محمدحسین فضل‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۳۱: خط ۳۱:


* « اسلام از ويژگى هاى مشخص براى ادبيات اسلامى - به معناى مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبيات اسلامى بايد نماياننده انديشه و ارزش ها و مفاهيم و روش هاى اسلامى در حيات انسانى باشد به گونه اى كه اديب مسلمان، اين عناصر را در روح خود بپرورد و بين هنر و گرايش خود احساس دوگانگى نكند و چنان نشود كه در زندگى عبادى اش مسلمان باشد و در هنر و ادبياتش غير مسلمان.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* « اسلام از ويژگى هاى مشخص براى ادبيات اسلامى - به معناى مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبيات اسلامى بايد نماياننده انديشه و ارزش ها و مفاهيم و روش هاى اسلامى در حيات انسانى باشد به گونه اى كه اديب مسلمان، اين عناصر را در روح خود بپرورد و بين هنر و گرايش خود احساس دوگانگى نكند و چنان نشود كه در زندگى عبادى اش مسلمان باشد و در هنر و ادبياتش غير مسلمان.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>


* « اديب مسلمان بايد بكوشد تا توانايى هاى هنرى و تصويرگرى نوآورانه اش را در جهت دور كردن خواننده از انگيزش صرف و نزديك كردن او به آگاهى اخلاقى قرار دهد.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>


* « ادبيات نبايد در مقابل مصيبت ها و سختى هاى زندگى فرو بريزد، بلكه بايد بكوشد تا اسباب و علل و نتايج منفى اين امور را بكاود و وجدان انسان را به ابزارهاى مثبتى كه پل عبور از اين شرايط است آشنا و مرتبط نمايد.»


* «اديب مسلمان بايد به مفاهيم اسلامى مربوط به خداوند و هستى و زندگى وافق قدرت الهى كه هيچ محدوده اى ندارد آگاهى يابد تا از اين مفاهيم در داستان و تحليل و شعر و تصويرپردازى بهره گيرد و وقايع را در چنين فضاى ايمانى اى به جريان درآورد...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>


* «اديب مسلمان - شاعر يا نويسنده - بايد تأكيد ورزد بر بعد روشن سيماى هستى و اشراف و نظارت خدا بر هستى و رحمت او نسبت به انسان كه براى او در جايى كه اميد گشايش نيست گشايش قرار مى دهد و آنجا كه اميد روزى نيست روزى مى رساند و آنجا كه نگاهبانى نيست، از او نگاهبانى مى كند و هنگامى كه در شرايط سخت بر خدا توكل كند نجاتش مى دهد و دعايش را براى برآوردن حاجاتش برآورده مى كند و پس از سختى برايش آسانى قرار مى دهد ...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>


* «گاهى آفاق واقعيات، تيره است. اما نقش اديب مسلمان اين است كه به نقاط روشن اشاره داشته باشد، همان گونه كه به نقاط روشن در آسمان يعنى به ستارگان مى نگرد كه در شدت تاريكى، با نورى كه دارند به انسان نويد نور و طلوع فجر مى دهند...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>


=== ب ===
=== ب ===

نسخهٔ ‏۲۶ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۰۹

محمدحسین فضل‌الله ( ۱۹۳۵ - ۲۰۱۰ ) عالم شیعه لبنانی.

پرونده:Sayed Mohammad Hussein Fadlallah.jpg
امريكا همه مخالفان خود را به تروريست بودن متهم مى كند ... معتقدم كه وحشى‌گرى امريكا در مسايل امنيتى هيچ مرزى ندارد و اين دولت هرجا كه پاى منافقش در ميان باشد هر كارى را مجاز مى‌شمرد. از همان زمان و البته پيش از آن هيچ احترامى به مواعظ امريكا درباره حقوق بشر ومحكوميت تروريسم و دفاع از آزادى قايل نبوده و نيستم...

گفتاوردها

آ ، الف

  • « آمريكا همه مخالفان خود را به تروريست بودن متهم مى كند ... معتقدم كه وحشى‌گرى امريكا در مسايل امنيتى هيچ مرزى ندارد و اين دولت هرجا كه پاى منافقش در ميان باشد هر كارى را مجاز مى‌شمرد. از همان زمان و البته پيش از آن هيچ احترامى به مواعظ امريكا درباره حقوق بشر ومحكوميت تروريسم و دفاع از آزادى قايل نبوده و نيستم... »/.
    • به هنگامِ انفجار بزرگ ۱۹۸۴م در بیروت


  • « ازدواج ناگزير بايستى بر هشيارى و آگاهى و فهم و قدرت متقابل صورت گيرد. و قدرت در اين جا نيز به معناى زور و خشونت نيست. هرگز! چرا كه انسان - چه مرد و زن - هنگامى كه از شخصيتى قوى و آراسته به عقل و خودآگاهى برخوردار باشد نه تنها براى خود و ديگران منفى، قهرآميز، جاهلانه و خطرآفرين نخواهد بود بلكه براى طرف مقابل به صورتى مثبت عمل خواهد كرد، و براى مشكلات خويش و ديگران به راه حل هايى دست خواهد يافت. ... در ميان مردان نيز عده اى وجود دارند كه عقدۀ سيطره و ستم بر ديگران را دارند. اين عقده آنان را به ازدواج سوق مى دهد تا زن را رام نمايد. و به بارى سبك تبديل كند; به گونه اى كه به هر طريقى كه بخواهد او را راه برد. بر او ستم كند... او را چون چارپايانى بى دفاع سر ببُرد.... اين را نمى توان زندگى زناشويى ناميد. قرآن مى فرمايد كه با زندگى زناشويى «در ميان شما دوستى و مهربانى افكند.»«وجعل بينكم مودّة ورحمة»(روم/21) زندگى زناشويى به معناى آن است كه زن و مرد پوشش و پناهى براى يك ديگر گردند: «آنان پيراهن تن شما و شما پيراهن تن آنان ايد.»«هنّ لباسٌ لكم و انتم لباسٌ لهنّ»(بقره/187) تا بدين ترتيب هر يك به عمق جان، عقل، قلب و حيات يك ديگر راه يابند; تا زندگى شان نمود وحدت در عين كثرت... گردد. از اين رو زندگى هايى كه آكنده از ستم و سركوب اند زندگى هايى بى معنايند. ستم، خانه اى را بر پا نمى دارد; و زور زندگى زناشويى را به سمت موفقيت راه نمى برد...»[۱]


  • « اگر انسان ها در خطوط سياسى خويش با يك ديگر اختلاف نظر پيدا كنند، بايستى بدان بينديشند كه همگی مسلمان اند. و اختلاف نظر يافتن در گرايش هاى سياسى بدان معنا نيست كه طرف مقابل از دين اسلام خروج كرده است. اين منطقى خطاست و خداوند متعال بدان رضايت ندارد.» [۲]


  • دربارۀ این سخن علی بن ابی‌طالب : « مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر/خواهرِ دینی تو و دستۀ دیگر در آفرینش همانندِ تو. » نهج البلاغه ، نامه ، ۵۳  : « اين حديث بر آن دلالت مى كند كه دو چيز است كه انسان ها را به هم پيوند مى دهد: نخست - دين; كه تمامى انسان هاى پاى بند و مؤمن به اصول دينى را به هم پيوند مى دهد. از اين رو انسان بايستى به مؤمنانى كه با آن ها در دايره ى ايمان قرار دارد، اهتمام ورزد.دوم - چارچوب ديگرى كه انسان ها را به هم پيوند مى دهد انسانيت است...بنابراين همانطور كه حضرت على ؑ مى فرمايند بايستى با مردم براساس عنصر مشتركى كه با آنان داريد رفتار كنيد. اگر عنصر پيوند دهنده دين است، پس بايستى براساس آن رفتار كرد; و اگر عنصر دين در ميان نبود، انسانيت مى تواند عامل روى آوردن هر يك از انسان ها به يكديگر و گفت و شنود با هم براى رسيدن به راه حل برتر باشد. » [۳]


  • دربارۀ بکاربردن مواد نیروزا در ورزش : « استفاده از اين مواد خود به خود و به عنوان عملى كه انسان اختيار دارد با خود انجام دهد، حرام نيست. اما در مسابقات ورزشى كه نوعى حالت قرارداد بين دو طرف برقرار است، استفاده از اين مواد حرام است، زيرا پاى بندى به شروط تعيين شده در قرارداد واجب است. در اين مسابقات ورزش به عنوان فعاليتى طبيعى و بدنى با استفاده از نيروى فردى و بدون افزودن هيچ عامل توان بخش غيرطبيعى - مانند مواد نيروزا - لحاظ شده است...مسلمان بايد به شرط خود پاى بند باشد، چنان كه در حديث شريف آمده است: «المؤمنون عند شروطهم» «مؤمنان به شرط هاى خويش وفادارند». بنابراين استعمال مواد نيروزا براى مسلمان ورزشكار در مسابقات جايز نيست و اگر او با به كارگيرى اين مواد يا هر ابزار غير طبيعى اى پيروز شد، حق گرفتن مدال يا جايزه را ندارد.»[۴]


  • « اسلام مى خواهد كه انسان در آغاز روابط و شادى هاى خود، پايان را بيانديشد، تا شادى آغازين با شادى پايانى پيوند يابد و شادى او چنان نباشد كه از پس آن حزنى باشد...شادى، نيازى طبيعى براى انسان است و خدا هم آن را حرام نكرده است. اما انسان مى تواند تفريح و شادى اش را هماهنگ با اعتقادات و اصول فكرى اش قرار دهد و به سرگرمى هاى حلال مشغول شود. زيرا دل انسان و غريزه انسان نيازمند نفس كشيدن است، چنان كه مسووليت هاى عقيدتى و شرعى نيز برعهده اوست.» [۵]


  • « ايده اى به نام عيد در اسلام در دو مناسبت شكل يافته است و در هر دو مناسبت، برخاسته از مبناى اطاعت خدا و اخلاص و تسليم نسبت به او و خيرخواهى در راه اوست. در عيد فطر انسان مسلمان پس از انجام مسووليت شرعى روزه ماه رمضان، چنين روزى را جشن مى گيرد، زيرا موفق به اطاعت خداى سبحان و انجام تكليف روزه كه خدا بر او نهاده، شده است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) از عيد فطر چنين ياد مى كند: «اين روز براى آن كه خدا روزه و قيام او به عبادت را پذيرفته است، عيد است و هر روزى كه خدا در آن معصيت نشود، عيد است.» بنابراين چنين عيدى كه جشن اطاعت و توفيق به اطاعت است، بايد به گونه اى برگزار شود كه تمام جزئيات آن مطابق روح اطاعت از خدا باشد. كسى كه در چنين مناسبتى معصيت خدا را مرتكب مى شود، از مفهوم و روح عيد به دور است.» [۶]


  • « اما عيد قربان، عيدى است كه خداوند در آن روز مى خواهد تا انسان با كشتن گوسفندى - به نيت قربت به خدا - به او تقرب حاصل كند. اين عيد نماد داستان ابراهيم و اسماعيل است ... درمى يابيم كه اين عيد نماد قربانى اى است كه ابراهيم براى تقرب به خدا تقديم كرده و آمادگى ذبح فرزند خود را هم در اين راه داشته است. قربانى در شخصيتى چون اسماعيل نمود مى يابد كه آمادگى خود را براى اهداى خويش جهت ذبح شدن در راه خدا اعلام كرد. بنابراين عيد قربان، عيد اسلام و تسليم و تقرب عملى به خداست. طبيعى است كه چنين عيدى بايد نماياننده حضور اسلام در واقعيت انسان و در همه گفتارها و رفتارهايش باشد. »[۷]


  • « اسلام از ويژگى هاى مشخص براى ادبيات اسلامى - به معناى مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبيات اسلامى بايد نماياننده انديشه و ارزش ها و مفاهيم و روش هاى اسلامى در حيات انسانى باشد به گونه اى كه اديب مسلمان، اين عناصر را در روح خود بپرورد و بين هنر و گرايش خود احساس دوگانگى نكند و چنان نشود كه در زندگى عبادى اش مسلمان باشد و در هنر و ادبياتش غير مسلمان.» [۸]


  • « اديب مسلمان بايد بكوشد تا توانايى هاى هنرى و تصويرگرى نوآورانه اش را در جهت دور كردن خواننده از انگيزش صرف و نزديك كردن او به آگاهى اخلاقى قرار دهد.» [۹]


  • « ادبيات نبايد در مقابل مصيبت ها و سختى هاى زندگى فرو بريزد، بلكه بايد بكوشد تا اسباب و علل و نتايج منفى اين امور را بكاود و وجدان انسان را به ابزارهاى مثبتى كه پل عبور از اين شرايط است آشنا و مرتبط نمايد.»


  • «اديب مسلمان بايد به مفاهيم اسلامى مربوط به خداوند و هستى و زندگى وافق قدرت الهى كه هيچ محدوده اى ندارد آگاهى يابد تا از اين مفاهيم در داستان و تحليل و شعر و تصويرپردازى بهره گيرد و وقايع را در چنين فضاى ايمانى اى به جريان درآورد...»[۱۰]


  • «اديب مسلمان - شاعر يا نويسنده - بايد تأكيد ورزد بر بعد روشن سيماى هستى و اشراف و نظارت خدا بر هستى و رحمت او نسبت به انسان كه براى او در جايى كه اميد گشايش نيست گشايش قرار مى دهد و آنجا كه اميد روزى نيست روزى مى رساند و آنجا كه نگاهبانى نيست، از او نگاهبانى مى كند و هنگامى كه در شرايط سخت بر خدا توكل كند نجاتش مى دهد و دعايش را براى برآوردن حاجاتش برآورده مى كند و پس از سختى برايش آسانى قرار مى دهد ...»[۱۱]


  • «گاهى آفاق واقعيات، تيره است. اما نقش اديب مسلمان اين است كه به نقاط روشن اشاره داشته باشد، همان گونه كه به نقاط روشن در آسمان يعنى به ستارگان مى نگرد كه در شدت تاريكى، با نورى كه دارند به انسان نويد نور و طلوع فجر مى دهند...»[۱۲]

ب

پ

ت

ج

  • دربارۀ تمارض در ورزش : « جايز نيست كه انسان خود را به گونه اى غير واقعى بنماياند. زيرا اين كار نوعى دروغ رفتارى است، به ويژه اگر براى تأثير بر تصميم داور باشد. معناى اين كار وارد آوردن فشار روانى بر داور است تا ناحق حكم كند. اين عمل هم طبعاً با قرارداد بازى كه مبتنى بر تلاش براى كسب نتايج از راه طبيعى و واقعى است، منافات دارد.» [۱۳]

چ

ح

خ

د

ر

ز

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

غ

ف

ق

ک

گ

ل

م

  • « ما نيازى شديد به يك فرهنگ عقيدتى اسلامى داريم كه جوانان - چه دختر و چه پسر - از طريق آن بتوانند خطوط اساسى دين را كه اسلام در مفاهيم فكرى خويش بر آن ها تكيه مى كند بشناسند. هم چنان كه ما به يك فرهنگ شرعى و سياسى و اجتماعى نيازمنديم; چرا كه اسلام كليتى بخش ناپذير است.» [۱۴]


  • « من فوتبال را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد. اما اين ورزش هم مانند بسيارى از ورزش هاى ديگر نبايد سبب غفلت انسان از همه مسووليت هاى زندگى، خانوادگى و دينى اش شود. » [۱۵]


  • « مشاركت زنان در هرگونه فعاليت ورزشى به شرط آن كه اين ورزش ها بين خود زنان باشد بدون اشكال است. زيرا نياز زنان به ورزش كمتر از نياز مردان نيست و اصولا هيچ مانع شرعى بر سر راه ورزش زنان وجود ندارد.» [۱۶]


  • «مثَلى معروف است كه مى گويد: «آن كه بيشتر مى خندد كسى است كه در آخر كار مى گريد.» بنابراين كسانى كه زنا مى كنند و شراب مى آشامند و ديگر كارهاى حرام انجام مى دهند در مقطعى، اسباب شادى و خرّمى خود را فراهم مى كنند اما نتايج منفى اين كارها بر حيات عقلى و اجتماعى و اعتماد به نفس اين افراد به گونه اى است كه شادى به دست آمده را كوفتشان مى كند. انسانى كه شراب مى خورد و تعادل عقلى اش را از دست مى دهد به لذت مستى و ناهوشيارى مى رسد، اما آثار منفى اى كه در بدن و قواى عقلى اش پديد مى آيد، شادى به سبب آمده را از بين مى برد. هم چنين است كسى كه روابط نامشروع با ديگران دارد. او ممكن است در نتيجه اين روابط، به ارضاى جنسى برسد اما نتايج منفى روحى - روانى و چه بسا تخريب جايگاه اجتماعى او، لذتش را ويران مى كند.» [۱۷]

ن

و

هـ

ی

درباره

درباره ی او

  • علامه فضل‌الله زندگی[ خود را در راه خدمت به کشور و مسائل مربوط به امت خود صرف کرد و تمام تلاش خود را برای کاهش تنش در لبنان و جهان اسلام انجام داد. همچنین دانشگاه الازهر مصر نیز درگذشت علامه فضل‌الله را تسلیت گفت و وی را عالمی اسلامی خواند که زندگی‌اش مملو از علم و بخشندگی بود.
    • اکمل‌الدین احسان اوغلو، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی


  • خبر ارتحال فقیه وارسته و عالم مجاهد و آزادیخواه جهان، علامه سیدمحمدحسین فضل‌الله رضوان‌الله تعالی علیه، موجب تأثر و تألم عمیق گردید.بدون تردید خدمات ارزنده و درخشان آن فقیه عالی‌مقام در طول حیات با برکت خود که در راستای تحکیم وحدت ملّی و اعتصام حول محور مقاومت قرار داشت، در تاریخ لبنان به یادگار خواهد ماند.اینجانب ضمن ابراز تسلیت این ضایعه جانسوز به جنابعالی و ملت شریف و مقاوم لبنان به ویژه خانواده معزّز آن مرحوم مغفور، از خدای متعال، برای آن فقید سعید علو درجات و برای ملت بزرگ لبنان عزت و سرافرازی روزافزون مسألت دارم.
    • محمود احمدی ‌نژاد رئیس‌ جمهوری اسلامی ایران

منابع

<references>

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ