گاو

از ویکی‌گفتاورد
گاو نُه‌من شیر.

گاو، از چهارپایان اهلی و از خانواده گاوسانان نشخوارکننده است.

گفتاورد[ویرایش]

  • «خوان بقول در جایی‌که محبت باشد بهتر است از گاو پرواری که با آن عداوت باشد.»
  • «زیرا کتاب می‌گوید: گاو را وقتی‌که خرمن خرد می‌کند، دهن مبند؛ و مزدور، مستحق اجرت خود است»
  • «... و گوساله پرواری را آورده ذبح کنید تا بخوریم و شادی نماییم.»
  • «هرگاه گاوی به شاخ خود مرد یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بی‌گناه باشد ولیکن اگر گاو قبل از آن شاخ‌زن می‌بود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه‌نداشت و او مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند، اگر گاو غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.»

ضرب‌المثل[ویرایش]

  • «آن‌که امروز تخم‌مرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.» ضرب‌المثل رومانی
  • «اول آخور ببند بعد گاو را بخر!»
  • «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.» ضرب‌المثل رومانی
  • «تا گوساله گاو گردد، دل صاحبش (مادرش) آب گردد.»
  • «خر و گاو را با یک چوب می‌راند»
  • «دختر به مادر می‌رود، گوساله به گاو!»
  • «راه‌رفتن را از گاو یاد بگیر، آب‌خوردن را از خر
  • «سر ماهی بودن بهتر از دم گاو بودن است.» ضرب‌المثل ایتالیایی
  • «کاه را جلو سگ می‌ریزند و استخوان را جلو گاو»
  • «گاو پیشانی سفید»
  • «گاو دوشا»
  • «گاو، ده من شیر میده صداش درنمی‌یاد، مرغ یک تخم میذاره سر و صداش محله را پر می‌کنه.»
  • «گاو سیاه هم شیرش سفید است!»
  • «گاوش زاییده است.»
  • «گاو شیرده کسی بودن»
  • «گاو که پیر شد گوساله‌اش عزیز می‌شود.»
  • «گاو ما شیر نمیده، ماشاالله به شاخش.»
  • «گاو نر و صد جریب به تخمش.»
  • «گاو نُه‌من شیر است!»
  • «گاوی که به کهنه‌خوردن عادت کرد، پی شخم نمی‌ره.»
  • «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و خر»
  • «گوساله بسته را می‌زند.»
  • «گوساله که بزرگ بشود، می‌شود گاو»
  • «گنه کنند گاوان، کدخدا دهد تاوان»
  • «مثل گاو خراس!»
  • «هرچه گاو پیرتر، گوساله‌اش قشنگتر» ضرب‌المثل آلمانی
  • «هنوز گاو پایش را لگد نکرده.»
  • «هنوز گاوش نلیسیده است.»
  • «یا سوار ک... گاو بشو یا از گردنه پرتت می‌کنم!»
  • «کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر می‌خواهد و مرد کهن»

گاو در شعر فارسی[ویرایش]

  • «آدمیان را سخنی بس بود// گاو بود کش خله در پس بود»
  • «آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی// یک شکم در آدمی نگذاشتی»
  • «اسب لاغرمیان به کار آید// روز میدان، نه گاو پرواری»
  • «به هندوستان پیری از خر فتاد// پدرمرده‌ای را به چین، گاو زاد»
  • «پیش از آن کت برون کنند ز دِه// رخت بر گاو و بار بر خر نه»
  • «ترف عدو ترش نشود زان‌که بخت او// گاوی است نیک‌شیر ولیکن لگدزن است»
  • «چو آن گاوی که از وی شیر خیزد// لگد در شیر کوبد تا بریزد»
  • «چو خرمن برگرفتی گاو مفروش// که دون همت کند نعمت فراموش»
  • «چو گاوی که عصار چشمش ببست// دوان تا شب و شب همان‌جا که هست»
  • «شیر برفینم نه آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم»
  • «کار هر بز نیست خرمن کوفتن// گاو نر می‌خواهد و مرد کهن»
  • «کی سزد حجت بی‌هوده سوی جاهل// پیش گوساله نشاید که قرآن خوانی»
  • «گاو از من و تو فراخ‌تر دارد چشم// پیل از من و تو بزرگ‌تر دارد گوش»
  • «گاوان و خران باربردار// به ز آدمیان مردم‌آزار»
  • «گاو دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشک‌سال حادثه شیر»
  • «گاوی است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی خر بین»
  • «ندیدستی که گاوی در علفزار// بیالاید همه گاوان ده را»
  • «ور گاو گشت امت اسلام، لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
  • «یکی آلوده‌ای باشد که شهری را بیالاید// چو در گاوان یکی باشد که گاوان‌را کند ریخن»

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
گاو
دارد.