یوستین گردر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
احسان آشنا (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
* «اگر من یک سلول پوستی از بدن خود بیرون آورم، در هسته درونی آن سلول تنها ویژگیهای پوست من نیست، بلکه همچنین نشان خواهد داد که من چگونه چشمانی دارم، رنگ مویم چیست و تعداد و نوع انگشتانم را و غیره و غیره. در هر سلول بدن ما اطلاعات مربوط بهساختار تمامی سلولهای دیگر بدن ما محفوظ است.» |
* «اگر من یک سلول پوستی از بدن خود بیرون آورم، در هسته درونی آن سلول تنها ویژگیهای پوست من نیست، بلکه همچنین نشان خواهد داد که من چگونه چشمانی دارم، رنگ مویم چیست و تعداد و نوع انگشتانم را و غیره و غیره. در هر سلول بدن ما اطلاعات مربوط بهساختار تمامی سلولهای دیگر بدن ما محفوظ است.» |
||
** ''فیلسوفان طبیعی'' |
** ''فیلسوفان طبیعی'' |
||
* «این [[آرزو]] و حسرت چیزی دوردست و نایافتنی خصلت ویژه رومانتیکها بود. آنها حسرت دورانهای گذشته، مثلأ قرون وسطی را میخوردند، که پس از نکوهشهای عصر |
* «این [[آرزو]] و حسرت چیزی دوردست و نایافتنی خصلت ویژه رومانتیکها بود. آنها حسرت دورانهای گذشته، مثلأ قرون وسطی را میخوردند، که پس از نکوهشهای [[عصر روشنگری]]، حال، با شور و شوق از نو ارزشیابی میشد؛ و همچنین آرزومند فرهنگهای دوردست مانند فرهنگ خاورزمین و عرفان آن بودند.» |
||
** ''رومانتیسیسم'' |
** ''رومانتیسیسم'' |
||
* «برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همهجا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتادهاند. حال آنکه مسائل مهم که بایست جواب داد زیاد است.» |
* «برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همهجا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتادهاند. حال آنکه مسائل مهم که بایست جواب داد زیاد است.» |
نسخهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۰۹
یوستین گردر، نویسنده نروژی. زادروز : (۸ اوت ۱۹۵۲) در اسلو.
دارای منبع
- «اگر ساختمان مغز ما بههمین سادگی باشد که فکر میکنیم، پس باید بسیار نادان باشیم که تاکنون بهشناخت آن پی نبردهایم.»
- دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۷۳-۴۷-۱
- «اگر فکر نکردی، پس با مشکل بزرگی روبرو هستی، چون انسان حیوانی است متفکر، و انسانی که نیندیشد، بهراستی آدم نیست.»
- دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۷۳-۴۷-۱
- «اگر ندانیم که میمیریم طعم زنده بودن را نمیتوانیم بچشیم. و بدون دریافت شگفتیهای شگرف زندگی، به مرگ نتوان اندیشید.»
- دنیای سوفی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۷۳-۴۷-۱
- «با آرزوی سعادت و نیکروزی برای ملت اسرائیل، این حق را برای خود قائل هستیم که تا زمانی که پرتقالهای "جافا" فاسد و زهرآگین هستند از مصرف آنها خودداری کنیم. انگورهای نژادپرستی را هم چند سالی نخوردیم و نمردیم.»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
- «پانزده میلیارد سال پس از وقوع "سحابی اولیه"، تازه کفزدنها شروع شده است.»
- مایا، معجزه زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۹۸-۹۸-۹
- «دانشمندان فکر میکنند بهکمک چند میکروسکوپ و تلسکوب پرده از اسرار طبیعت برگیرند. آنها فقط بهآنچه قابل توزین است و دارای طول و عرض، اعتقاد دارند و بس. بااینوجود، شناخت آنها ناچیز است.»
- نگاه به کلمه ای تاریک درآیینه، Carl Hanser Verlag, München ۱۹۹۶, ISBN ۳۴۲۳۱۲۹۱۷۴
- «دوهزار سال سپری شد تا سرانجام یک خاخام یهودی، دکترین "چشم برای چشم..." را به نقد کشید.»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
- «شما فکر میکنید در مراسم تدفین شرکت کردهاید، اما در حقیقت بهجشن زایمان آمدهاید.»
- مایا، معجزه زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۹۸-۹۸-۹
- «میلیاردها سال وقت لازم است تا انسانی خلق شود، اما مرگ را ثانیهای بس است.»
- مایا، معجزه زندگی، Carl Hanser Verlag, München ۲۰۰۰, ISBN ۳-۴۴۶۱۹۸-۹۸-۹
- «ما، این لفاظی حکومت اسرائیل را بهرسمیت نمیشناسیم. ما مخالف با تسلسل انتقامجوئی و خون را با خون شستن، چشم برای چشم، دندان برای دندان، هستیم.»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
- «ما، گروگانگیری سربازان را محکوم میکنیم، همانطور که دستگیری و انتقال دستجمعی مردم و بهگروگان گرفتن نمایندهگان منتخب مردم را.»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
- «مقدم بر هرچیز، ما انسان هستیم، آنگاه مسیحی و مسلمان و یهودی...»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
- «ننگ بر نژادپرستی، ننگ بر پاکسازی اقلیتهای قومی، ننگ بر کسانی که شهروندان عادی کشوری را ترور میکنند، خواه از جانب سازمان حماس، حزبالله یا حکومت اسرائیل اعمال شود.»
- Aftenposten, روزنامه ۵ اوت ۲۰۰۶
گفتارها
- « فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، دانش زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او داناتر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. سقراط خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.»
- « سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته می شود که «دوستدار دانایی» باشد.»
- « اگر انسانها این قدر وقتشان را صرف نکرده بودند تا به این دنیا عادت کنند، هرگز آن را باور نمیکردند. این موضوع را بسادگی میشود در بچه ها دید. آنها از هر چیزی که در اطرافشان میبینند چنان متعجب می شوند، انگار به چشمانشان اطمینان ندارند. به همین دلیل است که مرتب به اطراف اشاره میکنند و چشمشان به هرچیزی که میافتد درباره آن سووال میکنند. اما این موضوع درباره بزرگترها فرق میکند. ما پدیده های اطرافمان را آن قدر دیدهایم که کمکم تمامی واقعیتها را چیزی طبیعی میدانیم.»
- « فکر کردم همهمان در داستانی عجیب زندگی میکنیم. با وجود این اکثر آدمها معتقدند که این دنیا کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که غیرطبیعی باشد، مثل فرشته و آدم فضایی؛ تنها به این دلیل که نمی توانند ببینند دنیا خودش یک معمای بزرگ است. احساس میکردم با بقیه فرق دارم. فکر میکردم دنیا خودش یک رویای عجیب است. ...به نظر من این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند. بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند. چگونه میشود چشم بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست ؟»
دنیای سوفی
- «اسپینوزا از جامعه یهودی آمستردام بود ولی بهعلت کجروی و دگراندیشی تکفیر شد. در دوران نسبتأ جدید کمتر فیلسوفی چون او بهخاطر اندیشههایش مورد توهین و تعقیب قرار گرفته است.»
- «اگر من یک سلول پوستی از بدن خود بیرون آورم، در هسته درونی آن سلول تنها ویژگیهای پوست من نیست، بلکه همچنین نشان خواهد داد که من چگونه چشمانی دارم، رنگ مویم چیست و تعداد و نوع انگشتانم را و غیره و غیره. در هر سلول بدن ما اطلاعات مربوط بهساختار تمامی سلولهای دیگر بدن ما محفوظ است.»
- فیلسوفان طبیعی
- «این آرزو و حسرت چیزی دوردست و نایافتنی خصلت ویژه رومانتیکها بود. آنها حسرت دورانهای گذشته، مثلأ قرون وسطی را میخوردند، که پس از نکوهشهای عصر روشنگری، حال، با شور و شوق از نو ارزشیابی میشد؛ و همچنین آرزومند فرهنگهای دوردست مانند فرهنگ خاورزمین و عرفان آن بودند.»
- رومانتیسیسم
- «برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همهجا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتادهاند. حال آنکه مسائل مهم که بایست جواب داد زیاد است.»
- کلاه شعبده باز
- «درست در همین ایام بود که سقراط در خیابانها و میدانهای آتن قدم میزد و با آتنیها به بحث میپرداخت؛ بنابراین او تولد دوباره آکروپولیس و سربرافراشتن این بناهای پرشکوه پیرامون را بهچشم خود دید.»
- آتن
- «رواقیان، فزون براین، تأکید ورزیدند که تمام فرایندهای طبیعی، مثل بیماری و مرگ، تابع قوانین بی چون و چرای طبیعتاند. انسان بنابراین باید سرنوشت خود را بپذیرد. هیچ چیز تصادفی روی نمیدهد. همه چیز از روی ضرورت است.»
- یونانیگری
- «محاکمه عیسی و محاکمه سقراط نیز شباهتهای آشکار داشت. هر دو بیشک میتوانستند با درخواست عفو، خود را نجات بخشند، ولی هر دو احساس کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را تا پایان دردناکش نروند بهعهد خود خیانت کردهاند.»
- سقراط
- «مقصود ما از فلسفه شیوه اندیشیدن کاملأ جدیدی است که حدود ششصدسال پیش از میلاد مسیح در یونان آغاز شد. پیش از آن، مردم پاسخ همه پرسشهای خود را در مذهبهای گوناگون مییافتند.»
- اساطیر
- «نزدیک پانزدهسال از عمر سوفی گذشته بود، و در این عمر کوتاه، دست کم در عید میلاد و همچنین تولد خود، نامه فراوان دریافت کرده بود؛ ولی این عجیبترین نامهای بود که تاکنون بهدستش رسیده بود. تمبر پست نداشت. حتی در صندوق پست هم نیفتاده بود. یک راست آمده بود بهمخفیگاهِ بسیار محرمانهٔ سوفی در قعر پرچین کهن.»
- سقراط
- «یورون عقیده داشت مغز انسان مانند کامپیوتری پیشرفته است. سوفی خیلی مطمئن نبود. آدمیزاد خیلی بیش از یک قطعه افزار است؟»
- باغ عدن
- «ما سیارهای زندهایم، ما کشتی بزرگی هستیم که در جهان کائنات بر گرد خورشیدی سوزان بادبان کشیده است؛ ولی هر کدام ما در عین حال نوعی کشتی حامل ژن بر پهنه گسترده زندگی هستیم. چنانچه این محموله را ایمن به بندر بعدی برسانیم، بیهوده نزیستهایم.»
- سوفی
- «اگر ندانیم که میمیریم طعم زنده بودن را نمیتوانیم بچشیم؛ و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، توصر مرگ نیز ناممکن است.»
- باغ عدن
- «یادش آمد روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماریاش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد، گفت:((تا این لحظه نفهمیده بودم که زندگی چقدر زیباست))»
- باغ عدن
پیوند بهبیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |