گابریل گارسیا مارکز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←ه: ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام، اصلاح نویسه، اصلاح فاصلهٔ مجازی |
←د، ذ: ابرابزار، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسههای عربی، اصلاح املا، اصلاح نشانی وب |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
=== ح، خ === |
=== ح، خ === |
||
=== د، ذ === |
=== د، ذ === |
||
* «دوستت |
* «دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.»<ref>http://www.goodreads.com/author/quotes/13450.Gabriel_Garc_a_M_rquez</ref> |
||
* «دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی آن قدر تنگ میشود، که میخواهی او را از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی.»<ref>http://www.goodreads.com/quotes/search?utf8=✓&q=مارکز&commit=Search</ref> |
|||
=== ر، ز، ژ === |
=== ر، ز، ژ === |
نسخهٔ ۱ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۰
گابریل گارسیا مارکِز، رماننویس، روزنامهنگار و ناشر کلمبیایی.زادروز: ۶ مارس (۱۹۲۶ میلادی).
گفتاوردها
آ، الف - ب، پ - ت، ث - ت - ج، چ - ح، خ - چ - د، ذ - ر، ز، ژ - س، ش - ص، ض - ط، ظ - ع، غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - ه - ی
آ، الف
- آنچه در آن مکاتیب آمده است از ازل تا ابد تکرار ناپذیر خواهد بود، زیرا نسلهای محکوم به صد سال تنهایی، فرصت مجددی در روی زمین نداشتند.
- از «صدسال تنهایی » ترجمهٔ بهمن فرزانه، تهران: نشر امیرکبیر، ۱۳۵۷
ب، پ
- «بعضی وقتها بین کاغذهای قدیمی، عکسهایی پیدا میکنم که عکاسانِ خیابانیِ حوالی کلیسای سن فرانسیسکو از ما میگرفتند و احساس ترحمی مهارنشدنی بر وجودم چیره میشود؛ چون به نظرم نمیرسد عکسهای ما باشند، بلکه تصور میکنم کسانی که در عکس میبینم پسرانمان هستند، در شهری محصور و با دروازههای بسته که در آن هیچ چیز آسان نیست و از همه دشوارتز تابآوردن تنهایی و تحمل عصرهای بی عشق یکشنبهاست.»
- از «زنده ام که روایت کنم » ترجمهٔ کاوه میرعباسی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳
ت، ث
ج، چ
ح، خ
د، ذ
- «دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.»[۱]
- «دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی آن قدر تنگ میشود، که میخواهی او را از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی.»[۲]
ر، ز، ژ
- «ریشهٔ ادبی من روی شعر پایه ریزی شده بود، امّا شعر بد؛ فقط زمانی که از میان شعر بد گذشتی، میتوانی شعر خوبت را بگیری.»
- Márquez, Gabriel García. Interview with El Manifesto. 1977.
س، ش
ص، ض
ط، ظ
ع، غ
ف
ق
ک
- «کسی که با اتوبوس سفر میکند نمیداند کجا میمیرد.»
- از «زنده ام که روایت کنم » ترجمهٔ کاوه میرعباسی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳
گ
ل
م
ن
و
- « و عشق ، هیچ چیزی سخت تر از عشق نیست.»
- Márquez, Gabriel García. Love in the Time of Cholera. 1985
ه
- «هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.»
- بدون منبع
- «همهٔ مردم سه زندگی دارند: عمومی، خصوصی، سرّی.»
- Gabriel García Márquez: a Life
- «همیشه آنچه که احساس میکنی را بگو، آنچه که فکر میکنی را انجام بده.» [۳]
ی
منابع
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |