نیشابور: تفاوت میان نسخهها
AvocatoBot (بحث | مشارکتها) جز r2.7.1) (ربات: اصلاح ar:نیسابور |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
*نامهای دیگر:نُشابور، شهر فیروزه،ققنوس شرق،شهر قلمدانهای مرصع،چهارراه تاریخ،ایران شهر ، ابر شهر،شهر شعرا،مدینة الرضا،شادیاخ. |
*نامهای دیگر:نُشابور، شهر فیروزه،ققنوس شرق،شهر قلمدانهای مرصع،چهارراه تاریخ،ایران شهر ، ابر شهر،شهر شعرا،مدینة الرضا،شادیاخ. |
||
در این نوشتار گفتاوردهایی درباره شهر نیشابور و تاریخ آن قرار داده شدهاست. |
در این نوشتار گفتاوردهایی درباره شهر نیشابور و تاریخ آن قرار داده شدهاست. |
||
[[پرونده:Imam Reza shrine.jpg|thumb| از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی//ای که امواج طوفان تو را میشناسند. ''[[قیصر امینپور]]'' [ خطاب به امام رضا] |
|||
[[پرونده:Genghis-khan-murder-2.jpg|thumb|یک نقاشی قدیمی،[[چنگیز خان]] به بهانه خونخواهی دامادش به نیشابور حمله میکند]] |
|||
]] |
|||
[[پرونده:Khayam.jpg|thumb|نمادِ امروزینِ شهرِ نیشابور،آرامگاهِ [[خیام|عُمر خیام]].]] |
|||
[[پرونده:Nosiri Khusrav.jpg|thumb| «تنها شهری که توانایی برابری با پایتخت مصر را داشته، نیشابور بود.» ''[[ناصرخسرو]]'' |
|||
[[پرونده:Two statue in Nishapur.jpg|thumb||دو تمثال کوزه گر و کوزه فروش،در نیشابور،طرح این تمثال برگرفته از یک رباعی از خیام است.در کارگه کوزه گری بودم دوش...]] |
|||
]] |
|||
[[پرونده:Attar mausoleum0.jpg|thumb|آرامگاه [[فریدالدین عطار]]،در جنوب شهر کنونی نیشابور،در منطقه کهن شادیاخ]] |
|||
[[پرونده:Kamal-al-molk-ghabr.jpg|thumb|آرامگاه محمد غفاری معروف به [[کمالالملک|کمالالمُلک]] نقاش ایرانی (زاده ۱۲۲۷ - درگذشته ۱۳۱۹) یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیتهای تاریخ هنر معاصر ایران]] |
|||
[[پرونده:Nishapur aflak nama.jpg|thumb|افلاک نمای نیشابور،یکی از مراکز علمی نوبنیانِ نیشابور]] |
|||
[[پرونده:Imamzadeh Mahruq mosque.jpg|thumb|اآرامگاه [[محمد محروق]] در جنوب شهر نیشابور]] |
|||
[[پرونده:Abu-Sid Abul-Khayr.jpg|thumb|مجسمه [[ابوسعید ابوالخیر|ابو سعید]](شیخ نشابور) در میدانی به همین نام در شهر [[نیشابور]]]] |
|||
[[پرونده:Kohandezh Panorama.jpg|thumb|کهندژ(نیشابور کهن-ناحیهای به وسعت 3500 هکتار) ،در جنوب شهر کنونی نیشابور ،]] |
|||
==اشعار== |
==اشعار== |
||
===پیشینیان=== |
===پیشینیان=== |
||
خط ۳۲۴: | خط ۳۱۹: | ||
[[پرونده:Biggest Carpet in Nishabur 2.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرشهای جهان در نیشابور]] |
|||
[[پرونده:Bigest Carpet In Nishapur.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرشهای جهان در نیشابور]] |
|||
[[پرونده:Nishapuran-Chess.jpg|thumb|'''مهره شاه''' به صورت تخت شاهی مکعبی شکل در میان میدان نشان داده شدهاست. |
[[پرونده:Nishapuran-Chess.jpg|thumb|'''مهره شاه''' به صورت تخت شاهی مکعبی شکل در میان میدان نشان داده شدهاست. |
||
'''مهره وزیر'''به صورت تخت کوچکتر و کروی شکل کار شدهاست.'''مهره فیل''' با پایه استوانهای و سر مسطح با دو برآمدگی به نشانه عاجهای فیل کار شدهاست.'''مهره اسب''' نیز با پایه استوانهای که جلوی آن با برآمدگی مثلث شکلی به عنوان صورت اسب دیده میشود.'''مهره رخ یا قلعه'''، با پایه مستطیل شکل است که در بالای آن شیاری به شکل نماد قلعه کار شدهاست.'''مهره پیاده نظام یا سرباز'''، این مهره به شکل مهرههای کوچک گنبدی شکل با یک برآمدگی در بالای آن کار شدهاست.]] |
'''مهره وزیر'''به صورت تخت کوچکتر و کروی شکل کار شدهاست.'''مهره فیل''' با پایه استوانهای و سر مسطح با دو برآمدگی به نشانه عاجهای فیل کار شدهاست.'''مهره اسب''' نیز با پایه استوانهای که جلوی آن با برآمدگی مثلث شکلی به عنوان صورت اسب دیده میشود.'''مهره رخ یا قلعه'''، با پایه مستطیل شکل است که در بالای آن شیاری به شکل نماد قلعه کار شدهاست.'''مهره پیاده نظام یا سرباز'''، این مهره به شکل مهرههای کوچک گنبدی شکل با یک برآمدگی در بالای آن کار شدهاست.]] |
نسخهٔ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۳
نِیـشابور یا نیشاپور شهری قدیمی در استان خراسان،شمال شرق ایران که از شهرهای مهم ایران به حساب میآید.
- نامهای دیگر:نُشابور، شهر فیروزه،ققنوس شرق،شهر قلمدانهای مرصع،چهارراه تاریخ،ایران شهر ، ابر شهر،شهر شعرا،مدینة الرضا،شادیاخ.
در این نوشتار گفتاوردهایی درباره شهر نیشابور و تاریخ آن قرار داده شدهاست.
اشعار
پیشینیان
- «گفتی که منم ماه نشابور سرا/ای ماه نشابور نشابور ترا//آن تو ترا و آن ما نیز ترا/با ما بنگویی که خصومت ز چرا.»
- «ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر // کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر.»
- «خاک غزنین و بلخ و نیشابور // وز در روم تا حد جیلم.»
- «حال من بنده در ممالک هست // حلا آن یخفروش نیشابور.»
- «یکی در نشابور دانی چه گفت/چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟/توقع مدار ای پسر گر کسی/که بی سعی هرگز به منزل رسی/سمیلان چو بر مینگیرد قدم/وجودی است بی منفعت چون عدم/طمع دار سود و بترس از زیان/که بی بهره باشند فارغ زیان.»
- «زان بوحنیفه مرتبت شافعی بیان //چون مصر و کوفه بود نشابور ز احترام.»
- «پشت گرانبار تو اکنون شدهاست //کامدت از بلخ و نشابور بار.»
- «شهر گرگان نماند با گرگین //نه نشابور ماند با شاپور.»
- «غم نباشد بیش ما را زان سپس روزی که ما// از نشابور و ز طوس و مرو زی همدان شویم.»
- «ترا ز جملهٔ اهل نشابور//پدر ننگ آمد و ننگ پدر تو.»
- «جیش تو بادا به بلخ و جشن تو بادا به مرو //بارگاهت در نشابور و مقام اندر هرات.»
- «یکی زین کارگیران گفت میدان //که بحرآباد دورست از نشابور.»
- «چو خدمت تو که مقصودم اوست حاصل نیست //مرا یکیست نشابور و بلخ و مرو و هراه.»
- «بر در ملکت کرا آید شگفت//گر کمر بندد نشابور و هراه.»
- «ولدت قی جحیم نیسابور/قتلت نفسی مرتین/ضاع منی الخیط و العصفور
- «کل الغزا من هنا،مروا بنیسابور/العربات الفارغة،و سارقوا الاطفال و القبور
- «کان علینا ان نضی النور/فی لیل نیسابور
- «فی لیل نیسابور /و لتبذری البذور
- «ایّان شئت،فغدا تخضَر نیسابور /تعود لی من قبرها المهجور
- «اری بعین الغیب نیسابور / تحوم حول راسها النسور
- «ایّان شئت،فحقول النور/امراة تولد من اضلاع نیسابور
- «عدت الی الجحیم نیسابور /لقاعهاالمهجور
- عبدالوهاب بیاتی(زادهٔ ۱۹۲۶ در بغداد، درگذشتهٔ ۱۹۹۹)- از دیوان البیاتی چاپ۱۹۹۰ بیروت جلد دوم
در شاهنامه فردوسی
- «از آن سـو به راه نشــابور شاه // بیاورد پیـلان و گنج و سپاه.»
- «کهن دژِ به شهر نشابور کرد//که گوینــــد با داد شاپور کرد.»
- «دمان ســــوی نشـــابور شـــد // پـرآزار بـــود از پدر دور شـــد.»
- «کتب حیلت چون آب ز بر داری // مفتی بلخو نیشابور و هری زانی.»
- «ز شاه نشـــابور بستد کله // که بودی به کـوه و بیـابان یله.»
- «خراســان بدو داد با لشــکری // نشابور با بلـخ و مـرو و هــری.»
- «من اندر نشابور یک هفته بیـش // نباشــم که رنج دراز است پیـش.»
- «وز آن جایگه برکشـــید کـــوس//ز شهر نشابور شد سوی توس.»
معاصرین
- «از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی//ای که امواج طوفان تو را میشناسند
- «نام تو را به رمز //رندان سینه چاک نشابور//در لحظههای مستی //مستی و راستی //آهسته زیر لب //تکرار میکنند// در کوچه باغهای نشابور//مستان نیم شب به ترنم//آوازهای سرخ تو را باز//ترجیع وار زمزمه کردند//نامت هنوز ورد زبان هاست.»
- «سلام من به نیشابور و جمله اوتـادش//به لالههای به خون خفته روانشـادش.»
- «مهد علم را نمیدانم چه سان بتوصیف کرد//از نشابور و فریدون هر دو تا باید نوشت.»
- «چون صبح نشابور،دلی روشن داشت/بـرجان ز پرند علم ، پیراهـن داشت//هـمـواره پـیـام آور بـیـداری بــود/تاریکی خواب جهل رادشمن داشت.»
- «خاک نیشابور را نازم که از هر خشت او/شـاعری خیــزد توانـا یا هنرمنـــدی بنام.»
- ناشناس
- «نام تو از نسیم نشابور میرود/تا غبار غم بتکاند هرات را.»
- « تن تو عطر پراکنده یا که آورده است/نسیم صبح نشابور با خود این بو را؟.»
- « در کوچه باغهای نشابور و باغ رود/پیچیده ماجرای من و ماجرای تو.»
- «دو چشمش سنگ نیشابور را در یاد میآورد/تراش قامتش اسلیمی قالی کاشان را.»
- «گر سفاهان نیمه عالـم بود // شهر نیشابور یک دنیاستی.»
دارای منبع
پیشینیان
- «اگر زمین را نسبت به فلک توان داد، بلاد، به مثابت نجوم آن گردد و نیشابور، از میان کواکب، زهرهٔ زهرای آسمان باشد و اگر تمثیل آن به نفس بشری رود، به حسب نفاست و عزت انسان، عین انسان تواند بود،
و ماذا یصنع المرءببغذاذ و کوفان ...و نیشابور فی الارض...کالانسان فی الانسان...حبذا شهر نیشابور که در روی زمین...گر بهشتیست خود اینست و گر نی خود نیست.»
- در کتاب «تاریخ جهانگشای» جوینی، راجع به جایگاه شهر نیشابور، قبل از مغول
- «و بیست و سیوم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آن جا به نیشابور چهل فرسنگ است . روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم .»
- «شهری را گرفتهام که مردان ان جنگجو،گِل آن خوردنی، بوتهٔ آن ریواس و سنگهای آن فیروزهاست.»
- عمرو لیث صفار،هنگامی که این شهر را فتح کرد
- «شهر نیشابور شهری است بزرگ که در آن وفور نعمت و همهٔ وسایل هست. زیرا این شهر جایگاهی نیکو دارد. این شهر پایتخت استان ماد است و در نزدیک آن معادن معروف فیروزه قرار دارد. این جواهرات را در سایر نقاط ایران هم میتوان یافت. اما فیروزههای این معادن از مرغوبترین آنهاست. فیروزه را در جاهای خاص از زمین و نیز در بستر رودخانهای که از کوهی در پشت شهر سرچشمه میگیرد به دست میآورند. همهٔ این شهرستان نیشابور بسیار پرجمعیت است و این محل جای بسیار خوش و مفرحی است برای زندگی. در اینجا استان ماد پایان مییابد و استان خراسان شروع میشود که استانی است بسیار بزرگ.»[۱][۲]
- کلاویخو، اسپانیایی/ ۱۴۰۴ میلادی
- «این شهر میوهها، باغها، و آبهای فراوان دارد و بسیار زیباست. چهار نهر در آن جاری است و بازارهای خوب و وسیع، و مسجد زیبایی دارد که در وسط بازار قرار گرفته و چهار مدرسه در کنار آن واقع شده که آب فراونی در آنها جاری است و گروه انبوهی از طلاب در این مدرسهها مشغول فرا گرفتن فقه و قرآن هستند. مدرسهٔ نیشابور از بهترین مدارس آن حدود است».[۳]
- ابن بطوطه، اوایل سدهٔ هشتم هجری
- «در سراسر خراسان شهری در سلامت هوا و پهناوری و پرعمارتی و تجارت و کثرت مسافر به پای نیشابور نمیرسد.»[۴]
- «سروران پیش مردم این شهر کوچکند و اشراف نزد بزرگانش پستند و پیشوایانش امامان را گیج کردهاست.»
- الاحسن التقاسیم نوشته مقدسی،ترجمهٔ علینقی منزوی
- «آنجا شهر بزرگی است که فضایل چشمگیر دارد...معدن فضلا و منبع علماست.»
- معجم البلدان نوشته یاقوت حموی
- «در نیشابور پارچههای از حریر بافته میشود که برای فروش به هند میرود.»
- «سکههای نیشابور را در تمامی نقاط عربستان بکار میبردند.»
در جهان نامه
- نیشابور، جهان نامه اثر محمد بن نجیب بکران
«کتاب سبک حجم گرانقدر جهان نامه ساختهٔ محمدبن نجیب بکران [خراسانی] که به سال ۶۰۵ هجری به نام سلطان علاء الدین خوارزمشاه پرداخته گردیده، از آثاری است که تا یک قرن پیش، از دسترس فارسی زبانان بدور بود، و بعد از آن هم که نسخهٔ خطی نفیس آن شناخته شد و جسته گریخته اطلاعاتی دربارهٔ آن به زبانهای اروپایی انتشار یافت، فقط معدودی از خاصان محققان که با نسخههای خطی سر و کار دارند با نام و نشان آن آشنایی داشتند». (جهان نامه، ص چهار)
- مسافت با برخی از شهر ها:«...از ری تا نشابور صد و سی و نه فرسنگ است، ... از بغداد تا نشابور سیصد و چهار فرسنگ است، ... از نشابور تا هرات هشتاد فرسنگ است، ... از شیراز تا نشابور دویست و بیست فرسنگ است، ....» **(فصل پنجم: در پدید کردن بعضی از مسافتها، ص۱۵ و ۱۶)
- نام شهر:«ابرشهر، نشابور را گویند.»
- (فصل دوازدهم: در نام بعضی شهرها، ص۶۸)
- خلق و خوی مردم:«... اهل خراسان –هر شهری را- به چیزی نسبت کنند: ... اهل نشابور را بکبائر گفتن، ....»
- (فصل پانزدهم: در خواص بعضی مواضع، ص۷۶)
- خاص بودن:«... به شهر نشابور و حوالی او خون سوخته بسیار باشد که انگشتان پای بیفتد یا پای.»
- پانزدهم: در خواص بعضی مواضع، ص۷۷)
- کان اصلی پیروزه(فیروزه):«پیروزه- کان اصلی او در نشابور ست در کوهها ی بشان و اردلان. و آن کان را بواسحاقی خوانند. و مگر اول کسی که آن کان پیدید آوردهاست بو اسحاق نام بودهاست و این پیروزه را نیز بو اسحاقی خوانند چنانکه کان را. و پیروزهٔ این کان بهتر و نیکوتر و پایدارتر از پیروزههای دیگر بود.»
- (فصل هفدهم: در معادن جواهر و غیر آن، ص۹۵)
در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری»
هانری رنه دالمانی و کلکسیونر (اشیاء عتیقه) فرانسوی در سال ۱۹۰۷م از طرف وزارت فرهنگ فرانسه مأمور شد تا در مورد ابنیه و آثار باستانی ایران تحقیقاتی بعمل آورده و نتیجه عملیات خود را در موقع بازگشت به وزارت خانه گزارش دهد. کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» که توسط فره وشی از فرانسه به فارسی برگردانده شده، دستاورد سفر سه ماهه دالمانی فرانسوی به ایران است.دالمانی در اوایل سپتامبر ۱۹۰۷ از نیشابور گذر کرده و در این شهر اقامتی کوتاه داشته، در واقع قسمت اعظم فصل چهارم (از مشهد به نیشابور) و فصل پنجم (از نیشابور به سبزوار) کتاب وی به نیشابور پرداختهاست.
- ورود به نیشابور اول شب، ما به نیشابور رسیدیم. راننده برای راحتی خود از داخل شهر عبور نکرد و از بیرون حصار به طرف چاپارخانه راند. از قبرستان وسیعی عبور کردیم ... بعلاوه چاههای فنات هم در کنار راه دیده میشد. **(ص۶۵۸و۶۶۰)
- نیشابور در قدیمشهر نیشابور که اکنون ظاهر خرابی دارد، در زمانهای پیشین یکی از شهرهای مهم و زیبای ایران بوده و بطوریکه آن را گوهر درخشان و بهشت ایران مینامیدند. این جا شهر هورمزد بودهاست و همان شهری است که بنا بر افسانه یونانی دیونیسوس (Dionysus) در آن تولد یافتهاست
- نام شهر«نیشابور مرکب از دو لغت است که یکی نی یا نو و دیگری شاپور میباشد و معروف است که شاپور این شهر را در جای نیزاری بنا کردهاست. بنا بر قول دیگر تهمورس پادشاه پیشدادی که نسل چهارم اعقاب نوح بوده این شهر را بنا کرده و این نام مرکب از دو لغت نیک و شاپور بودهاست (نیک شاپور)»
(ص۶۶۰-۶۶۱)
- *منبع:رنه دالمانی، هانری. «سفرنامه از خراسان تا بختیاری»، ترجمه فره وشی (مترجم همایون سابق)، تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر، ۱۳۳۵.
در سفرنامه کلاویخو
- گنزالو کلاویخو سفیر دربار اسپانیا است که در راستای ماموریتی از شمال غربی ایران تا اقصای شمال شرقی را پیمودهاست. سفرنامهٔ کلاویخو از این لحاظ دارای اهمیت است که از دوران قبل از حکومت صفویه در ایران، به جز چند سفرنامهٔ معدود از کلاویخو و مارکوپولو و چند بازرگان دیگر، سفرنامهٔ دیگری بر جای نماندهاست.از نوشتههای کلاویخو چنان بر میآید که در اواخر ژوئیه ۱۴۰۴میلادی از نیشابور گذر کردهاست.و نیشابور را چنین دیدهاست:
- «... فردای آن روز که مصادف بود با بیست و ششم ژوئیه به شهری بزرگ رسیدیم به نام نیشابور.(ص۱۸۸)
- شهر نیشابور در دشتی است که گرداگرد آن را بیشهها و خانههای پیوسته به آنها فرا گرفتهاست .... (ص ۱۸۹)
- شهر نیشابور شهری است بزرگ که در آن وفور نعمت و همهٔ وسایل هست. زیرا این شهر جایگاهی نیکو دارد. این شهر پایتخت استان ماد!! است(اینکه نیشابور را پایتخت استان ماد خوانده به مسامحهاست
و گرنه این شهر هیچگاه جزو ایالت ماد قدیم ایران نبودهاست تا چه رسد به پایتخت آن.) و در نزدیک آن معادن معروف فیروزه قرار دارد.
- کان اصلی پیروزهاین جواهرات را در سایر نقاط ایران هم میتون یافت. اما فیروزههای این معادن از مرغوبترین آنهاست. فیروزه را در جاهای خاص از زمین و نیز در بستر رودخانهای که از کوهی در پشت شهر سرچشمه میگیرد بدست میآورند.
- همهٔ این شهرستان نیشابور بسیار پرجمعیت است و این محل جای بسیار خوش و مفرحی است برای زندگی. در اینجا استان ماد پایان مییابد و استان خراسان شروع میشود که استانی است بسیار بزرگ. (ص۱۸۹و۱۹۰)
- روز یکشنبه، بیست و هفتم ژوئیه از نیشابور به راه افتادیم و ...». (ص۱۹۱)
- منبع: کلاویخو، گنزالو. «سفرنامه کلاویخو»، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۴۴. ص ۱۸۸-۱۹۱
در سفرنامه ابن بطوطه
- نیشابور... پس ازیکسان شدن با خاک در فتنهٔ مغول، بعد از صد و بیست سال سمندر وار سر از زیر خاک برآورده و چنان آباد گردیده بود که آن را «دمشق کوچک» مینامیدند.
- «این شهر میوهها، باغها، و آبهای فراوان دارد و بسیار زیباست. چهار نهر در ان جاری است و بازارهای خوب و وسیع، و مسجد زیبایی دارد که در وسط بازار قرار گرفته و چهار مدرسه در کنار آن واقع شده که آب فراونی در آنها جاری است و گروه انبوهی از طلاب در این مدرسهها مشغول فرا گرفتن فقه و قرآن هستند. مدرسهٔ نیشابور از بهترین مدارس آن حدود است».
معاصرین
- «شان والا و جایگاه ممتاز نیشابور در تاریخ ایجاب میکند که امروز با نگاه ویژهای به آن نگریسته شود.»
- سید محمد خاتمی[۲]
- «و در اتاق اسلحه شمشیرهای ساخت نیشابور بود که در انحنای آنها خشونت و بوی جنگ هنوز لانه داشت.»
- زخم شمشیر/خورخه لوئیس بورخس
- «و کوچه باغهای نیشابور.... افسوس که من آنها را نخواهم دید.»
- «نخستین مدرسه اسلامی در نیشابور وبا نظر ایرانیان بنا شدهاست.»
- «درست گفتهاند که طبیعت، فناناپذیر است و هیچ چیز نمیتواند در این دنیا بدون اثر ناپدید شود. اگر، به درستی این اندیشه، شک داشته باشید به حداقل یک بار به نیشابور –دیار شعر و ادب و حکمت- سری بزنی.»
- لقمان بایمت اف «گلزار وصل است سیران ما: جستاری درباره پیوندهای فرهنگی خجند و نیشابور»، ماهنامه کیهان فرهنگی، شماره ۲۳۷، تیر ۱۳۸۵، صص ۴۳-۴۵.
- «نیشابوریها، هویت خویش را از دست ندادهاند. آنان برای آبادانی میهن خود از جان مایه میگذارند. میدانند که منشا همهٔ آبادیها از محبت به میهن آغاز میشود. ملتی که آگاه نیست، در جامعهٔ بشر مقام و جایگاه سزاوار خویش را به آسانی نخواهد یافت. نیشابوریها مردمی آگاهند و برای رشد معنویات خود میکوشند. به مردمی که چنین غیرت دارند تحسین باید کرد. آن که به فکر فردا نیست به غم فردا گرفتار خواهد بود.»
- لقمان بایمت اف
- «نیشابور فشرده خراسان و خراسان ،اسوه فرهنگ ایران است.چهل درصدادبیات کلاسیک جهان را فرهنگ ایرانی ارائه دادهاست.از این چهل درصد بیست در صد آن متعلق به نیشابور است.»
- مهدی محبتی استادیار دانشگاه زنجان،عطار شناس،مراسم روز ملی عطار ۲۵/۱/۱۳۸۸ در دبیرستان عطار نیشابوری
- «شاید در دنیا نتوان شهری یافت که به اندازهٔ نیشابور ویران گشته واز نو ساخته شدهباشد، و علت آن این است که نیشابور چهارراه تاریخ و بارانداز اقوام مختلف و کلید فتح ایران آن روز بود.»[۸]
- «نیشابور در نگاه من فشردهای است از ایران بزرگ، شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنایی تاریخ با صبحدمی که شهرهٔ آفاق است.»[۹]
- «کمتر شهری در ایران میتوان یافت که به اندازهٔ نیشابور عبرتانگیز و پرخاطره باشد شهر پرشکوه و نازنینی که روزگار مانند پهلوانان تراژدی، بزرگترین عزتها و بزرگترین خواریها را بر او آزمودهاست.»[۱۰]
- «اساسا وجود شهر نیشابور تا به امروز، دلیل زندهای حاکی از روح شکستناپذیر و نیروی زندگی مردم آن است.چه این شهر مکرر در معرض محاصره و تاخت و تاز و زلزله واقع شدهاست.»[۱۱]
- «نیشابور با اینکه بارها در معرض تاخت و تاز جنگ و زمینلرزه واقع شده باز هم تا به امروز به عنوان یک شهر باقیماندهاست ولی با وضع کنونی آن درک این نکته بسیار مشکل است که بگویند ناصرخسرو در قرن یازدهم میلادی از آن به عنوان تنها رقیب شهر قاهره یاد کردهاست. نویسندهٔ دیگری مینویسد که جمعیت آن از جمعیت بغداد افزونتر بوده و همچنین گفته شده که نیشابور دارای چهل و چهار محله و پنجاه خیابان وسیع و یک مسجد عالی و پرشکوه و کتابخانهای بوده که شهرت جهانی داشتهاست.»[۱۲]
- «شاید بیپایه نباشد اگر بگوییم که وضع خاص طبیعی شهر نیشابور، خیام را در ادراک معنایی که در سبزه و گل میدیده، یاری کردهاست»[۱۳]
- «به من گفته بودند که هر سحر، ستارهٔ عجیبی در آسمان نیشابور پدیدار میشود. یک شب سحر برخاستم ...دنبالهٔ نورانیاش به شکل دم طاووس بود در جانب شرق ایستاده»[۱۴]
- «خراسان از لحاظ فرهنگ و تمدن و تاریخ، بارورترین سرزمین ایران بودهاست، و نیشابور، طی قرنها مهمترین مرکز فرهنگی این سرزمین به شمار میرفته، ... نیشابور، موقع جغرافیایی و طبیعی ممتازی دارد، ... اگر قرار باشد که روزی در برابر این هجوم تمدن صنعتی، کانون مقاومتی ایجاد شود، جایی بهتر از نیشابور به دشواری میتوان یافت»[۱۵]
- «حضور علی بن موسی در نیشابور، یک حرکت تاریخساز بودهاست.ایشان درهمه جای مسیر حرکت در ایران پر تلالو بود اما در نیشابور تفاوت آشکاری با دیگر نقاط داشت؛ بطوریکه در نیشابور مدتی توقف کردند و سکنی گزیدند...در تاریخ میبینیم که نیشابور بارها و بارها توسط دشمنان مختلف چون مغول با خاک یکسان شدهاست ولی دست آخر دوباره سر برآوردهاست.»[۳]
- علی اکبر ولایتی
- «این نیشابور ، در نگاه من ، فشردهای است از ایران بزرگ . شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ ، با صبحدمی که شهره آفاق است . از یک سوی لگد کوب سم اسبهای بیگانه ، در ادوار مختلف ، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ ، با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی ، در اندیشه خیام ، و گاه روشن از آفتاب اشراق و عرفان ، در چهره عطار . تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزههای بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد ؛ چرا که چیزی برای او باقی نگذاشتهاند و هر جه داشته با فیروزههایش ، در غارت شبانه تاتار ، گاهی نگین انگشتری زاهدان ریایی شده ست و گاهی خورجین اسب امیران را آراستهاست .»
- دکتر محمد رضا شفیعی کد کنی در مقدمهٔ کتاب(تاریخ نیشابور ِ ابو عبدالله حاکم نیشابوری)
- « برای بازسازی این نیشابور ، باید جان کند . تا شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشات خطیبان حرفهای ، هیچ کاری نمیتوان انجام داد . باید جان کند و هر پارهای ازین موجویت را ، با هر وسیلهای که امکان ناپذیر است ، به دست آورد و بررسی کرد و شناخت ؛ درست مانند قدحی بلورین از میراث نیاکان تو که بر سنگ شکستهاست و هر پارهای از آن در گوشهای افتاده و تو میخواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را ، با کیمیای عشق ، به هم جوش دهی و آن را از نو بیافرینی . تا این قدح کامل شود ، به تمام ذرات گمشده آن نیاز داری .»
- دکتر محمد رضا شفیعی کد کنی در مقدمهٔ کتاب(تاریخ نیشابور ِ ابو عبدالله حاکم نیشابوری)
- «زمانی که در اروپا ۱۲ تن سواد خواندن و نوشتن نمیدانستند در نیشابور ۱۲۰۰۰ تن با قلمدانهای مرصع حدیثی را از زبان نوهٔ پیامبر اسلام مینوشتند.»
- محمد رضا حکیمی
- «اولین مسجد را در نشابور ،عبدالله بن عامر فاتح خراسان در زمان خلافت عمر بن خطاب بنیان نهاد.»
- فریدون گرایلی در کتاب نیشابور شهر فیروزه
دیگر
- «در نیشابور، بنای کلیسای مسیحیان و کنشت یهودیان، در قرون اولیهٔ اسلام، هنوز باقی بودهاست.»
- ص ۷۶ و ۱۰۷، کتاب اسرار التوحید
- در شهر نیشابور، مدارس بسیاری در چهار قرن ابتدای اسلام برای طالبان علوم دینی ساخته شده بودهاست.
- ص ۲، تاریخ نیشابور آقای موید ثابتی.ص ۶۴، س ۲، تاریخ الحاکم.
- «با توجه به نام محلات، مساجد، مدارس، گورستانها، بازارها، کوچهها و دروازههای شهر نیشابور، چنین به نظر میرسد که که نیشابور، شهری بزرگ و بسیار آباد بودهاست و حتی قبل از اسلام، موقعیت بسیار ممتازی داشته و یکی از شهرهای بزرگ خراسان به شمار میرفتهاست . یا اینکه بنای شهر را به شاپور –فرزند اردشیر- نسبت میدهند در کشفیاتی که در خرابههای شهر قدیم نیشابور-کهندژ و شادیاخ-، تا کنون به عمل آمده، واضح گردیدهاست که شهر نیشابور، قدمت بسیار زیادتری دارد و در اکتشافات اخیر ثابت شدهاست که این شهر دارای چندین نوبت آبادی و خرابی است، و برای تعیین قدمت واقعی این شهر، هنوز مطالعات بایتانشناسی، پایان نیافته و با ادامهٔ اکتشافات شاید در سالهای بعد ثابت شود که این منطقه، تا چه اندازه، سابقهٔ آبادی و قدمت دارد.»
- نیشابور شهر فیروزه،نوشته فریدون گرایلی
باورها
- «در شهر بار (در نیشابور) رسم است که ، اگر هنگام درو ، دروگرها به بوته گندمی برخورد کنند که دارای دو خوشه به هم چسبیده باشد . آن بوته را درو نکرده و رهایش میکنند تا هنگامی که تمام محصولات مزرعه درو شود ، آنگاه صاحب زمین ، گوسفندی را آورده ، سه بار گرد بوته میگرداند و سپس گوسفند را در نزدیکی همان بوته مورد نظر قربانی کرده و گوشتش را در میان مردم روستا تقسیم میکند ، باریها معتقدند که با این عمل یعنی قربانی کردن برکت زمین ، برای سال آینده بیشتر و فراوان تر خواهد شد .»
شطرنج باستانی نیشابور
- «یکی از کهن ترین مجموعههای زیبای شطرنج ایران باستان در نیشابور کشف شدهاست. این مجموعه نفیس متعلق به قرن دوازدهم یعنی حدود نهصد سال پیش است.در حال حاضر این مجموعه نفیس ایرانی در بخش هنری موزه متروپولتن نیویورک نگهداری میشود.»
بافت بزرگترین فرشهای جهان در نیشابور
- «فرش مسجد شیخ زاید بن سلطان آل نهیان در شهر ابوظبی امارات متحده عربی با ابعاد ۱۳۲ متر طول، ۴۲ تا ۴۸ متر عرض و ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون گره، بزرگترین فرش دستباف جهان است که به دست توانمند فرشبافان نیشابوری بافته شدهاست.»
- «در بافت این فرش عظیم که در ۳ کارگاه قالیبافی مجهز به بزرگترین دارهای فرش دنیا انجام گرفته، ۳۸ تن الیاف از مرغوب ترین پشم سیرجانی و نیوزلندی استفاده شده و ۱۲۰۰ قالیباف زن نیشابوری در ۲ شیفت کاری ۸ ساعته و طی سه میلیون نفر ساعت کار در مدت ۱۸ ماه، کار بافت آن را بر عهده داشتهاند.»
- «فرشبافان نیشابوری، پیش از این، فرش دستباف دیگری به سفارش سلطان قابوس، پادشاه کشور عمان، برای مفروش ساختن مسجد سلطان قابوس اکبر در شهر مسقط بافته بودند که رکورد بزرگترین فرش جهان را در اختیار داشت.»
- «طرح فرش مسجد سلطان قابوس که در حدود ۵ هزار متر مربع مساحت دارد و از اتصال ۴۸ قطعه کوجک و بزرگ به یکدیگر تشکیل شده، از نقشه گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان و ترکیب طرح افشان شاه عباسی و سایر نگارههای تزیینی ایرانی و اسلامی الهام گرفتهاست.»
پانویس
- ↑ کلاویخو، گنزالو. «سفرنامه کلاویخو»، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۴۴. ص ۱۸۸-۱۹۱
- ↑ این که نویسنده نیشابور را پایتخت ماد دانستهاست، اشتباه وی بودهاست. چون نیشابور هیچگاه در بخش حکومتی مادها نبودهاست.
- ↑ طاهری، ابوالقاسم، «جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان» ،انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۸، ص۷ و ۸)
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ فردریک چارلز ریچارد، کتاب A Persian Journey ،فصل «عمرخیام و نیشابور»، به نقل از وبونشت ابرشهر
- ↑ فردریک چارلز ریچارد، کتاب A Persian Journey ،فصل «عمر خیام و نیشابور»، به نقل از وبونشت ابرشهر
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش نیشابور و خیام
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش «بار دیگر نیشابور»
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش «بار دیگر نیشابور»