انوری ابیوردی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''[[w:انوری|علی بن محمّد خاورانی]]''' با تخلُّص '''اَنوَری''' و لقب '''اَوحَد الدّین'''، شهرت‌یافته به '''انوری اَبیوَردی''' ([[w:۱۱۲۶ (میلادی)|۱۱۲۶]]، [[w:ابیورد|ابیورد]]، [[مرو|ولایت مرو]] - [[w:۱۱۸۹ (میلادی)|۱۱۸۹]]، [[تبریز]] یا [[بلخ]]) ادیب، شاعر و اخترشناس ایرانی بود
'''[[W:انوری|انوری]]'''، علی‌بن محمدبن اسحاق ابیوردی ملقب به اوحدالدین.از شاعران نامی قرن ششم هجری است که از علم حکمت، ریاضی و نجوم نیز بهره داشت. انوری از مردم ابیورد، یکی از شهرهای خراسان است. وی در حدود سال ([[W:۵۸۷ (هجری قمری)|۵۸۷ هجری قمری]]) درگذشت.


== دارای منبع ==
== دارای منبع ==

=== دیوان اشعار ===
=== دیوان اشعار ===

* «آلوده منت کسان کم شو// تا یک‌شبه در وثاق تو نان است»
* «آلوده منت کسان کم شو// تا یک‌شبه در وثاق تو نان است»
* «اگر محول حال جهانیان نه قضاست// چرا مجاری احوال برخلاف رضاست// هزار نقش برآرد زمانه و نبود// یکی چنان‌که در آیینه تصور ماست// کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد// که نقشبند حوادث ورای چون و چراست»

* «ای برادر! بشنوی رمزی ز [[شعر]] و شاعری// تا ز ما مشتی گدا، کس را به مردم نشمری»
* «اگر محول حال جهانیان نه قضاست// چرا مجاری احوال برخلاف رضاست// هزار نقش برآرد زمانه و نبود// یکی چنان‌که در آیینه تصور ماست// کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد// که نقشبند حوادث ورای چون و چراست»
* «ای خواجه مکن تا بتوانی طلب [[دانش|علم]]// کاندر طلب راتب هرروزه بمانی// رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی»

* «ای برادر! بشنوی رمزی ز [[شعر]] و شاعری// تا ز ما مشتی گدا، کس را به مردم نشمری»

* «ای خواجه مکن تا بتوانی طلب [[دانش|علم]]// کاندر طلب راتب هرروزه بمانی// رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی»

* «آن شنیدستی که در زیر چناری کدوبنی// برجست و بر برست برو بر به روز بیست؟»
* «آن شنیدستی که در زیر چناری کدوبنی// برجست و بر برست برو بر به روز بیست؟»
* «بی [[شراب|شرابی]] آتش اندر ما زده‌ست// کیست کو آتش در این آتش زند»

* «بی [[شراب|شرابی]] آتش اندر ما زده‌ست// کیست کو آتش در این آتش زند»

* «ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او// [[گاو|گاوی]] است نیک‌شیر ولیکن لگدزن است»
* «ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او// [[گاو|گاوی]] است نیک‌شیر ولیکن لگدزن است»

* «ای خواجه رسیده ست بلندیت بجایی//کز اهل سماوات بگوشت برسد صوت!..//..گر عمرتو چون قدتو باشد به درازی//توزنده بمانی و بمیرد ملک الموت»
* «ای خواجه رسیده ست بلندیت بجایی//کز اهل سماوات بگوشت برسد صوت!..//..گر عمرتو چون قدتو باشد به درازی//توزنده بمانی و بمیرد ملک الموت»
* «[[درخت]] اگر متحرک شدی ز جای به جای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر»

* «[[درخت]] اگر متحرک شدی ز جای به جای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر»

* «دل ز بیم آن‌که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که [[ماهی]] را براندازی ز آب»
* «دل ز بیم آن‌که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که [[ماهی]] را براندازی ز آب»
* «دریغ آن [[دوستی]]! با من به یکبار// شدی در [[جنگ]] و خشم از سرگرفتی»

* «[[شعر]] دانی چیست؟ دور از روی تو: حیض‌الرجال// قایلش گو خواه کیوان باش خواهی مشتری»
* «دریغ آن [[دوستی]]! با من به یکبار// شدی در [[جنگ]] و خشم از سرگرفتی»
* «طمع کی [[گربه]] در انبان فروشد// که بخل امروز با [[سگ]] در جوال است»

* «[[شعر]] دانی چیست؟ دور از روی تو: حیض‌الرجال// قایلش گو خواه کیوان باش خواهی مشتری»
* «طمع کی [[گربه]] در انبان فروشد// که بخل امروز با [[سگ]] در جوال است»

* «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آن‌گه شود پدید که نامرد و مرد کیست»
* «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آن‌گه شود پدید که نامرد و مرد کیست»

* «[[گاو]] دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشکسال حادثه شیر»
* «[[گاو]] دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشکسال حادثه شیر»

* «گیرد از امن در حوالی تو// مرغ و [[ماهی]] چو در حرم احرام»
* «گیرد از امن در حوالی تو// مرغ و [[ماهی]] چو در حرم احرام»

* «هیچ دانی که باد هست امروز// رأی عالیت را کلام‌اللیل»
* «هیچ دانی که باد هست امروز// رأی عالیت را کلام‌اللیل»
* «کشور [[ایران]] به مثل کشور توران چو تراست//ازچه محروم شد از رأفت تو این کشور؟»

* «کشور [[ایران]] به مثل کشور توران چو تراست//ازچه محروم شد از رافت تو این کشور؟»

* «خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان//نیست یک پی به [[خراسان]] که نشد زیر و زبر..//شاد، الا به دم مرگ نبینی مردم//بکر،جز در شکم مام نبینی [[دختر]]//[[مسجد جامع]] هر شهر ستورانشان را//پایگاهی شده نه سقف پیدا و نه در..//..خبرت هست که که از هرچه در او چیزی بود//در همه [[ایران]] امروز نمانده ست اثر»
* «خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان//نیست یک پی به [[خراسان]] که نشد زیر و زبر..//شاد، الا به دم مرگ نبینی مردم//بکر،جز در شکم مام نبینی [[دختر]]//[[مسجد جامع]] هر شهر ستورانشان را//پایگاهی شده نه سقف پیدا و نه در..//..خبرت هست که که از هرچه در او چیزی بود//در همه [[ایران]] امروز نمانده ست اثر»


== درباره انوری ==
== دربارهٔ انوری ==
* برخی انوری را از پیامبران شعر فارسی می دانند و گفته شده که برخی ها اورا یکی از سه شاعر برتر فارسی زبان دانسته اند.در این زمینه شهری دردست است:
* برخی انوری را از پیامبران شعر فارسی می‌دانند و گفته شده که برخی‌ها اورا یکی از سه شاعر برتر فارسی زبان دانسته‌اند. در این زمینه شهری دردست است:
* «در شعر سه تن پیمبرانند//هرچند که لانبی بعدی..//..اوصاف و قصیده و غزل را//فردوسی و انوری و سعدی»
* «در شعر سه تن پیمبرانند//هرچند که لانبی بعدی..//..اوصاف و قصیده و غزل را//فردوسی و انوری و سعدی»
* «گفت انوری که از اثر بادهای سخت// ویران شود سراچه و کاخ سکندری// در روز حکم او نوزیده است هیچ باد// یا مرسل‌الریاح تو دانی و انوری»
* «گفت انوری که از اثر بادهای سخت// ویران شود سراچه و کاخ سکندری// در روز حکم او نوزیده است هیچ باد// یا مرسل‌الریاح تو دانی و انوری»
** ''[[ناشناس]]''
** ''[[ناشناس]]''


خط ۵۳: خط ۳۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:ابیوری، انوری}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:ابیوری، انوری}}
[[رده:اهالی ایران]]

[[رده:اهالی مرو]]
[[رده:ادیبان]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:اخترشناسان ایرانی]]
[[رده:اخترشناسان ایرانی]]
[[رده:ریاضی‌دانان ایرانی]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی خراسان]]
[[رده:درگذشتگان ۱۱۸۹]]
[[رده:درگذشتگان ۱۱۸۹]]

نسخهٔ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۴۷

علی بن محمّد خاورانی با تخلُّص اَنوَری و لقب اَوحَد الدّین، شهرت‌یافته به انوری اَبیوَردی (۱۱۲۶، ابیورد، ولایت مرو - ۱۱۸۹، تبریز یا بلخ) ادیب، شاعر و اخترشناس ایرانی بود

دارای منبع

دیوان اشعار

  • «آلوده منت کسان کم شو// تا یک‌شبه در وثاق تو نان است»
  • «اگر محول حال جهانیان نه قضاست// چرا مجاری احوال برخلاف رضاست// هزار نقش برآرد زمانه و نبود// یکی چنان‌که در آیینه تصور ماست// کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد// که نقشبند حوادث ورای چون و چراست»
  • «ای برادر! بشنوی رمزی ز شعر و شاعری// تا ز ما مشتی گدا، کس را به مردم نشمری»
  • «ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم// کاندر طلب راتب هرروزه بمانی// رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی»
  • «آن شنیدستی که در زیر چناری کدوبنی// برجست و بر برست برو بر به روز بیست؟»
  • «بی شرابی آتش اندر ما زده‌ست// کیست کو آتش در این آتش زند»
  • «ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او// گاوی است نیک‌شیر ولیکن لگدزن است»
  • «ای خواجه رسیده ست بلندیت بجایی//کز اهل سماوات بگوشت برسد صوت!..//..گر عمرتو چون قدتو باشد به درازی//توزنده بمانی و بمیرد ملک الموت»
  • «درخت اگر متحرک شدی ز جای به جای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر»
  • «دل ز بیم آن‌که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که ماهی را براندازی ز آب»
  • «دریغ آن دوستی! با من به یکبار// شدی در جنگ و خشم از سرگرفتی»
  • «شعر دانی چیست؟ دور از روی تو: حیض‌الرجال// قایلش گو خواه کیوان باش خواهی مشتری»
  • «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
  • «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آن‌گه شود پدید که نامرد و مرد کیست»
  • «گاو دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشکسال حادثه شیر»
  • «گیرد از امن در حوالی تو// مرغ و ماهی چو در حرم احرام»
  • «هیچ دانی که باد هست امروز// رأی عالیت را کلام‌اللیل»
  • «کشور ایران به مثل کشور توران چو تراست//ازچه محروم شد از رأفت تو این کشور؟»
  • «خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان//نیست یک پی به خراسان که نشد زیر و زبر..//شاد، الا به دم مرگ نبینی مردم//بکر،جز در شکم مام نبینی دختر//مسجد جامع هر شهر ستورانشان را//پایگاهی شده نه سقف پیدا و نه در..//..خبرت هست که که از هرچه در او چیزی بود//در همه ایران امروز نمانده ست اثر»

دربارهٔ انوری

  • برخی انوری را از پیامبران شعر فارسی می‌دانند و گفته شده که برخی‌ها اورا یکی از سه شاعر برتر فارسی زبان دانسته‌اند. در این زمینه شهری دردست است:
  • «در شعر سه تن پیمبرانند//هرچند که لانبی بعدی..//..اوصاف و قصیده و غزل را//فردوسی و انوری و سعدی»
  • «گفت انوری که از اثر بادهای سخت// ویران شود سراچه و کاخ سکندری// در روز حکم او نوزیده است هیچ باد// یا مرسل‌الریاح تو دانی و انوری»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ