کتاب: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
ابرابزار |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:Carl Spitzweg 021.jpg|thumb|300px|( |
[[پرونده:Carl Spitzweg 021.jpg|thumb|300px|(۱۸۰۸–۱۸۸۵) کرم کتاب، اثر کارل شپیتزوِگ]] |
||
'''[[W:کتاب|کتاب]]''' مجموعهای از صفحات نوشتهشده است. |
'''[[W:کتاب|کتاب]]''' مجموعهای از صفحات نوشتهشده است. |
||
'''[[W:کتابخانه|کتابخانه]]''' محل نگهداری کتاب در خانه و یا ساختمانی که به این منظور ساخته شده باشد. |
|||
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;"> |
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;"> |
||
__NOTOC__ |
__NOTOC__ |
||
[[#آ|آ]] - [[#الف|الف]] - [[#ب|ب]] - [[#پ|پ]] - [[#ت|ت]] - [[#ث|ث]] - [[#ج|ج]] - [[#چ|چ]] - [[#ح|ح]] - [[#خ|خ]] - [[#د|د]] - [[#ذ|ذ]] - [[#ر|ر]] - [[#ز|ز]] - [[#ژ|ژ]] - [[#س|س]] - [[#ش|ش]] - [[#ص|ص]] - [[#ض|ض]] - [[#ط|ط]] - [[#ظ|ظ]] - [[#ع|ع]] - [[#غ|غ]] - [[#ف|ف]] - [[#ق|ق]] - [[#ک|ک]] - [[#گ|گ]] - [[#ل|ل]] - [[#م|م]] - [[#ن|ن]] - [[#و|و]] - [[#هـ|هـ]] - [[#ی|ی]] |
[[#آ|آ]] - [[#الف|الف]] - [[#ب|ب]] - [[#پ|پ]] - [[#ت|ت]] - [[#ث|ث]] - [[#ج|ج]] - [[#چ|چ]] - [[#ح|ح]] - [[#خ|خ]] - [[#د|د]] - [[#ذ|ذ]] - [[#ر|ر]] - [[#ز|ز]] - [[#ژ|ژ]] - [[#س|س]] - [[#ش|ش]] - [[#ص|ص]] - [[#ض|ض]] - [[#ط|ط]] - [[#ظ|ظ]] - [[#ع|ع]] - [[#غ|غ]] - [[#ف|ف]] - [[#ق|ق]] - [[#ک|ک]] - [[#گ|گ]] - [[#ل|ل]] - [[#م|م]] - [[#ن|ن]] - [[#و|و]] - [[#هـ|هـ]] - [[#ی|ی]] |
||
</div> |
</div> |
||
== آ == |
== آ == |
||
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.» |
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.» |
||
** ''[[ولتر]]'' |
** ''[[ولتر]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[فرانسیس بیکن]] |
** [[فرانسیس بیکن]] |
||
== الف == |
== الف == |
||
* «از بیشتر کتابها فقط چند [[گفتاورد|نقلقول]] باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟» |
* «از بیشتر کتابها فقط چند [[گفتاورد|نقلقول]] باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟» |
||
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]'' |
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]'' |
||
* «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد» |
* «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد» |
||
** ''[[سعید نفیسی]]'' |
** ''[[سعید نفیسی]]'' |
||
* «از عنوان، کتاب پدید آید!» |
* «از عنوان، کتاب پدید آید!» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* « |
* «اتاق بدون کتاب مانند جسم بیروح است.» |
||
** ''[[سیسرو]]'' |
** ''[[سیسرو]]'' |
||
* «اگر ما از خواندن کتابهای کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهیمان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی) |
* «اگر ما از خواندن کتابهای کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهیمان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی) مان را درک کنیم؛ نخواهیم توانست «آیرونیست» (واروناندیش) بههمان معنیای که من بکار میبرم باشیم.» |
||
** ''[[ریچارد رورتی]]'' |
** ''[[ریچارد رورتی]]'' |
||
* «اگر [[مادر]] نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد، روح انسان [[آموزش و پرورش|پرورش]] نمییابد.» |
* «اگر [[مادر]] نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد، روح انسان [[آموزش و پرورش|پرورش]] نمییابد.» |
||
** ''[[پلوتارخ]]'' |
** ''[[پلوتارخ]]'' |
||
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر» |
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر» |
||
** ''[[معزی]]'' |
** ''[[معزی]]'' |
||
* «این ابتدای کار است.اری آنجا که کتابها را میسوزانند، انسانها را نیز خواهند سوزاند.» |
* «این ابتدای کار است. اری آنجا که کتابها را میسوزانند، انسانها را نیز خواهند سوزاند.» |
||
** ''[[هاینریش هاینه]]'' |
** ''[[هاینریش هاینه]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[ناصرخسرو]] |
** [[ناصرخسرو]] |
||
⚫ | * «ابلهان اثری را میخوانند و چیزی از آن نمیفهمند، اشخاص عامی خیال میکنند که آن را کاملاً فهمیدهاند، صاحبان عقل سلیم گاهی همه آن را نمیفهمند، آنان نکات مهم و تاریک را مییابند و نکات روشن را میبینند و اشخاص پر مدعا اصرار دارند که نکات روشن را تاریک جلوه دهند و نکاتی را که کاملاً واضح و قابل فهم است نفهمند.» |
||
⚫ | * «ابلهان اثری را میخوانند و چیزی از آن نمیفهمند، اشخاص عامی خیال میکنند که |
||
** [[لابرویر]] |
** [[لابرویر]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[ولتر]] |
** [[ولتر]] |
||
== ب == |
== ب == |
||
* «باید درهای [[دانش|علم]] به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.» |
* «باید درهای [[دانش|علم]] به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.» |
||
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
||
⚫ | * «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد... برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند... هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند... من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب [[فارنهایت ۴۵۱]] را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...» |
||
⚫ | * «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب [[فارنهایت ۴۵۱]] را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...» |
||
** ''[[ری بردبری]]'' |
** ''[[ری بردبری]]'' |
||
* «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز میدهند.» |
* «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز میدهند.» |
||
** ''[[ولتر]]'' |
** ''[[ولتر]]'' |
||
* «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.» |
* «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.» |
||
** ''[[آندره موروا]]'' |
** ''[[آندره موروا]]'' |
||
* «بهتر زکتابخانه جایی نبود!» |
* «بهتر زکتابخانه جایی نبود!» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «بهرغم سرخوردگی |
* «بهرغم سرخوردگی نسبتاً زودرسام از [[افلاطون]]گرایی، بسیار خشنودم که همه آن سالها را صرف خواندن کتابهای فلسفی کردم. زیرا نکتهای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بیاعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتابها هدایت کرد. اگر همه آن کتابها را نخوانده بودم، هیچگاه نمیتوانستم از جستجوی آنچه [[دریدا]] آن را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» مینامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیهگر خود باشد، دست بردارم.» |
||
** ''[[ریچارد رورتی]]'' |
** ''[[ریچارد رورتی]]'' |
||
** |
** الفبس |
||
*بهترین کتاب آن است که انسان را به اندیشه وادارد، وگرنه به درد پاره کردن هم نمیخورد. |
* بهترین کتاب آن است که انسان را به اندیشه وادارد، وگرنه به درد پاره کردن هم نمیخورد. |
||
**فرانسیس بیکن |
** فرانسیس بیکن |
||
*برخی کتابها را باید چشید، برخی دیگر را باید بلعید و تعداد محدودی را هم باید جوید و هضم کرد. |
* برخی کتابها را باید چشید، برخی دیگر را باید بلعید و تعداد محدودی را هم باید جوید و هضم کرد. |
||
** [[فرانسیس بیکن]] |
** [[فرانسیس بیکن]] |
||
* «باید زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمیدانید.» |
* «باید زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمیدانید.» |
||
** [[شارل دو مونتسکیو]] |
** [[شارل دو مونتسکیو]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** کولتون |
** کولتون |
||
== پ == |
== پ == |
||
* «پرورش روح بشر به کتاب مربوط میشود.» |
* «پرورش روح بشر به کتاب مربوط میشود.» |
||
** ''[[پلوتارخ]]'' |
** ''[[پلوتارخ]]'' |
||
== ج == |
== ج == |
||
* «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت مییابد که |
* «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت مییابد که خواندن، کار روزانهاش باشد.» |
||
** [[سقراط]] |
** [[سقراط]] |
||
== چ == |
== چ == |
||
* «چیزی که در کتابها از همه بهتر است، عکسهای جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده میشود.» |
* «چیزی که در کتابها از همه بهتر است، عکسهای جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده میشود.» |
||
** ''[[جورج دبلیو بوش]]'' |
** ''[[جورج دبلیو بوش]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** جان راسکین |
** جان راسکین |
||
== ح == |
== ح == |
||
* «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت میشود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.» |
* «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت میشود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.» |
||
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]'' |
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]'' |
||
* «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به |
* «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خوبی به بن// به بسمالله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خواند در لوح پیشانیش// خط سرنوشت سخندانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبولِ کتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب» |
||
** ''[[عراقی]]'' |
** ''[[عراقی]]'' |
||
== خ == |
== خ == |
||
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستان کتابخوان.» |
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستان کتابخوان.» |
||
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
||
** |
** انیشتین |
||
*خواندن یک کتاب ممکن است پایه اندیشهها و افکار انسان را تغییر دهد و چه بسا ممکن است کتابی سرنوشت میلیونها انسان را تغییر دهد. |
* خواندن یک کتاب ممکن است پایه اندیشهها و افکار انسان را تغییر دهد و چه بسا ممکن است کتابی سرنوشت میلیونها انسان را تغییر دهد. |
||
** |
** دکارت |
||
* «خواندن کتاب خوب به منزله همنشینی با مردم شریف روزگار است.» |
* «خواندن کتاب خوب به منزله همنشینی با مردم شریف روزگار است.» |
||
** [[دکارت]] |
** [[دکارت]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[دکارت]] |
** [[دکارت]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[چارلز دیکنز]] |
** [[چارلز دیکنز]] |
||
== د == |
== د == |
||
* «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که |
* «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آن را رقم زدهاست.» |
||
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
||
* «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.» |
* «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.» |
||
** ''[[در جستجوی دلتورا / امیلی رودا]]'' |
** ''[[در جستجوی دلتورا / امیلی رودا]]'' |
||
* «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟» |
* «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «[[دوستی|دوست]] من، گذشتهها کتابی مهر و موم شده است!» |
* «[[دوستی|دوست]] من، گذشتهها کتابی مهر و موم شده است!» |
||
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
||
** |
** کارلایل |
||
*دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعهای از کتاب در آن |
* دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعهای از کتاب در آن جمعآوری شده باشد. |
||
== ر == |
== ر == |
||
* «راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. |
* «راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلاً شما [[موش|موشهای]] خیابان [[انقلاب]] را دیدهاید؟ بیترس و واهمه داستان میخورند. هر جور کتابی را که بخواهید میخورند. پارسال هر روز صبح که میرفتم میدان انقلاب، آنها را میدیدم که در جویهای خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستانهای من و شما را میخورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را میدهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمیدهد.» |
||
** ''[[منیرو روانیپور]] |
** ''[[منیرو روانیپور]]، مصاحبه با بیبیسی'' |
||
== س == |
== س == |
||
* «سنت در [[هنر]] بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.» |
* «سنت در [[هنر]] بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.» |
||
** ''[[انوره دو بالزاک]]'' |
** ''[[انوره دو بالزاک]]'' |
||
== ط == |
== ط == |
||
* «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما» |
* «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما» |
||
** ''[[جودت]]'' |
** ''[[جودت]]'' |
||
== ع == |
== ع == |
||
* «[[دانش|علم]] چبود، فرقدانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن» |
* «[[دانش|علم]] چبود، فرقدانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن» |
||
** ''[[سنائی]]'' |
** ''[[سنائی]]'' |
||
== غ == |
== غ == |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
== ف == |
== ف == |
||
* «فروختم. بیست هزار تومان. |
* «فروختم. بیست هزار تومان. فوراً به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض میکنند و میگذارند جمهوری، رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد، میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.» |
||
** ''[[منیرو روانیپور]]'' |
** ''[[منیرو روانیپور]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[اسمایلز]] |
** [[اسمایلز]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[جوزف کنراد]] |
** [[جوزف کنراد]] |
||
خط ۱۵۱: | خط ۱۳۹: | ||
* «کتاب، بوستان دانشمندان است.» |
* «کتاب، بوستان دانشمندان است.» |
||
** ''[[امام علی]]'' |
** ''[[امام علی]]'' |
||
* «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.» |
* «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.» |
||
**کریستین بوبن |
** کریستین بوبن |
||
*کتاب راستین همان است که پا به تنهایی ما میگذارد. |
* کتاب راستین همان است که پا به تنهایی ما میگذارد. |
||
** ساموئل اسمایلز |
** ساموئل اسمایلز |
||
* کتاب، مونس و غمخوار اوقات ناراحتی و خستگی است، غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند. |
* کتاب، مونس و غمخوار اوقات ناراحتی و خستگی است، غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند. |
||
**فرانسیس بیکن |
** فرانسیس بیکن |
||
* کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را در مینوردد. |
* کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را در مینوردد. |
||
**ژرمی تایلر |
** ژرمی تایلر |
||
*کتاب را باید در ردیف ضروریات زندگی به شمار آورد؛ زیرا روح ما مانند جسممان گرسنه میشود و باید به وسیله مطالعه از گرسنگی رهایی یابد. |
* کتاب را باید در ردیف ضروریات زندگی به شمار آورد؛ زیرا روح ما مانند جسممان گرسنه میشود و باید به وسیله مطالعه از گرسنگی رهایی یابد. |
||
** |
** جاحظ |
||
*کتاب، درختی است که همیشه پربار و پرمیوه و ثمر است. |
* کتاب، درختی است که همیشه پربار و پرمیوه و ثمر است. |
||
** |
** جاحظ |
||
*کتاب، همنشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد. دوستی است که تو را فریب نمیدهد. رفیقی است که به تو آزار نمیرساند. |
* کتاب، همنشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد. دوستی است که تو را فریب نمیدهد. رفیقی است که به تو آزار نمیرساند. |
||
** |
** شکسپیر |
||
*کتاب، بزرگترین اختراع بشر است. |
* کتاب، بزرگترین اختراع بشر است. |
||
** |
** شوپنهاور |
||
*کتابهای بد، سم روح اند و ذهن را نابود میکنند. |
* کتابهای بد، سم روح اند و ذهن را نابود میکنند. |
||
** |
** فردریک |
||
*کتاب، رکن بزرگ |
* کتاب، رکن بزرگ نیکبختی انسان است. |
||
**فرانتس کافکا |
** فرانتس کافکا |
||
*کتاب باید تبری برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان باشد. |
* کتاب باید تبری برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان باشد. |
||
**جیمز مک واش |
** جیمز مک واش |
||
*کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد. |
* کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد. |
||
** |
** منتسکیو |
||
*کتاب، عمر دوبارهاست، با مطالعه کتاب میتوان تجربه تمام عمر |
* کتاب، عمر دوبارهاست، با مطالعه کتاب میتوان تجربه تمام عمر بزرگترین عقلای عالم را تصرف کرد. |
||
** |
** ولتر |
||
*کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کنند. |
* کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کنند. |
||
** ''[[فرانتس کافکا]]'' |
** ''[[فرانتس کافکا]]'' |
||
* «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.» |
* «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.» |
||
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
||
* «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروائی میکند.» |
* «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروائی میکند.» |
||
** ''[[ولتر]]'' |
** ''[[ولتر]]'' |
||
* «کتاب، جام جهاننما است.» |
* «کتاب، جام جهاننما است.» |
||
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
||
* «کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم [[دارو]] را دارد، فقط برای استعمال خارجی.» |
* «کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم [[دارو]] را دارد، فقط برای استعمال خارجی.» |
||
** ''[[آلفونس دوده]]'' |
** ''[[آلفونس دوده]]'' |
||
* «کتاب خوب به منزله بهترین [[دوستی|دوست]] و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بودهاست همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمیکند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشودهاست. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول میسازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری میدهد.» |
* «کتاب خوب به منزله بهترین [[دوستی|دوست]] و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بودهاست همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمیکند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشودهاست. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول میسازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری میدهد.» |
||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
|||
⚫ | |||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ''[[ |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ''[[فرانسیس بیکن]]'' |
|||
⚫ | |||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی |
* «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سرِ انگشت و صفحه بشماری» |
||
** ''[[اسدی طوسی]]'' |
** ''[[اسدی طوسی]]'' |
||
* «کتاب گفتهاست: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!» |
* «کتاب گفتهاست: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.» |
* «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.» |
||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
* «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.» |
* «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.» |
* «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.» |
||
** ''[[ولتر]]'' |
** ''[[ولتر]]'' |
||
* «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چهغم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است» |
* «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چهغم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است» |
||
** ''[[فروغ فرخزاد]]'' |
** ''[[فروغ فرخزاد]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[فردریک کبیر]] |
** [[فردریک کبیر]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ادوارد لوروا |
** ادوارد لوروا |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[اسکار وایلد]] |
** [[اسکار وایلد]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[آناتول فرانس]] |
** [[آناتول فرانس]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** جان راسکین |
** جان راسکین |
||
== گ == |
== گ == |
||
* «گذشت زمان بیشتر از کتاب میآموزد» |
* «گذشت زمان بیشتر از کتاب میآموزد» |
||
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]'' |
||
== ل == |
== ل == |
||
* «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب [[عشق|زیبا]]، ادیب تو» |
* «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب [[عشق|زیبا]]، ادیب تو» |
||
** ''[[شفائی]]'' |
** ''[[شفائی]]'' |
||
* «لذت کتاب به جای خود، بدون آن، روح پرورش نمییابد.» |
* «لذت کتاب به جای خود، بدون آن، روح پرورش نمییابد.» |
||
** ''[[پلوتارخ]]'' |
** ''[[پلوتارخ]]'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** آنتونی ترولوپ |
** آنتونی ترولوپ |
||
== م == |
== م == |
||
* «ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم// اول و آخر این کهنهکتاب، افتادهست» |
* «ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم// اول و آخر این کهنهکتاب، افتادهست» |
||
** ''[[کلیم کاشانی]]'' |
** ''[[کلیم کاشانی]]'' |
||
* «ما نه تنها باید کتابهای خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.» |
* «ما نه تنها باید کتابهای خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.» |
||
** ''[[فرانسوا فنلون]]'' |
** ''[[فرانسوا فنلون]]'' |
||
* «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت [[مذهب|دینی]] خود، مبشّران صلح و امنیت و [[آزادی]] و عدالت باشند و قدرتهای بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند [[جنگ]] تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.» |
* «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت [[مذهب|دینی]] خود، مبشّران صلح و امنیت و [[آزادی]] و عدالت باشند و قدرتهای بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند [[جنگ]] تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.» |
||
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
||
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.» |
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعات لذتبخش.» |
* «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعات لذتبخش.» |
||
** ''[[شارل دو منتسکیو]]'' |
** ''[[شارل دو منتسکیو]]'' |
||
* «من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند.» |
* «من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند.» |
||
** ''[[فرانتس کافکا]]'' |
** ''[[فرانتس کافکا]]'' |
||
* «من هیچ غمی نداشتهام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.» |
* «من هیچ غمی نداشتهام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.» |
||
** ''[[شارل دو منتسکیو]]'' |
** ''[[شارل دو منتسکیو]]'' |
||
**ریچارد استیل |
** ریچارد استیل |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** [[دکارت]] |
** [[دکارت]] |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
** ریچارد استیل |
** ریچارد استیل |
||
== ن == |
== ن == |
||
* «نهمحقق بود نه [[دانش|دانشمند]]// چارپایی براو کتابی چند// آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر» |
* «نهمحقق بود نه [[دانش|دانشمند]]// چارپایی براو کتابی چند// آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حقتعالی است» |
* «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حقتعالی است» |
||
** ''[[شبستری]]'' |
** ''[[شبستری]]'' |
||
== و == |
== و == |
||
* «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانهاش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.» |
* «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانهاش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.» |
||
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]'' |
||
**کولد اسمیت |
** کولد اسمیت |
||
*وقتی که یک کتاب خوب را برای اولین بار میخوانم، مانند آن است که با یک دوست جدید آشنا شدهام. وقتی که همان کتاب را دو مرتبه میخوانم، مانند آن است که با دوستی قدیمی، |
* وقتی که یک کتاب خوب را برای اولین بار میخوانم، مانند آن است که با یک دوست جدید آشنا شدهام. وقتی که همان کتاب را دو مرتبه میخوانم، مانند آن است که با دوستی قدیمی، مجدداً ملاقات کردهام. |
||
== هـ == |
== هـ == |
||
* «هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.» |
* «هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.» |
||
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
||
* «هرکس که از نگریستن بهتندیسهای لخت و پیکرههای مومی و آشکار سالنهای تشریح بهخشم میآید شایستهاست که از برگهای نامطلوب این کتاب بهتندی بگذرد و توجه خود را بهصفحات بیشمار آن معطوف دارد.» |
* «هرکس که از نگریستن بهتندیسهای لخت و پیکرههای مومی و آشکار سالنهای تشریح بهخشم میآید شایستهاست که از برگهای نامطلوب این کتاب بهتندی بگذرد و توجه خود را بهصفحات بیشمار آن معطوف دارد.» |
||
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]'' |
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]'' |
||
* «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.» |
* «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «هرگز کتابی را که بیش از یکسال از عمرش نمیگذرد، مطالعه مکن.» |
* «هرگز کتابی را که بیش از یکسال از عمرش نمیگذرد، مطالعه مکن.» |
||
** ''[[رالف والدو امرسن]]'' |
** ''[[رالف والدو امرسن]]'' |
||
* «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است» |
* «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... میدانم. ناجی من «بیانشون» است.» |
* «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... میدانم. ناجی من «بیانشون» است.» |
||
** ''[[بالزاک]] |
** ''[[بالزاک]]، آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰'' |
||
* « |
* «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله [[دوستی|دوستان]] و معاشرینشان میتوان شناخت، همانطور هم از روی کتابهایی که میخوانند میتوان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پیبرد.» |
||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
* «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این |
* «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسئله را» |
||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
* «همنشینی به از کتاب مخواه!//... که مصاحب بود گه و بیگاه// بهجتافزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// این چنین همدمی لطیف که دید؟// که نرنجید و نه برنجانید» |
* «همنشینی به از کتاب مخواه!//... که مصاحب بود گه و بیگاه// بهجتافزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// این چنین همدمی لطیف که دید؟// که نرنجید و نه برنجانید» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
** |
** ولتر |
||
*هر چه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد. |
* هر چه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد. |
||
== ی == |
== ی == |
||
* «یک شخص کتابخوان هیچوقت [[گفتاورد|نقلقولی]] را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.» |
* «یک شخص کتابخوان هیچوقت [[گفتاورد|نقلقولی]] را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.» |
||
*'' Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳'' |
* '' Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳'' |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
نسخهٔ ۱۳ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۳۴
کتاب مجموعهای از صفحات نوشتهشده است. کتابخانه محل نگهداری کتاب در خانه و یا ساختمانی که به این منظور ساخته شده باشد.
آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی
آ
- «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
- «آنچه مردم را دانشمند میکند مطالبی که میخوانند نیست بلکه چیزهایی است که یاد میگیرند.»
الف
- «از بیشتر کتابها فقط چند نقلقول باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟»
- «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
- «از عنوان، کتاب پدید آید!»
- «اتاق بدون کتاب مانند جسم بیروح است.»
- «اگر ما از خواندن کتابهای کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهیمان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی) مان را درک کنیم؛ نخواهیم توانست «آیرونیست» (واروناندیش) بههمان معنیای که من بکار میبرم باشیم.»
- «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمییابد.»
- «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
- «این ابتدای کار است. اری آنجا که کتابها را میسوزانند، انسانها را نیز خواهند سوزاند.»
- «از خواندن چیزی که بخوانی و ندانی// هرگز نشود حاصل چیزیت جز افغان»
- «ابلهان اثری را میخوانند و چیزی از آن نمیفهمند، اشخاص عامی خیال میکنند که آن را کاملاً فهمیدهاند، صاحبان عقل سلیم گاهی همه آن را نمیفهمند، آنان نکات مهم و تاریک را مییابند و نکات روشن را میبینند و اشخاص پر مدعا اصرار دارند که نکات روشن را تاریک جلوه دهند و نکاتی را که کاملاً واضح و قابل فهم است نفهمند.»
- «اوراق کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم نور پرواز میدهند.»
ب
- «باید درهای علم به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
- «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد... برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند... هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند... من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
- «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز میدهند.»
- «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.»
- «بهتر زکتابخانه جایی نبود!»
- «بهرغم سرخوردگی نسبتاً زودرسام از افلاطونگرایی، بسیار خشنودم که همه آن سالها را صرف خواندن کتابهای فلسفی کردم. زیرا نکتهای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بیاعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتابها هدایت کرد. اگر همه آن کتابها را نخوانده بودم، هیچگاه نمیتوانستم از جستجوی آنچه دریدا آن را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» مینامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیهگر خود باشد، دست بردارم.»
- ریچارد رورتی
- الفبس
- بهترین کتاب آن است که انسان را به اندیشه وادارد، وگرنه به درد پاره کردن هم نمیخورد.
- فرانسیس بیکن
- برخی کتابها را باید چشید، برخی دیگر را باید بلعید و تعداد محدودی را هم باید جوید و هضم کرد.
- «باید زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمیدانید.»
- «بسیاری از کتابها از افرادی که آنها را میخوانند تفکر و تأمل نمیطلبند. علتش خیلی ساده است. کسانی که این کتابها را نوشتهاند خود در موقع نوشتن آنها فکر و تأمل نکردهاند.»
- کولتون
پ
- «پرورش روح بشر به کتاب مربوط میشود.»
ج
- «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت مییابد که خواندن، کار روزانهاش باشد.»
چ
- «چیزی که در کتابها از همه بهتر است، عکسهای جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده میشود.»
- «چون زندگی کوتاه است و اوقات فراغت محدود، نباید وقت خود را در خواندن کتابهای بیارزش و مبتذل تلف کرد.»
- جان راسکین
ح
- «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت میشود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
- «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خوبی به بن// به بسمالله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خواند در لوح پیشانیش// خط سرنوشت سخندانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبولِ کتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
خ
- «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستان کتابخوان.»
- ویکتور هوگو
- انیشتین
- خواندن یک کتاب ممکن است پایه اندیشهها و افکار انسان را تغییر دهد و چه بسا ممکن است کتابی سرنوشت میلیونها انسان را تغییر دهد.
- دکارت
- «خواندن کتاب خوب به منزله همنشینی با مردم شریف روزگار است.»
- «خواندن بهترین راه آشنا شدن و سخن داشتند با دانشمندان است.»
- «خیلی فرق است بین کسی که با شوق و حرارت میخواهد کتابی را مطالعه کند با آدم خستهای که میخواهد با کتابی خستگی خود را دفع کند.»
د
- «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آن را رقم زدهاست.»
- «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.»
- «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟»
- «دوست من، گذشتهها کتابی مهر و موم شده است!»
- یوهان ولفگانگ گوته
- کارلایل
- دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعهای از کتاب در آن جمعآوری شده باشد.
ر
- «راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلاً شما موشهای خیابان انقلاب را دیدهاید؟ بیترس و واهمه داستان میخورند. هر جور کتابی را که بخواهید میخورند. پارسال هر روز صبح که میرفتم میدان انقلاب، آنها را میدیدم که در جویهای خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستانهای من و شما را میخورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را میدهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمیدهد.»
- منیرو روانیپور، مصاحبه با بیبیسی
س
- «سنت در هنر بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
ط
- «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
ع
غ
- «غارت جهان طبیعی به دست بشر به سوزاندن کتابخانههای اروپا در قرون وسطی، حتی پیش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتویات آنها را به خود بدهد، تشبیه میشود.»
ف
- «فروختم. بیست هزار تومان. فوراً به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض میکنند و میگذارند جمهوری، رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد، میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.»
- «فقرا نیز میتوانند بدون هیچ دغدغه به مصاحبت با بزرگان نائل گردند. زیرا برای ورود به گلستان معنوی آنان جواز وزود فقط سواد است.»
- «فقط دو نوع کتابها مقبولیت عام پیدا میکنند: بهترینشان و بدترینشان.»
ک
- «کسی که با کتاب تسلی و آرامش یابد، هرگز آرامش خود را از دست نخواهد داد.»
- «کتاب، بوستان دانشمندان است.»
- «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
- کریستین بوبن
- کتاب راستین همان است که پا به تنهایی ما میگذارد.
- ساموئل اسمایلز
- کتاب، مونس و غمخوار اوقات ناراحتی و خستگی است، غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.
- فرانسیس بیکن
- کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را در مینوردد.
- ژرمی تایلر
- کتاب را باید در ردیف ضروریات زندگی به شمار آورد؛ زیرا روح ما مانند جسممان گرسنه میشود و باید به وسیله مطالعه از گرسنگی رهایی یابد.
- جاحظ
- کتاب، درختی است که همیشه پربار و پرمیوه و ثمر است.
- جاحظ
- کتاب، همنشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد. دوستی است که تو را فریب نمیدهد. رفیقی است که به تو آزار نمیرساند.
- شکسپیر
- کتاب، بزرگترین اختراع بشر است.
- شوپنهاور
- کتابهای بد، سم روح اند و ذهن را نابود میکنند.
- فردریک
- کتاب، رکن بزرگ نیکبختی انسان است.
- فرانتس کافکا
- کتاب باید تبری برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان باشد.
- جیمز مک واش
- کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد.
- منتسکیو
- کتاب، عمر دوبارهاست، با مطالعه کتاب میتوان تجربه تمام عمر بزرگترین عقلای عالم را تصرف کرد.
- ولتر
- کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کنند.
- «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
- «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروائی میکند.»
- «کتاب، جام جهاننما است.»
- «کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم دارو را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
- «کتاب خوب به منزله بهترین دوست و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بودهاست همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمیکند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشودهاست. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول میسازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری میدهد.»
- «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید میماند؛ بنابراین کتابهای خوب گنجهای شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانهاست.»
- «کتاب دارای جنبههای جاودانه و ابدی است؛ بتها و معابد باشکوه خراب و معدوم میگردند، پردههای نقاشی و مجسمههای گرانبها ضایع و تباه میشوند لیکن کتاب بیهیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی میماند.»
- «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشتههای مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر همفکر و مأنوس میشوند و بدانوسیله وجهاشتراکی مابین خویش احساس میکنند.»
- «کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را درمینوردد.»
- «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
- «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سرِ انگشت و صفحه بشماری»
- «کتاب گفتهاست: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
- «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.»
- «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.»
- «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
- «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چهغم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»
- «کتاب رکن اعظم شعادت آدمی است.»
- «کتاب بزرگ کتابی است که خواننده را بزرگتر از آنچه هست بنماید.»
- ادوارد لوروا
- «کتابی را اخلاقی یا غیراخلاقی نامیدن بیجاست، کتاب یا خوب نوشته شده یا بد، والسلام.»
- «کسانی که زیاد مطالعه میکنند مانند استعمال کنندگان حشیش همیشه دستخوش خواب و خیالند.»
- «کتابی که قابل خواندن است، قابل خریدن هم میباشد.»
- جان راسکین
گ
- «گذشت زمان بیشتر از کتاب میآموزد»
ل
- «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب زیبا، ادیب تو»
- «لذت کتاب به جای خود، بدون آن، روح پرورش نمییابد.»
- «لذت مطالعه یگانه لذتی است که خالص و بی غل و غش است. موقعی که سایر لذات از بین میرود این لذت همچنان پابرجا باقی میماند.»
- آنتونی ترولوپ
م
- «ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم// اول و آخر این کهنهکتاب، افتادهست»
- «ما نه تنها باید کتابهای خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
- «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت دینی خود، مبشّران صلح و امنیت و آزادی و عدالت باشند و قدرتهای بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند جنگ تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
- «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
- «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعات لذتبخش.»
- «من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند.»
- «من هیچ غمی نداشتهام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»
- شارل دو منتسکیو
- ریچارد استیل
- «مطالعه وسیله ایمنی از بدی خلایق است و انسان را در قرون گذشته سیر داده با افکار بزرگان آشنا میسازد.»
- «مطالعه همان اثر را در دماغ میگذارد که ورزش در بدن.»
- ریچارد استیل
ن
- «نهمحقق بود نه دانشمند// چارپایی براو کتابی چند// آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
- «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حقتعالی است»
و
- «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانهاش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»
- فارنهایت ۴۵۱، ری بردبری
- کولد اسمیت
- وقتی که یک کتاب خوب را برای اولین بار میخوانم، مانند آن است که با یک دوست جدید آشنا شدهام. وقتی که همان کتاب را دو مرتبه میخوانم، مانند آن است که با دوستی قدیمی، مجدداً ملاقات کردهام.
هـ
- «هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.»
- «هرکس که از نگریستن بهتندیسهای لخت و پیکرههای مومی و آشکار سالنهای تشریح بهخشم میآید شایستهاست که از برگهای نامطلوب این کتاب بهتندی بگذرد و توجه خود را بهصفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
- «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
- «هرگز کتابی را که بیش از یکسال از عمرش نمیگذرد، مطالعه مکن.»
- «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
- «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... میدانم. ناجی من «بیانشون» است.»
- بالزاک، آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰
- «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله دوستان و معاشرینشان میتوان شناخت، همانطور هم از روی کتابهایی که میخوانند میتوان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پیبرد.»
- «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسئله را»
- «همنشینی به از کتاب مخواه!//... که مصاحب بود گه و بیگاه// بهجتافزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// این چنین همدمی لطیف که دید؟// که نرنجید و نه برنجانید»
- ناشناس
- ولتر
- هر چه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد.
ی
- «یک شخص کتابخوان هیچوقت نقلقولی را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.»
- Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |