آلبر کامو: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خوشامد
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
[[پرونده:Albert Camus, gagnant de prix Nobel, portrait en buste, posé au bureau, faisant face à gauche, cigarette de tabagisme.jpg|۲۵۰px|بندانگشتی|چپ|خیلی دلم می‌خواست پیکره ساز شوم ، در نظرِ من پیکره‌سازی والاترین هنر است.]]
[[پرونده:Albert Camus, gagnant de prix Nobel, portrait en buste, posé au bureau, faisant face à gauche, cigarette de tabagisme.jpg|۲۵۰px|بندانگشتی|چپ|خیلی دلم می‌خواست پیکره ساز شوم ، در نظرِ من پیکره‌سازی والاترین هنر است.]]
[[پرونده:Albert Camus2.jpg|۲۵۰px|بندانگشتی|چپ| تنها یک مسألۀ فلسفی واقعاً جدی هست و آن هم خودکشی است.]]
[[پرونده:Albert Camus2.jpg|۲۵۰px|بندانگشتی|چپ| تنها یک مسألۀ فلسفی واقعاً جدی هست و آن هم خودکشی است.]]
[[Image:Algiers coast.jpg|چپ|thumb|۲۵۰px|عشق به شهرها غالباً عشقی نهانی است...الجزیره، و همراهِ آن پاره از مجلس‌های ممتازش، چون شهرهای ساحلی به سوی آسمان گشوده می‌شود...]]

== گفتاوردها ==
== گفتاوردها ==


خط ۹۰: خط ۹۲:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}‎
{{پانویس}}‎

{{ناتمام}}


[[رده:روزنامه‌نگاران اهل فرانسه]]
[[رده:روزنامه‌نگاران اهل فرانسه]]

نسخهٔ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۰۸

آلبر کامو (۱۹۱۳ - ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار مشهور فرانسوی‌تبار متولّد الجزایر.

خیلی دلم می‌خواست پیکره ساز شوم ، در نظرِ من پیکره‌سازی والاترین هنر است.
پرونده:Albert Camus2.jpg
تنها یک مسألۀ فلسفی واقعاً جدی هست و آن هم خودکشی است.
عشق به شهرها غالباً عشقی نهانی است...الجزیره، و همراهِ آن پاره از مجلس‌های ممتازش، چون شهرهای ساحلی به سوی آسمان گشوده می‌شود...

گفتاوردها

آ ، الف

ب

  • « به قولِ یکی از دوستان ، هر مردی داری همیشه دارای دو خصلت است:خصلتِ خاصِ خودش ، و خصلتی که زنش به او نسبت می دهد. »
    • از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۹۹ ، از « معمّا »

پ

ت

  • « تنها یک مسألۀ فلسفی واقعاً جدی هست و آن هم خودکشی است.. این قضاوت که زندگی به زحمتِ زیستن می ارزد یا نمی ارزد پاسخی است به مسألۀ اساسی فلسفه... من هرگز ندیده ام کسی به دلایل معرفت شناسی خودکشی کند. گالیله به یک حقیقتِ علمی مهم دست یافته بود ، همین که دید آن حقیقت ، زندگی او را در خطر قرار می دهد ، آشکارا به انکارِ آن برخاست.به یک اعتبار ، کار درستی کرد. چون این حقیقت ارزشِ آن را نداشت که وی به خاطرِ آن سوزانده شود. »
    • از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۱۱۰ ، از افسانۀ سی زیف

ج

چ

ح

خ

  • « خیلی دلم می‌خواست پیکره ساز شوم ، در نظرِ من پیکره‌سازی والاترین هنر است. »
    • مصاحبه با ژان کلود بریس ویل ، برگرفته از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۱۷۶

د

ر

ز

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

  • «عشق به شهرها غالباً عشقی نهانی است. شهرهایی چون پاریس، پراگ و حتّی فلورانس به روی خود فروبسته می‌شوند، و بدین ترتیب محدود به دنیای ویژه خویش‌اند. امّا الجزیره، و همراهِ آن پاره از مجلس‌های ممتازش، چون شهرهای ساحلی به سوی آسمان گشوده می‌شود، همانند دهانی یا زخمی. آنچه در الجزیره می‌توان دوست داشت، همان است که گذرانِ زندگی همه کس از آن است. یعنی دریا در خمِ هر کوچه‌ای و مایه‌ای از خورشید و زیبایی نژاد. و مانندِ همیشه، در گسترهٔ این عرصهٔ بی‌آزرم، و بر سر این خوان سرور، رایحهٔ مرموز دیگری هم هست. در پاریس، ممکن است انسان از نبودِ فضا و کمبود صدای بال مرغان آسمانی دل‌تنگ گردد. در اینجا دستِ کم آدمی غرق در چنین نعمتی است. و چون هر آروزیی برآورده می‌شود، انسان می‌تواند بسنجد که تا چه پایه توانگر است...»
    • از کتابِ «دلهرهٔ هستی» نشر نگاه، ۱۳۹۱، ۱۳۷ و ۱۳۸، از باد در جمیلا

غ

ف

ق

ک

  • «کدام یک را ترجیح می‌دهی: آنکه نان‌ات می‌دهد و آزادی‌ات می‌گیرد یا آنکه نان‌ات می‌بُرد و آزادی‌ات می‌دهد؟» [۱]

گ

ل

م

  • « مادرم امروز، مُرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم.»
    • جملۀ اول از « بیگانه »


  • « من به جنبۀ قدسی اعتقاد دارم ، امّا به زندگی اخروی اعتقاد ندارم. همین. »
    • مصاحبه با ژان کلود بریس ویل ، برگرفته از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۱۷۶

ن

و

هـ

  • « هیچ کس نمی تواند در موردِ خود بگوید که چگونه آدمی است. امّا گاهی می توانیم بگوییم که چگونه آدمی نیستیم. »
    • از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۹۹ ، از « معمّا »


  • « هر نویسنده‌ای تا حدودِ زیادی به خاطرِ آن می‌‌نویسند که نوشته‌اش خوانده شود (کسانی که جز این می‌گویند ، تحسین‌شان کنیم ، ولی قولشان را باور نکنیم.) ».
    • از کتابِ « دلهرۀ هستی » نشر نگاه ، ۱۳۹۱ ، ص ۱۰۰ ، از « معمّا »

ی

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ
آلبر کامو
موجود است.

پانویس