خداحافظ گاری کوپر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
* «-ولی آخه چرا جدا بشیم؟ ما میتونیم تمام عمر با هم خوشبخت باشیم. |
* «-ولی آخه چرا جدا بشیم؟ ما میتونیم تمام عمر با هم خوشبخت باشیم. |
||
-وقتی دو نفر این جور که تو میگی به هم بچسبن، عاقبت کارشون به اونجا میکشه که اتومبیل و خونه میخرن و کار و کاسبی و بچه و این جور چیزها راه میندازن. اون وقت دیگه رابطه شون عشق نیست. اسمش میشه زندگی.» |
-وقتی دو نفر این جور که تو میگی به هم بچسبن، عاقبت کارشون به اونجا میکشه که اتومبیل و خونه میخرن و کار و کاسبی و بچه و این جور چیزها راه میندازن. اون وقت دیگه رابطه شون عشق نیست. اسمش میشه زندگی.» |
||
* «او واقعا مرا دوست دارد. برای همین هم میخواهد اذیتم بکند... چون [[عشق]] خودش یک جور [[آدمکشی]] است.» |
|||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
نسخهٔ ۲۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۳
خداحافظ گاری کوپر، نوشته رومن گاری.
- «لنی حتی نمیفهمید که چطور کسی میتواند خودش را راضی کند و در خصوص سیاست حرف بزند. مگر نه اینکه سیاست سرتاسرش ساختهی دست دیوانههاست.»
- «-میدونی وقتی ناپلئون پاکباخته با بار یک میلیون کشته روی دست از روسیه برگشت و زنش رو با یه نرهخر تو رختخواب دید، چی گفت؟
-نه جس، نمیدونم. چی گفت؟ -گفت: خوب، عاقبت یک مساله شخصی! برای تنوع هیچ بد نیست.»
- «مادرها عجیب گریزپا هستند. نسلشان دارد از میان می رود. به زودی دیگر جز در افسانهها اثری از آنها پیدا نیست.»
- «خصوصیات معنوی مردها بسیار به ندرت به چهرهی ظاهریشان شباهت دارد.»
- «-ولی آخه چرا جدا بشیم؟ ما میتونیم تمام عمر با هم خوشبخت باشیم.
-وقتی دو نفر این جور که تو میگی به هم بچسبن، عاقبت کارشون به اونجا میکشه که اتومبیل و خونه میخرن و کار و کاسبی و بچه و این جور چیزها راه میندازن. اون وقت دیگه رابطه شون عشق نیست. اسمش میشه زندگی.»