غلامرضا ارژنگ: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
{{ب|حربهٔ سگصفتان فحّاشیست|مرد فحّاش سگ لابان است}} |
{{ب|حربهٔ سگصفتان فحّاشیست|مرد فحّاش سگ لابان است}} |
||
{{ب|عفو کن یاوهسرا، به خدا|یاوهگو مستحق احسان است}} |
{{ب|عفو کن یاوهسرا، به خدا|یاوهگو مستحق احسان است}} |
||
{{ب|باش خاموش که در مذهب ما|خامُشی پاسخ هر نادان است |
{{ب|باش خاموش که در مذهب ما|خامُشی پاسخ هر نادان است}} |
||
{{پایان شعر}} |
|||
<center>'''حق و حقیقت'''</center> |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|آنان که گفتهاند حقیقت نگفتنیست|انصاف ده که باز حقیقت نگفتهاند}} |
|||
{{ب|جز حق چه گفتنیست که این ابلهان ز بیم|حق را درون پرده ی باطل نهفتهاند}} |
|||
{{ب|در کوی یار بوی حقیقت شنیدهاند|آن عاشقان که با مژه ی این کوی رُفتهاند}} |
|||
{{ب|حق تلخ نیست بلکه مریضند آن کسان|کاین شهد ناب را به خطا تلخ گفتهاند}} |
|||
{{ب|چون کودکان به مهره ی باطل شدند خوش|آنان که گوهری ز حقایق نسفتهاند}} |
|||
{{ب|در خواب دیدهاند که بیدار گشتهاند|اما هنوز بیخبر و مست خفتهاند}} |
|||
{{ب|بیدار آن کسیست که حق گفت و حق شنفت|با مردمی که از همه ناحق شنفتهاند<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران" />}} |
|||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۰۷
غلامرضا ارژنگ (با نام پیشین خانوادگی: جعفراسماعیلی) (۱۹۳۶، قم) آموزگار، استاد دانشگاه، مقالهنویس، روزنامهنگار، مؤلف و شاعر ایرانی است.[۱]
گفتاوردها
فحش بانگ دل بیایمان است | مایهٔ تیرگی وجدان است | |
ناسزا منطق عجز است و شکست | فحش برهان تبهکاران است | |
روح خشمنده تبی دارد و فحش | بر تب خشم و غضب هذیان است | |
حرف حق هست چون سندان محکم | فحش مشتیست که بر سندان است | |
فحشگو اهرمن دشمنی است | فحشگویی صفت شیطان است | |
حربهٔ سگصفتان فحّاشیست | مرد فحّاش سگ لابان است | |
عفو کن یاوهسرا، به خدا | یاوهگو مستحق احسان است | |
باش خاموش که در مذهب ما | خامُشی پاسخ هر نادان است |
آنان که گفتهاند حقیقت نگفتنیست | انصاف ده که باز حقیقت نگفتهاند | |
جز حق چه گفتنیست که این ابلهان ز بیم | حق را درون پرده ی باطل نهفتهاند | |
در کوی یار بوی حقیقت شنیدهاند | آن عاشقان که با مژه ی این کوی رُفتهاند | |
حق تلخ نیست بلکه مریضند آن کسان | کاین شهد ناب را به خطا تلخ گفتهاند | |
چون کودکان به مهره ی باطل شدند خوش | آنان که گوهری ز حقایق نسفتهاند | |
در خواب دیدهاند که بیدار گشتهاند | اما هنوز بیخبر و مست خفتهاند | |
بیدار آن کسیست که حق گفت و حق شنفت | با مردمی که از همه ناحق شنفتهاند[۱] |
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۲۵۱. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.