ابن سینا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی
خط ۲: خط ۲:
[[File:Avicenna TajikistanP17-20Somoni-1999 (flipped).png|220px|thumb|left]]
[[File:Avicenna TajikistanP17-20Somoni-1999 (flipped).png|220px|thumb|left]]


== گفتاوردها ==
== کتاب قانون (در طب) ==
* «شر بالذات همان عدم است، اما نه هر عدمی، بلکه عدم کمالاتی که مقتضای نوع و طبیعت یک چیز است.»
** الهیات النجات_صفحه ۲۸۰ و ۲۹۲
* «رئیس مدینه، همچون راس جسد -سر در تن- است که باید مجموع صفات عدل و سنت باشد و به هر فرد از هر طبقه باشد واجب است که به عادت پسندیده و اخلاق فاضله‌ای که رئیس سنت وضع کرده عمل کند. عامهٔ مردم باید در تطبیق رفتار خود با شریعت بکوشند و از این روست که زندگی مدنی انسانی مسیری می‌شود برای رسیدن به سعادت اخروی.»
** اشارات و تنبیهات

=== قانون ===
* «طب دانشی است که به‌وسیله آن می‌توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیماری است.»
* «طب دانشی است که به‌وسیله آن می‌توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیماری است.»


== با منبع ==
== منسوب ==
* «بعضی چنان سرگرم میراث [[دانش|علمی]] گذشتگان‌اند که فرصت مراجعه به‌عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به‌دست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزش‌های آنان را اصلاح و جبران نمایند.»

* «تعصب در [[دانش|علم]] و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی‌مایگی است و همیشه به‌زیان حقیقت تمام می‌شود.»
* « شر بالذات همان عدم است ، اما نه هر عدمی ، بلکه عدم کمالاتی که مقتضای نوع و طبیعت یک چیز است.»
* «کسی که به تمرینات بدنی می‌پردازد به هیچ [[دارو|دارویی]] نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
** الهیات النجات_صفحه 280 و 292
* «تمام [[دانش|علوم]] گذشته و سنت باید نقد شوند. در صورتی‌که از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»

* «تعجب می‌کنم کسی ماست بخورد و بمیرد.»
* « رئيس مدینه ، همچون راس جسد -سر در تن- است که باید مجموع صفات عدل و سنت باشد و به هر فرد از هر طبقه باشد واجب است که به عادت پسندیده و اخلاق فاضله ای که رئيس سنت وضع کرده عمل کند. عامه ی مردم باید در تطبیق رفتار خود با شریعت بکوشند و از این روست که زندگی مدنی انسانی مسیری میشود برای رسیدن به سعادت اخروی. »
** اشارات و تنبیهات


== بدون منبع ==
* «بعضی چنان سرگرم میراث [[دانش|علمی]] گذشتگان‌اند که فرصت مراجعه به‌عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به‌دست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزش‌های آنان را اصلاح و جبران نمایند.»

* «تعصب در [[دانش|علم]] و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی‌مایگی است و همیشه به‌زیان حقیقت تمام می‌شود.»

* «کسی که به تمرینات بدنی می‌پردازد به هیچ [[دارو|دارویی]] نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»

* «تمام [[دانش|علوم]] گذشته و سنت باید نقد شوند.در صورتی‌که از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»

* «تعجب می کنم کسی ماست بخورد و بمیرد.»
* «نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.»
* «نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.»

* «اگر می‌دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری می‌کنید، می‌دانستید.»
* «اگر می‌دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری می‌کنید، می‌دانستید.»

* «هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.»
* «هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.»

* «اگر توانایی دانشمندان ایران از جهان دانش گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمی‌ماند.»
* «اگر توانایی دانشمندان ایران از جهان دانش گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمی‌ماند.»

* «نیکبخت‌ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.»
* «نیکبخت‌ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.»

* «انسان، هر زمان از پیشامدِ آینده دربارهٔ خود اندیشید و از آن، بیم و هراس در خاطرش نِشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب می‌کند.»
* «انسان، هر زمان از پیشامدِ آینده دربارهٔ خود اندیشید و از آن، بیم و هراس در خاطرش نِشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب می‌کند.»
* «هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند، از صورت انسانی خارج است.»


{{شعر}}
* «هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند، از صورت انسانی خارج است.»

{{شعر}}
{{ب|دشمن نقد گذشته نقل گراست|دشمن آینده و نشو ونماست}}
{{ب|دشمن نقد گذشته نقل گراست|دشمن آینده و نشو ونماست}}
{{ب|مدعی گر عقل دارد در سرش|با جدال احسنش دشمن چراست}}
{{ب|مدعی گر عقل دارد در سرش|با جدال احسنش دشمن چراست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}



{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دشمن نقد گذشته پس گراست|مانده درمانده [[مرگ]] و فناست}}
{{ب|دشمن نقد گذشته پس گراست|مانده درمانده [[مرگ]] و فناست}}
{{ب|حکم گردش در حیات روی زمین|کشتن و تبدیل پیکر ها به ماست}}
{{ب|حکم گردش در حیات روی زمین|کشتن و تبدیل پیکرها به ماست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}



{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|نقد سنت را از ابراهیم-احمد-یادگیر|تا تبر بر پیکر بت تندوتیزآیدفرود}}
{{ب|نقد سنت را از ابراهیم-احمد-یادگیر|تا تبر بر پیکر بت تندوتیزآیدفرود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}



{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت|یک موی ندانست ولی موی شکافت}}
{{ب|دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت|یک موی ندانست ولی موی شکافت}}
{{ب|اندر دل من هزار خورشید بتافت|آخر به کمال ذره ای راه نیافت}}
{{ب|اندر دل من هزار خورشید بتافت|آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


== دربارهٔ او ==
== درباره ابن‌ سینا ==
* «دیده‌ی جان بوعلی سینا// بود از نور معرفت بینا// سایه‌ی آفتاب حکمت او// یافت از مشرق و لوشینا// جان موسی صفات او روشن// به تجلی و شخص او سینا// ای سفیه فقیه‌نام تو کی// باز دانی زمرد از مینا// در تک چاه جهل چون مانی// مسکنت روح قدس مسکینا»
* «دیدهٔ جان بوعلی سینا// بود از نور معرفت بینا// سایهٔ آفتاب حکمت او// یافت از مشرق و لوشینا// جان موسی صفات او روشن// به تجلی و شخص او سینا// ای سفیه فقیه‌نام تو کی// باز دانی زمرد از مینا// در تک چاه جهل چون مانی// مسکنت روح قدس مسکینا»
** ''[[انوری]]''
** ''[[انوری]]''
* «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجده‌سالگی همه [[دانش|علوم]] روزگارش را نیک می‌دانست.»

* «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجده‌سالگی همه [[دانش|علوم]] روزگارش را نیک می‌دانست.»
** ''از کتاب معجزه ایرانی بودن''
** ''از کتاب معجزه ایرانی بودن''
* «به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.

* « به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.
روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آن جا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می‌گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب و گروهی حساب.
روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آن جا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می‌گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب و گروهی حساب.
در اثنای سخن می‌گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرو ن آمدم گفتم چون چیزی نمی داند چه به دیگری آموزد.»
در اثنای سخن می‌گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرو ن آمدم گفتم چون چیزی نمی‌داند چه به دیگری آموزد.»
** ''[[سفرنامه ی ناصرخسرو]]''
** ''[[سفرنامه ی ناصرخسرو]]''


خط ۷۶: خط ۵۷:
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
{{ناتمام}}



[[رده:فیلسوفان|ابن سینا]]
[[رده:فیلسوفان|ابن سینا]]

نسخهٔ ‏۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۰

ابن سینا (۹۸۰ - ۱۰۳۷ میلادی)، دانشمند، فیلسوف و پزشک ایرانی.

گفتاوردها

  • «شر بالذات همان عدم است، اما نه هر عدمی، بلکه عدم کمالاتی که مقتضای نوع و طبیعت یک چیز است.»
    • الهیات النجات_صفحه ۲۸۰ و ۲۹۲
  • «رئیس مدینه، همچون راس جسد -سر در تن- است که باید مجموع صفات عدل و سنت باشد و به هر فرد از هر طبقه باشد واجب است که به عادت پسندیده و اخلاق فاضله‌ای که رئیس سنت وضع کرده عمل کند. عامهٔ مردم باید در تطبیق رفتار خود با شریعت بکوشند و از این روست که زندگی مدنی انسانی مسیری می‌شود برای رسیدن به سعادت اخروی.»
    • اشارات و تنبیهات

قانون

  • «طب دانشی است که به‌وسیله آن می‌توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیماری است.»

منسوب

  • «بعضی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگان‌اند که فرصت مراجعه به‌عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به‌دست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزش‌های آنان را اصلاح و جبران نمایند.»
  • «تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی‌مایگی است و همیشه به‌زیان حقیقت تمام می‌شود.»
  • «کسی که به تمرینات بدنی می‌پردازد به هیچ دارویی نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
  • «تمام علوم گذشته و سنت باید نقد شوند. در صورتی‌که از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»
  • «تعجب می‌کنم کسی ماست بخورد و بمیرد.»
  • «نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.»
  • «اگر می‌دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری می‌کنید، می‌دانستید.»
  • «هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.»
  • «اگر توانایی دانشمندان ایران از جهان دانش گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمی‌ماند.»
  • «نیکبخت‌ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.»
  • «انسان، هر زمان از پیشامدِ آینده دربارهٔ خود اندیشید و از آن، بیم و هراس در خاطرش نِشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب می‌کند.»
  • «هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند، از صورت انسانی خارج است.»
دشمن نقد گذشته نقل گراست      دشمن آینده و نشو ونماست
مدعی گر عقل دارد در سرش      با جدال احسنش دشمن چراست
دشمن نقد گذشته پس گراست      مانده درمانده مرگ و فناست
حکم گردش در حیات روی زمین      کشتن و تبدیل پیکرها به ماست
نقد سنت را از ابراهیم-احمد-یادگیر      تا تبر بر پیکر بت تندوتیزآیدفرود
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت      یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت      آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت

دربارهٔ او

  • «دیدهٔ جان بوعلی سینا// بود از نور معرفت بینا// سایهٔ آفتاب حکمت او// یافت از مشرق و لوشینا// جان موسی صفات او روشن// به تجلی و شخص او سینا// ای سفیه فقیه‌نام تو کی// باز دانی زمرد از مینا// در تک چاه جهل چون مانی// مسکنت روح قدس مسکینا»
  • «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجده‌سالگی همه علوم روزگارش را نیک می‌دانست.»
    • از کتاب معجزه ایرانی بودن
  • «به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.

روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آن جا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می‌گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب و گروهی حساب. در اثنای سخن می‌گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرو ن آمدم گفتم چون چیزی نمی‌داند چه به دیگری آموزد.»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
ابن سینا
دارد.