والت ویتمن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Alyosha.40 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Alyosha.40 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== گفتاوردها ==
== گفتاوردها ==
«همیشه چهره‌ات را به سوی آفتاب نگه دار. سایه‌ها پشت سرت خواهند افتاد.»
* «همیشه چهره‌ات را به سوی آفتاب نگه دار. سایه‌ها پشت سرت خواهند افتاد.»
«من به بدی بدتریهان هستم. اما خدا را شکر، که به خوبی بهترینها هستم.»
* «من به بدی بدتریهان هستم. اما خدا را شکر، که به خوبی بهترینها هستم.»
«باور داریم یک برگ علف چیزی کم از سفر ستارگان ندارد.»
* «باور داریم یک برگ علف چیزی کم از سفر ستارگان ندارد.»
«سادگی شکوه بیان است.»
* «سادگی شکوه بیان است.»
«من وجود دارم همانگونه که هستم، همین کافی‌ست.»
* «من وجود دارم همانگونه که هستم، همین کافی‌ست.»
«هرچه روح را راضی کند، حقیقت است.»
* «هرچه روح را راضی کند، حقیقت است.»
*
== نمونه شعر ==
== نمونه شعر ==
ای ناخدا! ناخدای من!
ای ناخدا! ناخدای من!

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۴

والت ویتمن (زاده‌ی 31 می 1819-26 مارس، 1892) یک از تاثیرگزارترین شاعران امریکایی است. ویتمن به خاطر مجموعه شعر برگ‌های علف شهرت دارد. او را پدر شعر آزاد نام نهاده‌اند و اغلب از نظر دیدگاه با حافظ مقایسه می‌شود.

گفتاوردها

  • «همیشه چهره‌ات را به سوی آفتاب نگه دار. سایه‌ها پشت سرت خواهند افتاد.»
  • «من به بدی بدتریهان هستم. اما خدا را شکر، که به خوبی بهترینها هستم.»
  • «باور داریم یک برگ علف چیزی کم از سفر ستارگان ندارد.»
  • «سادگی شکوه بیان است.»
  • «من وجود دارم همانگونه که هستم، همین کافی‌ست.»
  • «هرچه روح را راضی کند، حقیقت است.»

نمونه شعر

ای ناخدا! ناخدای من! ای ناخدا! ناخدای من! سفرِ سهمگینمان به پایان آمد، کشتی توفان‌ها را پشت سر نهاد، سرانجام به پاداش موعود دست‌یافتیم، بندرگاه نزدیک است، بانگِ ناقوس‌ها را می‌شنوم، مردم جشن برپا کرده‌اند، چشمانشان به آن کشتی استوار است، آن کشتیِ پاینده و بی‌باک؛ اما ای دل! ای دل! ای دل! ای قطراتِ خون‌بارِ سرخ، ناخدای من بر فراز کشتی آرمیده است، سرد و بی‌جان.

ای ناخدا! ناخدای من! برخیز و گوش بسپار به بانگِ ناقوس‌ها؛ برخیز – پرچم برای تو افراشته شده- برای تو در شیپوره‌ها می‌دمند، برای توست این شاخه‌های گل، حلقه‌های گل ربان‌زده-برای توست این کرانه پرشده از جمعیت، مردم نام تو را صدا می‌کنند، چهرهای شیفته‌شان به‌سوی توست؛ اینجا ناخدا! پدر بزرگوار! این رؤیایی بیش نیست که تو سرد و بی‌جان بر عرشه افتاده‌ای.

ناخدایم پاسخ نمی‌دهد، لبانش آرام و رنگ‌پریده است، پدرم دستم را حس نمی‌کند، تپشی ندارد یا اراده‌ای کشتی آسوده و ایمن لنگرانداخته، سفرش پایان یافته، از سفری سهمناک، کشتی پیروزمند، با سربلندی بازگشته؛ ای کرانه‌ها، شادی کنید، ای ناقوس‌ها فریاد کنید! اما من با گام‌های سوگوار، ره می‌سپارم بر این عرشه‌ که ناخدایم سرد و بی‌جان بر آن افتاده است.


منابع

  • ویتمن، والت، ای ناخدا! ناخدای من!، انتشارات سرزمین اهورایی، ۱۳۹۶، ترجمهٔ علی سلامی.