توانا بود هركه دانا بود// به دانش دل پیر برنا بود» فردوسی
* Cine furǎ azi un ou, mâine va fura un bou!
  • ترجمه: «آن‌که امروز تخم‌مرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.»
    • مترادف فارسی: «تخم‌مرغ‌دزد، شترمرغ‌دزد می‌شود.»
    • مترادف فارسی: «هر كه دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.»
* Câinii latră, ursu' trece...
  • ترجمه: «سگ پارس می‌کند و خرس (بی‌خیال) می‌گذرد.»
    • مترادف فارسی: «سگ لايد و كاروان گذرد.»
    • تمثیل: «زآن‌همه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند زراهی كاروان؟» مولوی

N

* Nu da vrabia din mână pe cioara de pe gard.
  • ترجمه: «گنجشکی را که به کف داری با کلاغی که برحصاری نشسته معاوضه نکن!»
    • مترادف فارسی: «سركه نقد به از حلوای نسیه»
    • مترادف فارسی: «سیلی نقد از عطای نسیه به»
    • تمثیل: «ما درخور صید تو نباشیم ولیكن// گنجشك به‌دست است به از باز پریده» سعدی
* Nu iese fum fără foc.
  • ترجمه: «هیچ دودی بی‌آتش نیست.»
    • مترادف فارسی: «هیچ دودی بی‌آتشی نیست.»
    • مترادف فارسی: «دود نشانه آتش است.»
    • تمثیل: «اگر دودی رود، بی آتشی نیست» سعدی
* Nu poţi îndrepta lumea cu umărul.
  • ترجمه: «دنیا را با شانه‌هایت نمی‌توانی راست کنی.»
    • مترادف فارسی: «گیتی است، كی پذیرد همواری؟» رودکی

O

* Obişnuinţa... a doua natură!
  • ترجمه: «عادت، طبیعت دوم است.»
    • مترادف فارسی: «عادت طبیعت ثانوی است.»
    • مترادف فارسی: «ترك عادت موجب مرض است.»
* Ochii care nu se văd se uită...
  • ترجمه: «چشمانی که همدیگر را نبینند، یکدیگر را فراموش می‌کنند.»
    • مترادف فارسی: «ازدل برود هرآن‌که از دیده برفت.»

P

* Prietenu, la nevoie se cunoaşte!
  • ترجمه: «هنگام نیاز، دوستان واقعی شناخته می‌شوند.»
    • مترادف فارسی: «دوست آن دانم كه گیرد دست دوست// در پریشان‌حالی و درماندگی» سعدی

R

* Rîde ciob de oală spartă.
  • ترجمه: «تراشه چوب به پاتیل شکسته می‌خندد.»
    • مترادف فارسی: «ديگ به ديگ گويد رويت سياه! سه‌پایه گوید صل‌علی.»
    • مترادف فارسی: «آبکش به کفگیر می‌گوید: نُه سوراخ داری!»

S

* S-a dus bou... şi-a venit vaca ! (tatǎl lui Nica, in Ion Creanga-Amintiri din copilarie)
  • ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»
    • مترادف فارسی: «خر عیسی به آسمان نرود.»
    • تمثیل: «خر عیسی گرش به مکه بری// چون بیاید هنوز خر باشد.» سعدی
    • تمثیل: «خر به سعی، آدمی نخواهد شد// گرچه در پای منبری باشد» سعدی

T

* Totu-i bine cand se termină cu bine.
  • ترجمه: «همه چیز بر وفق مراد است وقتی که پایان خوبی داشته باشد.»
    • مترادف فارسی: «شاهنامه آخرش خوش است.»

U

* Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca
  • ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش می‌کند که ده نفر عاقل نمی‌توانند آن را سامان دهند.»
    • مترادف فارسی: «يك دیوانه سنگی به چاه اندازد و دو صد عاقل بیرون نتوانند آورد.»
* Un necaz nu vine niciodată singur.
  • ترجمه: «یک بدبختی هیچگاه به تنهایی رخ نمی‌دهد.»
    • مترادف فارسی: «یک بدبختی تنها رو نمی‌دهد.»