ناصرخسرو: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳: خط ۳:


== دارای منبع ==
== دارای منبع ==
* «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس// تا كس نكند رنجه به در كوفتنت مشت»
** ''دیوان اشعار''
* «بار خدایا اگر زروی خدایی// طینت انسان همه جمیل سرشتی// چهرهٔ رومی و صورت حبشی را// مایهٔ خوبی چه بود و علت زشتی// طلعت هندو و روی ترک چرا شد// هم‌چو دل دوزخی و روی بهشتی// چیست خلاف اندر آفرینش عالم// چون همه را دایه و مشاطه تو هستی// نعمت منعم چراست دریا دریا// محنت مفلس چراست کشتی کشتی»
* «بار خدایا اگر زروی خدایی// طینت انسان همه جمیل سرشتی// چهرهٔ رومی و صورت حبشی را// مایهٔ خوبی چه بود و علت زشتی// طلعت هندو و روی ترک چرا شد// هم‌چو دل دوزخی و روی بهشتی// چیست خلاف اندر آفرینش عالم// چون همه را دایه و مشاطه تو هستی// نعمت منعم چراست دریا دریا// محنت مفلس چراست کشتی کشتی»
** ''شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰''
** ''شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰''
* «روزی زسر سنگ عقابی به‌هوا خاست// واندر طلب طعمه پر و بال بياراست// بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت// امروز همه روی زمین زير پر ماست// بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تيز// می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست// گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد// جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست// بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد// بنگر که ازين چرخ جفاپيشه چه برخاست// ناگـه ز کـمين‌گاه يکی سـخت کمانی// تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست// بر بال عـقاب آمـد آن تير جـگردوز// وز ابر مر او را بسوی خاک فروکاست// بر خـاک بيفتاد و بغلـطيد چو ماهی// وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست// گفتا عجبست اين‌که زچوبست و زآهن// اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست// چون نیک نگه‌کرد و پر خويش بر او ديد// گفتا زکه ناليم که از ماست که بر ماست»
** ''دیوان اشعار''
«گرگ درنده گرچه كشتنی است//بهتر از مردم ستمكار است// از بد گرگ رستن آسان است// وز ستم‌كار سخت دشوار است»
** ''دیوان اشعار''
* «گوشت چون گنده شود او را نمك درمان بود// چون نمك گنده شود او را به‌چه درمان كنند»
* «گوشت چون گنده شود او را نمك درمان بود// چون نمك گنده شود او را به‌چه درمان كنند»
** ''دیوان اشعار''
** ''دیوان اشعار''
خط ۱۵: خط ۲۱:
* «نکوهش مکن چرخ نیلوفری را// برون کن زسر باد خیره‌سری را// چو تو خود کنی اختر خویش را بد// مدار از فلک چشم نیک‌اختری را»
* «نکوهش مکن چرخ نیلوفری را// برون کن زسر باد خیره‌سری را// چو تو خود کنی اختر خویش را بد// مدار از فلک چشم نیک‌اختری را»
** ''شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰''
** ''شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰''



== پیوند به‌بیرون ==
== پیوند به‌بیرون ==

نسخهٔ ‏۳۱ مارس ۲۰۰۷، ساعت ۰۱:۴۵

ناصرخسرو قبادیانی، شاعر، فیلسوف و جهانگرد ایرانی، (۳۹۴ -۶۸۱ (هجری قمری))


دارای منبع

  • «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس// تا كس نكند رنجه به در كوفتنت مشت»
    • دیوان اشعار
  • «بار خدایا اگر زروی خدایی// طینت انسان همه جمیل سرشتی// چهرهٔ رومی و صورت حبشی را// مایهٔ خوبی چه بود و علت زشتی// طلعت هندو و روی ترک چرا شد// هم‌چو دل دوزخی و روی بهشتی// چیست خلاف اندر آفرینش عالم// چون همه را دایه و مشاطه تو هستی// نعمت منعم چراست دریا دریا// محنت مفلس چراست کشتی کشتی»
    • شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰
  • «روزی زسر سنگ عقابی به‌هوا خاست// واندر طلب طعمه پر و بال بياراست// بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت// امروز همه روی زمین زير پر ماست// بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تيز// می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست// گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد// جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست// بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد// بنگر که ازين چرخ جفاپيشه چه برخاست// ناگـه ز کـمين‌گاه يکی سـخت کمانی// تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست// بر بال عـقاب آمـد آن تير جـگردوز// وز ابر مر او را بسوی خاک فروکاست// بر خـاک بيفتاد و بغلـطيد چو ماهی// وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست// گفتا عجبست اين‌که زچوبست و زآهن// اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست// چون نیک نگه‌کرد و پر خويش بر او ديد// گفتا زکه ناليم که از ماست که بر ماست»
    • دیوان اشعار

«گرگ درنده گرچه كشتنی است//بهتر از مردم ستمكار است// از بد گرگ رستن آسان است// وز ستم‌كار سخت دشوار است»

    • دیوان اشعار
  • «گوشت چون گنده شود او را نمك درمان بود// چون نمك گنده شود او را به‌چه درمان كنند»
    • دیوان اشعار
  • «گویی كه از نژاد بزرگانم// گفتاری آمـدی تو نه كـرداری// بی‌فضل كمتری تو زگنجشكی// گرچه زپشت جعفر طياری// بی‌چاره زنده‌ای بود ای خـواجه// آنك او زمردگان طلبد ياری// طب پدر تو را ندهـد نفعی// تو چون‌كه گر خويش همی‌خاری»
    • دیوان اشعار
  • «ليكن از راه عقل، هشياران// بشناسند فـربهی زآماس»
    • دیوان اشعار
  • «من آنم كه در پای خوكان نريزم// مراين قيمتی لفظ دُرّ ِ دَری را»
    • شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰
  • «نکوهش مکن چرخ نیلوفری را// برون کن زسر باد خیره‌سری را// چو تو خود کنی اختر خویش را بد// مدار از فلک چشم نیک‌اختری را»
    • شاه‌کارهای شعر فارسی، از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم ۱۳۷۰

پیوند به‌بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ