نیکوس کازانتزاکیس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز افزودن سریع رده "رماننویسان" (با استفاده از رده ساز) |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[رده:نویسندگان|کازانتزاکیس، نیکوس]] |
[[رده:نویسندگان|کازانتزاکیس، نیکوس]] |
||
[[رده:رماننویسان]] |
|||
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۴۹
نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده، شاعر و مترجم یونانی. زادروز: (۱۸ فوریه ۱۸۸۳ میلادی) در کرتا. وی در تاریخ (۲۶ اکتبر ۱۹۵۷ میلادی) در فرایبورگ آلمان درگذشت.
دارای منبع
- «اولیس پس از کشتار مدعیان خود در آن جزیره کوچکش کسل شده بود. دیگر زن و فرزند و وطن قدیم و خدایان قدیمش او را راضی نمیکردند. تصمیم گرفت «ایتاک» را به عزم آخرین سفر خود، سفری که بازگشت نداشته باشد، ترک گوید...»
- آغاز کتاب ادیسه/ ۱۹۵۳
- «دروازههای بهشت و جهنم همشکل و همسایهاند.»
- آخرین وسوسه مسیح/ بخش ۱۸
- «فقط یک زن در جهان وجود دارد. زنی با چهرههای متفاوت.»
- آخرین وسوسه مسیح
- «کتاب سیر و سلوک دانهای بود که دیگر آثار من از آن روییدند. چنانکه بعدها هرچه نوشتم تفسیری بود و تصویری از سیر و سلوک.»
- درباره کتاب آسز (آسکِزه) یا سیر و سلوک/ ۱۹۵۵ میلادی
- «کسب دانش و تقدس، عفاف و پاکدامنی و شکوه پیروزی، هیچکدام به منزله فتح قله رفیع برای انسان نیست. بلکه چیز دیگری است، چیزی حماسیتر، چیزی مأیوسکننده: حرمت مقدس!»
- زوربای یونانی - ۱۹۴۶/ بخش ۲۴
- «من آرزویی ندارم، من از چیزی نمیترسم، من آزادم»
- سنگنبشته بر آرامگاه کازانتزاکیس/ از کتاب ناجی خدا
- «من برآنم، که رستگاری ِ من ِ روشنفکر ِ متفکر بسته به ادیسهاست. اگر او زنده بماند من هم زنده خواهم ماند.»
- در باره کتاب ادیسه
- «همانطور که به پرندگان دریایی چشم دوخته بودم، فکر کردم: این راهی است که باید رفت، آهنگ موزون آنرا پیدا کن و با ایمانی راسخ در آن گام بنه.»
- زوربای یونانی - ۱۹۴۶/ بخش ۲۱
- «بسيار از افراد وطن پرست هستند بيآنكه وطنپرستي آنها اصلا هزينهاي داشته باشد. من وطن پرست نيستم و نخواهم بود، ولو اينكه برايم گران تمام شود. بسياري از افراد به بهشت اعتقاد دارند و ميخ طويله الاغشان را در آنجا بر زمين كوبيدهاند. من خري ندارم، لاجرم آزاده هستم.»"از کتاب زوربای یونانی"
- « تا نتواني خودت يك و نيم برابر شيطان باشي نميتواني با شيطان مبارزه كني!..»"از کتاب زوربای یونانی"
- «كليه چيزهاي خوب اين دنيا از ابداعات و اختراعات شيطان است؟ زنان زيبا، بهار، بچه خوك سرخ شده و شراب..!.»"از کتاب زوربای یونانی"
بدون منبع
- «تمامی روح من فریادی است. و تمامی اثر من تفسیر این فریاد.»
- «زیبایی بیرحم است. اگر تو هم توجهی بهاو نداشته باشی، او به تو خیره میشود و راحتت نمیگذارد.»
- «ما بزرگترین چشمه قدرت را دیدیم و او را خدا خواندیم. ما میتوانستیم هر لقب دیگری که مایل بودیم به او بدهیم، مانند: ژرفنا، تاریکی مطلق، روشنایی مطلق، ماده، روح، امید نهایی و یا سکوت. اما هرگز فراموش مکن که ما اسمش را تعیین کردیم.»
- «حالا که نمی توانیم واقعیت را دگرگون کنیم بهتر است چشمی که واقعیت را می بیند عوض کنیم.»
- «آنهایی که دوست داشتنشان سخت است، آنهایی هستند که بیشتر به عشق نیاز دارند.»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |