وصال شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''[[w:میرزا|میرزا]] [[W:وصال شیرازی|محمّد بن اسماعیل شفیع شیرازی]]''' با تخلُّص و شهرت '''وصال''' ([[w:۱۷۸۳ (میلادی)|۱۷۸۳]]، [[شیراز]] - [[w:۱۸۴۶ (میلادی)|۱۸۴۶]]، [[شیراز]]) خوش‌نویس و شاعر [[ایرانی]] بود. <ref name="سخنوران نامی معاصر ایران">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =دوازدهم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۶۳۴}}</ref>
'''[[W:وصال شیرازی|وصال شیرازی]]'''، میرزا شفیع شیرازی، معروف به میرزا کوچک و متخلص به «وصال»، یکی از بزرگترین شاعران دوره فتحعلی‌شاه و و پسرش محمدشاه است. زادروز: ([[W:۱۱۹۲ یا ۱۱۹۳ (هجری قمری)|۱۱۹۲ یا ۱۱۹۳ هجری قمری]]) در [[شیراز]]. وصال در تاریخ ([[W:۱۲۶۲ (هجری قمری)|۱۲۶۲ هجری قمری]]) در زادگاه خود درگذشت.

== دارای منبع ==
== دارای منبع ==
=== دیوان وصال ===
=== دیوان وصال ===
خط ۳۷: خط ۳۶:
{{ناتمام}}
{{ناتمام}}


[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی شیراز]]
[[رده:خوش‌نویسان ایرانی]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:اهالی شیراز|وصال]]
[[رده:درگذشتگان ۱۸۴۶]]

نسخهٔ ‏۳ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۱

میرزا محمّد بن اسماعیل شفیع شیرازی با تخلُّص و شهرت وصال (۱۷۸۳، شیراز - ۱۸۴۶، شیراز) خوش‌نویس و شاعر ایرانی بود. [۱]

دارای منبع

دیوان وصال

کس نیست که گوید به من ای بیهده گفتار      ای زشت به‌گفتار و به‌کردار و به‌رفتار
این پیشه کدام است که در پیش گرفتی      بر دیده دل نشتر و در پای خرد خار
گشتی ادب‌آموز و بدین گونه سیه‌روز      گشتی سخن‌آرا و بدین‌گونه شدی خوار
چندان که ترا کاست هنر، بیش فزودیش      ای بر همه خواری هنرمند سزاوار
مقدار هنررا بفزودی تو به مقدور      او بیش ز مقدور ترا کاست ز مقدار
دیوان تو انباشته از مدح بزرگان      در کیسه نه درهم بودت هیچ نه دینار
امروز چو بازار ادب سرد ببینی      آخر به چه رو گرم بتازی تو به بازار

مثنوی بزم وصال

دَهُم‌شب ز مه بود و مه نیمرنگ      چو در خط رخ‌مهوشان فرنگ
بتی دلربا، لعبتی دلفریب      بلای قرار و عدوی شکیب
به قامت صنوبر، به چهر آفتاب      دو هندو به‌یغما، دو جادو به‌خواب
نگارین کَفَش چون به ساغر شراب      عیان کرده پس ماه نو آفتاب
جهان گاه شادی و گاهی غم است      همه غم همه شادمانی کم است

مثنوی فرهاد و شیرین

پی صنعت کمر بر بست چالاک      به ضرب تیشه کرد آن کوه را چاک
چنان تمثال آن گلچهر پرداخت      که بر خود نیز آن را مشتبه ساخت
به نوعی زلف عنبرسا کشیدش      که آن دل کاندر آن گم کرد دیدش
از آتش غنچهٔ لب ساخت خاموش      کز آن حرف وفا ناکرده‌بد گوش
لبی پرخنده یعنی آشناییم      سری افکنده یعنی باوفاییم
چنان عشق فسونگر بسته دستم      که خود هم بت‌گر و هم بت‌پرستم

بدون منبع

  • «قرآن کنند حرز و امام مبین کشند// یاسین کنند حفظ و به طه کشند تیغ»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ


  1. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوازدهم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۶۳۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.