محمد مصدق: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== در دادگاه محاکمه == |
== در دادگاه محاکمه == |
||
* حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیدهاست و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان میرسد؛ ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است. |
* «حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیدهاست و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان میرسد؛ ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.» |
||
* آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت [[ایران]] را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندهام و به قیمت از بین رفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر [[خاورمیانه]] در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند. |
* «آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت [[ایران]] را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندهام و به قیمت از بین رفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر [[خاورمیانه]] در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.» |
||
در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین میگوید: |
در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین میگوید: |
نسخهٔ ۱۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۴
محمّد مصدّق (۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱–۱۴ اسفند ۱۳۴۵) دولتمرد ایرانی و نخستوزیر ایران از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.
گفتاوردها
- «در جراید آنچه راجعبه شخص این جانب نگاشته میشود، هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچوجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد».[۱]
- «بر فرض که ما با هواخواهان رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت ما خدمت کرد. در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟»[۲]
- «قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون»
- «شاه به موجب قانون اساسی مسئولیتی ندارد و به هیچ وجه من الوجوه در امور مملکتی حق دخالت ندارند.»[۳]
- «هرچه فحش شنیدم و یا در جراید خواندم پر کاهی بر من اثر ننمود و هر وقت به یاد پندی میآمدم که از مادرم شنیدم و آن پند این بود که "وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل میکنند" برای مبارزه بیشتر حریص میشدم و خود را بهتر مجهز میکردم و من این نهضت را تا زندهام ادامه میدهم و از آن راه منحرف نخواهم شد.»[۴]
در دادگاه محاکمه
- «حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیدهاست و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان میرسد؛ ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.»
- «آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندهام و به قیمت از بین رفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.»
در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین میگوید:
- «در طول تاریخ مشروطیت ایران این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی مملکت را به حبس و بند میکشند و روی کرسی اتهام مینشانند… به من گناهان زیادی نسبت دادهاند ولی من خودم میدانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کردهام … مردم این مملکت میدانند که وضع من در بسیاری جهات با وضع مارشال پتن فرانسوی بی شباهت نیست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتی کردهام. من هم مثل او در اواخر عمر به روی کرسی اتهام نشستهام و شاید مثل او محکوم شوم ولی همه نمیدانند بین من و او یک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاری با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن ملیت ایران به دست عمال بیگانگان!.»[۵][۶]
آخرین دفاع
در جریان آخرین دفاع در دادگاه تجدیدنظر نظامی میگوید:
- «از آنچه برایم پیش آوردهاند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام دادهام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید.»
- «مبارزه درخشان مردم علیه شرکت سابق نفت که من یکی از رهبران آن بودهام و اکنون به عنایت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقیده میکنم حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست.»
- بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶
- «من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زندهام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم.»
- بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶ تا ۷۷۷
- «از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد…. از مردم رشید عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم و تأکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشتهاند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.»
- بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشرتاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۸ تا ۷۷۹
پس از برکناری
در لایحهای که در تاریخ ششم شهریور ۱۳۳۳ در زندان لشکر دو زرهی تنظیم کرده، دکتر مصدق در جواب کسانی که رأی به عدم صلاحیت دادگاه نظامی را توهین به مقام سلطنت تلقی کرده و شاه را مصون از خطا معرفی میکردند، میگوید:
- «توجیهی سخیفتر از این نمیشود زیرا احترام مقام سلطنت در این است که اگر خود آن مقام هم عمل غیرموجهی نمود اظهار ندامت کند. بزرگی و عظمت به این نیست که دادرسان بترسند اگر رأی به صلاحیت ندهند دچار عذاب الیم خواهند گردید.»
- بستهنگار محمد، مصدق و حاکمیت ملی، انتشارات قلم، ۱۳۸۱، ص۵۹۹ تا ۶۳۳
درباره
دربارهٔ او
- «من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدقم و از مکتب او درس آموختهام».
- «خیلی واضح بود که شاه گرفتار مصدق شده بود. مصدق کسی که قیام کرد تا کشورش را آزاد کند و انحصارهای که در آنجا بود حذف کند. مصدق کسی بود که قیام کرد که نفوذِ بیگانگان را حذف کند. مصدق کسی که یک انقلاب را در ایران برای ملّت ایران رهبری کرد، مصدق کسی که شاه توانست با همکاری استعمار، بر او و بر قیامش چیره شود. شبحِ او همواره در برابرِ شاه در هر زمان میایستاد … گرفتاری مصدّق این بود که شاهِ ایران را از اینکه همواره خود را درونِ نفوذِ بیگانه قرار دهد، دور کند؛ و اگر شاهِ ایران خود را به ثمنِ بخس فروخت، امّا ممکن نیست ملّتِ ایران خود را به طلا و یا به همهٔ گنجهای دنیا بفروشد.»
- جمال عبدالناصر ۲۶/۰۷/۱۹۶۰[۸]
- «در قرن ما، در آسیا سه مرد بزرگ به عرصه رسیدند که در جهان تأثیر نمایان گذاشتند. این سه مرد بزرگ، گاندی، مائوتسه تونگ و سومی مصدق است»
- «دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح/ خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس / تعبیر میکند؟ / من میشنیدم از لب برگ/ این زبان سبز / در خواب نیمشب که سرودش را/ در آب جویبار، بدینگونه شسته بود: در سوگت ای درخت تناور! / ای آیت خجسته درخویشزیستن! / ما را/ حتی امان گریه ندادند. /... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست/ گیرم در آن کرانه نگویند/ کاین موج روشنایی مشرق/ بر نخلهای تشنه صحرا، یمن، عدن… / یا آبهای ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیدهست/ اما، من از نگاه آینه/ هرچند تیره، تار/ شرمندهام که: آه/ در سکوت ای درخت تناور، / ای آیت خجسته درخویشزیستن، / بالیدن و شکفتن، / در خویش بارورشدن از خویش، / در خاک خویش ریشهدواندن/ ما را/ حتی امان گریه ندادند.
- «ای آزادی، خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم
- یا آنکه مرا به پیش خود خوانی یا آنکه تو را به پیش خود خوانم!
- ای آزادی،
- چه زندانها برایت کشیدهام و چه زندانها خواهم کشید!
- و چه شکنجهها تحمل کردهام و چه شکنجهها تحمل خواهم کرد.
- اما خود را به استبداد نخواهم فروخت،
- من پرورده آزادیام، استادم علی است، مرد بیبیم و بیضعف و پرصبر،
- و پیشوایم مصدق مرد آزاد، مردی که، هفتاد سال برای آزادی نالید.
- من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد.
- اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن،
- بگو هر لحظه کجایی و چه میکنی؟
- تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم؟»
- «برای شخص من آنچه مصدق را بهعنوان یک سیاستمدار ملی برجسته میکند، پایبندی او به قانون اساسی مشروطه و متمم آن، رعایت حقوق و آزادی مخالفان و تأکیدش بر ضرورت مشارکت عمومی در قدرت سیاسی کشور و همچنین میهندوستی او است.»
بُنمایه
بخشی از دفاعیات زنده یاد دکتر مصدق در جلسه سی و چهارم دادگاه نظامی
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
- ↑ دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – به کوشش ایرج افشار
- ↑ سیاست موازنهٔ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص147
- ↑ دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – به کوشش ایرج افشار
- ↑ دکتر محمد مصدق، محاکمه و بدفاع
- ↑ دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – مشتمل بر دو کتاب :۱- شرح مختصری از زندگی و خاطراتم ۲- مختصری از تاریخ ملی شدن نفت در ایران - به کوشش ایرج افشار
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
- ↑ http://nasser.bibalex.org/Speeches/browser.aspx?SID=914&lang=ar
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/116555/از-مصدق-تا-مصدق