ماتریکس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏نیو: افزودن مطلب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴: خط ۴:


== مورفیوس ==
== مورفیوس ==
""مورفیوس""به نظر من جستجوها به پایان رسیده (به نئو گفت :تو رو پیدا کردم)


""مورفیوس"" بعضی می‌توانند کارهای خارق لعاده
""مورفیوس""به نظر من جستجو ها به پایان رسیده (به نئو گفت :تو رو پیدا کردم )
انجام دهند که دیگران نمی‌توانند


""مورفیوس"" بعضی می توانند کارهای خارق لعاده
""مورفیوس""بعضی انسانها زودتر می‌توانند
اشکالاتی غیر عادی که نظم دنیا را به خطر انداخته درک کنند
انجام دهند که دیگران نمی توانند

""مورفیوس""بعضی انسانها زودتر می توانند
اشکالاتی غیر عادی که نظم دنیا را به خطر انداخته درک کنند


""مورفیوس""برای پاسخ به سوالات ذهن مان..
""مورفیوس""برای پاسخ به سوالات ذهن مان..
باید به دنبال جواب رفت
باید به دنبال جواب رفت


'''مورفیوس:''' متاسفانه، به هیچکس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی.
'''مورفیوس:''' متأسفانه، به هیچ‌کس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی.


'''مورفیوس:''' اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.
'''مورفیوس:''' اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی‌نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.


'''مورفیوس:''' به دنیای واقعی خوش آمدی.
'''مورفیوس:''' به دنیای واقعی خوش آمدی.


""مورفیوس:"'" من دیدم، "سازگاری" ذهن انسان تا
""مورفیوس:"'" من دیدم، "سازگاری" ذهن انسان تا
از مسئله ای اطیمنان حاصل نکند آنرا نمی پذیرد
از مسئله‌ای اطیمنان حاصل نکند آنرا نمی‌پذیرد
توضیح ::(چیزهای جدید و غیر منتظره همیشه در ذهن ترس و تعجب شدید ایجاد میکند ..و ذهن دچار سردرگمی شدید میشود و آنرا نمی پذیرد )
توضیح ::(چیزهای جدید و غیر منتظره همیشه در ذهن ترس و تعجب شدید ایجاد می‌کند .. و ذهن دچار سردرگمی شدید می‌شود و آنرا نمی‌پذیرد)


'''مورفیوس:''' باید این رو بفهمی که اغلب این آدم‌ها هنوز آماده‌ی رهایی نیستند.
'''مورفیوس:''' باید این رو بفهمی که اغلب این آدم‌ها هنوز آمادهٔ رهایی نیستند.


""مورفیوس ""ذهنی که هنوز آماده آزادی نیست
""مورفیوس ""ذهنی که هنوز آماده آزادی نیست
اگر آزاد کنی باعث تعجب و ترس میشود
اگر آزاد کنی باعث تعجب و ترس می‌شود


'''مورفیوس:''' خیال می‌کنی سرعت و قدرت من ربطی به عضلات من در این فضا داره؟ فکر می‌کنی داری هوا رو تنفس می‌کنی؟

'''مورفیوس:''' خیال میکنی سرعت و قدرت من ربطی به عضلات من در این فضا داره؟ فکر میکنی داری هوا رو تنفس میکنی؟


""مورفیوس ""فکر نکن که هستی بدون که هستی
""مورفیوس ""فکر نکن که هستی بدون که هستی
خط ۳۸: خط ۳۶:
""مورفیوس ""فرق است بین شناخت از راه و
""مورفیوس ""فرق است بین شناخت از راه و
عبور از آن
عبور از آن



""مورفیوس ""تردید و دو دلی به دلت راه نده
""مورفیوس ""تردید و دو دلی به دلت راه نده


== ترینیتی ==
== ترینیتی ==
'''ترینیتی:''' من می‌دونم چرا اینجا هستی نیو، می‌دونم چیکار می‌کردی چرا به سختی میتونی بخوابی، چرا تنها زندگی می‌کنی، و چرا هر شب پشت کامپیوترت میشینی. داری دنبالش می‌گردی. می‌دونم چون خودم هم‌زمانی دنبالش بودم؛ و وقتی منو پیدا کرد بهم گفت واقعاً دنبال اون نبودم. دنبال یک جواب بودم. این سؤال که ما رو به حرکت در میاره. این سواله که تو رو به اینجا کشونده. تو سؤال رو میدونی، همونجور که من میدونستم.

'''ترینیتی:''' من می‌دونم چرا اینجا هستی نیو، می‌دونم چیکار می‌کردی ... چرا به سختی میتونی بخوابی، چرا تنها زندگی میکنی، و چرا هر شب پشت کامپیوترت میشینی. داری دنبالش میگردی. می‌دونم چون خودم هم زمانی دنبالش بودم. و وقتی منو پیدا کرد بهم گفت واقعاً دنبال اون نبودم. دنبال یک جواب بودم. این سوال که ما رو به حرکت در میاره. این سواله که تو رو به اینجا کشونده. تو سوال رو میدونی، همونجور که من میدونستم.


'''ترینیتی:'''خرگوش سفید را دنبال کن.
'''ترینیتی:'''خرگوش سفید را دنبال کن.


== نیو ==
== نیو ==

'''نیو:''' همیشه امید هست!
'''نیو:''' همیشه امید هست!


خط ۵۶: خط ۵۱:
'''نیو:''' اسم من نیو است.
'''نیو:''' اسم من نیو است.


""نیو"" میدونم آنجایی،، میدونم تنهایی!ترسیدی!
""نیو"" میدونم آنجایی، میدونم تنهایی! ترسیدی!
دنیا مال توست. هیچ قانونی هیچ حد مزری هیچ مانعی نمی تونه تو رو متوقف کنه
دنیا مال توست. هیچ قانونی هیچ حد مزری هیچ مانعی نمی تونه تو رو متوقف کنه


== مامور اسمیت ==
== مأمور اسمیت ==
'''مأمور اسمیت''': تو درواقع در تمامی جرم‌های کامپیوتری که ما برای آنها قوانینی داریم، گناهکار شناخته می‌شوی.


'''مأمور اسمیت''': می‌شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.
'''مامور اسمیت''': تو درواقع در تمامی جرم‌های کامپیوتری که ما برای آنها قوانینی داریم٬ گناهکار شناخته می‌شوی.


'''مامور اسمیت''': می شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.
== پیشگو ==
== پیشگو ==

""پیشگو"" *برگزیده* بودن عین عاشق بودن است،
""پیشگو"" *برگزیده* بودن عین عاشق بودن است،
کسی نمی دونه عاشق هستی ،فقط خودت اون میدونی و اون میفهمی
کسی نمی دونه عاشق هستی، فقط خودت اون میدونی و اون می‌فهمی


""پیشگو""اول باید خودتو بشناسی
""پیشگو""اول باید خودتو بشناسی


""پیشگو"" خیلی سخته !تو باید دست به انتخاب بزنی؛؛در یک دست جون خودت تو داری و در دست
""پیشگو"" خیلی سخته !تو باید دست به انتخاب بزنی؛در یک دست جون خودت تو داری و در دست
دیگر جون مورفیوس ؛فقط یکی رو باید انتخاب
دیگر جون مورفیوس؛ فقط یکی رو باید انتخاب
بکنی
بکنی


""پیشگو"" مورفیوس به تو ایمان داره نئو
""پیشگو"" مورفیوس به تو ایمان داره نئو
همان قدر ایمان داره که حاضره جونشو بخاطر
همان قدر ایمان داره که حاضره جونشو بخاطر
تو بده
تو بده


""پیشگو""من می دونم تو آدم خوبی هستی
""پیشگو""من می دونم تو آدم خوبی هستی
نئو ،،و خیلی بدم میاد به آدمهای خوب خبر
نئو ،و خیلی بدم میاد به آدمهای خوب خبر
بد بدم.....این بسکویت بخور وقتی رفتی
بد بدم… این بسکویت بخور وقتی رفتی
بیرون حالت یکم بهتر میشه
بیرون حالت یکم بهتر میشه


== دیالوگ ==
== دیالوگ ==
'''پسرک یوگی''': تلاش نکن که قاشق را خم کنی، این غیر ممکن است. در عوض سعی کن که حقیقت را درک کنی.
'''پسرک یوگی''': تلاش نکن که قاشق را خم کنی، این غیرممکن است. در عوض سعی کن که حقیقت را درک کنی.


'''نیو''': کدام حقیقت؟
'''نیو''': کدام حقیقت؟


'''پسرک یوگی''' : قاشق وجود ندارد.
'''پسرک یوگی''': قاشق وجود ندارد.


'''نیو''': قاشق وجود ندارد؟
'''نیو''': قاشق وجود ندارد؟


'''پسرک یوگی''': آنوقت متوجه می شوی که این قاشق نیست که خم می شود، این تویی که خم می شوی.
'''پسرک یوگی''': آنوقت متوجه می‌شوی که این قاشق نیست که خم می‌شود، این تویی که خم می‌شوی.




'''نیو:''' ماتریکس چیه؟
'''نیو:''' ماتریکس چیه؟


'''ترینیتی:''' جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده. و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.
'''ترینیتی:''' جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده؛ و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.



'''نیو:''' می خواهی چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می توانم از گلوله ها جاخالی بدهم؟
'''نیو:''' می‌خواهی چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می‌توانم از گلوله‌ها جاخالی بدهم؟


'''مورفیوس:''' نه. من می خواهم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار(جا خالی دادن) نداری.
'''مورفیوس:''' نه. من می‌خواهم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار (جا خالی دادن) نداری.


== لینک های مرتبط ==
== لینک‌های مرتبط ==
[[ماتریکس 2]]، ماتریکس دوباره بارگزاری شده
[[ماتریکس ۲]]، ماتریکس دوباره بارگزاری شده


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==

نسخهٔ ‏۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۰

این نوشتار یا بخش نیازمند ویکی‌سازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه‌نامه آن را ویکی‌سازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.

ماتریکس فیلمی به گارگردانی اندی واچوفسکی و لری واچوفسکی است.

مورفیوس

""مورفیوس""به نظر من جستجوها به پایان رسیده (به نئو گفت :تو رو پیدا کردم)

""مورفیوس"" بعضی می‌توانند کارهای خارق لعاده انجام دهند که دیگران نمی‌توانند

""مورفیوس""بعضی انسانها زودتر می‌توانند اشکالاتی غیر عادی که نظم دنیا را به خطر انداخته درک کنند

""مورفیوس""برای پاسخ به سوالات ذهن مان.. باید به دنبال جواب رفت

مورفیوس: متأسفانه، به هیچ‌کس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی.

مورفیوس: اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی‌نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.

مورفیوس: به دنیای واقعی خوش آمدی.

""مورفیوس:"'" من دیدم، "سازگاری" ذهن انسان تا از مسئله‌ای اطیمنان حاصل نکند آنرا نمی‌پذیرد توضیح ::(چیزهای جدید و غیر منتظره همیشه در ذهن ترس و تعجب شدید ایجاد می‌کند .. و ذهن دچار سردرگمی شدید می‌شود و آنرا نمی‌پذیرد)

مورفیوس: باید این رو بفهمی که اغلب این آدم‌ها هنوز آمادهٔ رهایی نیستند.

""مورفیوس ""ذهنی که هنوز آماده آزادی نیست اگر آزاد کنی باعث تعجب و ترس می‌شود

مورفیوس: خیال می‌کنی سرعت و قدرت من ربطی به عضلات من در این فضا داره؟ فکر می‌کنی داری هوا رو تنفس می‌کنی؟

""مورفیوس ""فکر نکن که هستی بدون که هستی

""مورفیوس ""فرق است بین شناخت از راه و عبور از آن

""مورفیوس ""تردید و دو دلی به دلت راه نده

ترینیتی

ترینیتی: من می‌دونم چرا اینجا هستی نیو، می‌دونم چیکار می‌کردی … چرا به سختی میتونی بخوابی، چرا تنها زندگی می‌کنی، و چرا هر شب پشت کامپیوترت میشینی. داری دنبالش می‌گردی. می‌دونم چون خودم هم‌زمانی دنبالش بودم؛ و وقتی منو پیدا کرد بهم گفت واقعاً دنبال اون نبودم. دنبال یک جواب بودم. این سؤال که ما رو به حرکت در میاره. این سواله که تو رو به اینجا کشونده. تو سؤال رو میدونی، همونجور که من میدونستم.

ترینیتی:خرگوش سفید را دنبال کن.

نیو

نیو: همیشه امید هست!

نیو: قاشقی وجود ندارد.

نیو: اسم من نیو است.

""نیو"" میدونم آنجایی، میدونم تنهایی! ترسیدی! دنیا مال توست. هیچ قانونی هیچ حد مزری هیچ مانعی نمی تونه تو رو متوقف کنه

مأمور اسمیت

مأمور اسمیت: تو درواقع در تمامی جرم‌های کامپیوتری که ما برای آنها قوانینی داریم، گناهکار شناخته می‌شوی.

مأمور اسمیت: می‌شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.

پیشگو

""پیشگو"" *برگزیده* بودن عین عاشق بودن است، کسی نمی دونه عاشق هستی، فقط خودت اون میدونی و اون می‌فهمی

""پیشگو""اول باید خودتو بشناسی

""پیشگو"" خیلی سخته !تو باید دست به انتخاب بزنی؛در یک دست جون خودت تو داری و در دست دیگر جون مورفیوس؛ فقط یکی رو باید انتخاب بکنی

""پیشگو"" مورفیوس به تو ایمان داره نئو همان قدر ایمان داره که حاضره جونشو بخاطر تو بده

""پیشگو""من می دونم تو آدم خوبی هستی نئو ،و خیلی بدم میاد به آدمهای خوب خبر بد بدم… این بسکویت بخور وقتی رفتی بیرون حالت یکم بهتر میشه

دیالوگ

پسرک یوگی: تلاش نکن که قاشق را خم کنی، این غیرممکن است. در عوض سعی کن که حقیقت را درک کنی.

نیو: کدام حقیقت؟

پسرک یوگی: قاشق وجود ندارد.

نیو: قاشق وجود ندارد؟

پسرک یوگی: آنوقت متوجه می‌شوی که این قاشق نیست که خم می‌شود، این تویی که خم می‌شوی.

نیو: ماتریکس چیه؟

ترینیتی: جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده؛ و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.

نیو: می‌خواهی چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می‌توانم از گلوله‌ها جاخالی بدهم؟

مورفیوس: نه. من می‌خواهم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار (جا خالی دادن) نداری.

لینک‌های مرتبط

ماتریکس ۲، ماتریکس دوباره بارگزاری شده

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
ماتریکس
دارد.