ققنوس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ابرابزار |
اصلاح نشانی وب |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[w:ققنوس|ققنوس]]''' (به زبان یونان باستان: Φοῖνιξ، به فارسی: ققنوس، به عربی: العنقاء و به انگلیسی: Phoenix) پرندهٔ مقدّس افسانهای است که در اساطیر ایران، اساطیر یونان، اساطیر مصر، و اساطیر چین از آن نام برده شده. |
'''[[w:ققنوس|ققنوس]]''' (به زبان یونان باستان: Φοῖνιξ، به فارسی: ققنوس، به عربی: العنقاء و به انگلیسی: Phoenix) پرندهٔ مقدّس افسانهای است که در اساطیر ایران، اساطیر یونان، اساطیر مصر، و اساطیر چین از آن نام برده شده. |
||
[[پرونده:Simurgh.svg| |
[[پرونده:Simurgh.svg|بیقاب|چپ]] |
||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
||
* «در افسانهها آمده است که قُقنُس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و برکوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفتهاند که هزارسال عمر کندو چون سال هزارم به سرآید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال برهم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنُسی دیگر پدید آید. گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند.» |
* «در افسانهها آمده است که قُقنُس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و برکوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفتهاند که هزارسال عمر کندو چون سال هزارم به سرآید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال برهم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنُسی دیگر پدید آید. گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند.» |
نسخهٔ ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۷
ققنوس (به زبان یونان باستان: Φοῖνιξ، به فارسی: ققنوس، به عربی: العنقاء و به انگلیسی: Phoenix) پرندهٔ مقدّس افسانهای است که در اساطیر ایران، اساطیر یونان، اساطیر مصر، و اساطیر چین از آن نام برده شده.
گفتاوردها
- «در افسانهها آمده است که قُقنُس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و برکوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفتهاند که هزارسال عمر کندو چون سال هزارم به سرآید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال برهم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنُسی دیگر پدید آید. گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند.»
- «بین افسانة ققنس و سرگذشت ایران تشابهی میتوان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی همتا، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زائیده شده.»