کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Chaojoker (بحث | مشارکت‌ها)
جز +hy
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱: خط ۱:
[[Image:Carl Spitzweg 021.jpg|thumb|300px|(۱۸۰۸ - ۱۸۸۵) کرم کتاب، اثر کارل شپیتزوِگ]]
[[پرونده:Carl Spitzweg 021.jpg|thumb|300px|(۱۸۰۸ - ۱۸۸۵) کرم کتاب، اثر کارل شپیتزوِگ]]
'''[[W:کتاب|کتاب]]'''
'''[[W:کتاب|کتاب]]'''
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;">
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;">
خط ۸: خط ۸:


== آ ==
== آ ==
* «آنچه که در یک شب نمایش می‌آموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
* «آنچه که در یک شب نمایش می‌آموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
** ''[[ولتر]]''
** ''[[ولتر]]''


== الف ==
== الف ==
* «از بیشتر کتاب‌ها فقط چند [[گفتاورد|نقل‌قول]] باقی می‌ماند. چرا از اول نقل‌قول‌ها را ننویسیم؟»
* «از بیشتر کتاب‌ها فقط چند [[گفتاورد|نقل‌قول]] باقی می‌ماند. چرا از اول نقل‌قول‌ها را ننویسیم؟»
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]''
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]''
* «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
* «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
** ''[[سعید نفیسی]]''
** ''[[سعید نفیسی]]''
* «از عنوان، کتاب پدید آید!»
* «از عنوان، کتاب پدید آید!»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «اطاق بدون کتاب مانند جسم بی‌روح است.»
* «اطاق بدون کتاب مانند جسم بی‌روح است.»
** ''[[سیسرو]]''
** ''[[سیسرو]]''
* «اگر ما از خواندن کتاب‌های کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهی‌مان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی)‌مان را درک کنيم؛ نخواهيم توانست «آيرونيست» (وارون‌انديش) به‌همان معنی‌ای که من بکار می‌برم باشیم.»
* «اگر ما از خواندن کتاب‌های کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهی‌مان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی)‌مان را درک کنيم؛ نخواهيم توانست «آيرونيست» (وارون‌انديش) به‌همان معنی‌ای که من بکار می‌برم باشیم.»
** ''[[ریچارد رورتی]]''
** ''[[ریچارد رورتی]]''
* «اگر [[مادر]] نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان [[آموزش و پرورش|پرورش]] نمی‌یابد.»
* «اگر [[مادر]] نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان [[آموزش و پرورش|پرورش]] نمی‌یابد.»
** ''[[پلوتارخ]]''
** ''[[پلوتارخ]]''
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
** ''[[معزی]]''
** ''[[معزی]]''
* «این ابتدای کار است.اری آنجا که کتاب‌ها را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.»
* «این ابتدای کار است.اری آنجا که کتاب‌ها را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.»
** ''[[هاینریش هاینه]]''
** ''[[هاینریش هاینه]]''


== ب ==
== ب ==
* «باید درهای [[دانش|علم]] به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
* «باید درهای [[دانش|علم]] به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
** ''[[ویکتور هوگو]]''


* «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتاب‌ها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر می‌کند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمی‌پسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بی‌مایهٔ امروز می‌پندارد، گیوتین‌اش را آماده می‌کند و می‌خواهد سر هر نویسنده‌ای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیک‌نشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلوده‌شدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب [[فارنهایت ۴۵۱]] را سانسور کرده‌اند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتاب‌سوزان در آینده می‌پردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
* «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتاب‌ها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر می‌کند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمی‌پسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بی‌مایهٔ امروز می‌پندارد، گیوتین‌اش را آماده می‌کند و می‌خواهد سر هر نویسنده‌ای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیک‌نشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلوده‌شدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب [[فارنهایت ۴۵۱]] را سانسور کرده‌اند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتاب‌سوزان در آینده می‌پردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
** ''[[ری بردبری]]''
** ''[[ری بردبری]]''
* «برگ‌های کتاب به منزله بال‌هایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز می‌دهند.»
* «برگ‌های کتاب به منزله بال‌هایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز می‌دهند.»
** ''[[ولتر]]''
** ''[[ولتر]]''
* «بعد از کتب آسمانی شریف‌ترین و مفیدترین کتاب‌ها بیوگرافی و شرح حال است.»
* «بعد از کتب آسمانی شریف‌ترین و مفیدترین کتاب‌ها بیوگرافی و شرح حال است.»
** ''[[آندره موروا]]''
** ''[[آندره موروا]]''
* «بهتر زکتاب‌خانه جایی نبود!»
* «بهتر زکتاب‌خانه جایی نبود!»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «به‌رغم سرخوردگی نسبتا زودرس‌ام از [[افلاطون|افلاطون]]‌‌گرایی، بسیار خشنودم که همه آن سال‌ها را صرف خواندن کتا‌ب‌های فلسفی کردم. زيرا نکته‌ای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بی‌اعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتاب‌ها هدایت کرد. اگر همه آن کتاب‌ها را نخوانده بودم، هيچگاه نمی‌توانستم از جستجوی آنچه [[دریدا]] آن‌را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» می‌نامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیه‌گر خود باشد، دست بردارم.»
* «به‌رغم سرخوردگی نسبتا زودرس‌ام از [[افلاطون]]‌‌گرایی، بسیار خشنودم که همه آن سال‌ها را صرف خواندن کتا‌ب‌های فلسفی کردم. زيرا نکته‌ای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بی‌اعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتاب‌ها هدایت کرد. اگر همه آن کتاب‌ها را نخوانده بودم، هيچگاه نمی‌توانستم از جستجوی آنچه [[دریدا]] آن‌را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» می‌نامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیه‌گر خود باشد، دست بردارم.»
** ''[[ریچارد رورتی]]''
** ''[[ریچارد رورتی]]''


== پ ==
== پ ==
* «پرورش روح بشر به کتاب مربوط می‌شود.»
* «پرورش روح بشر به کتاب مربوط می‌شود.»
** ''[[پلوتارخ]]''
** ''[[پلوتارخ]]''


== چ ==
== چ ==
* «چیزی که در کتاب‌ها از همه بهتر است، عکس‌های جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده می‌شود.»
* «چیزی که در کتاب‌ها از همه بهتر است، عکس‌های جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده می‌شود.»
** ''[[جورج دبلیو بوش]]''
** ''[[جورج دبلیو بوش]]''


== ح ==
== ح ==
* «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت می‌شود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
* «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت می‌شود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خـوبی به بن// به بسم‌الله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خـواند در لـوح پیشانیش// خـط سرنوشت سخـن‌دانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبول ِکتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
* «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خـوبی به بن// به بسم‌الله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خـواند در لـوح پیشانیش// خـط سرنوشت سخـن‌دانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبول ِکتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
** ''[[عراقی]]''
** ''[[عراقی]]''


== خ ==
== خ ==
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب‌های خوب یا دوستان کتاب‌خوان.»
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب‌های خوب یا دوستان کتاب‌خوان.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
** ''[[ویکتور هوگو]]''


== د ==
== د ==
* «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آن‌را رقم زده‌است.»
* «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آن‌را رقم زده‌است.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
* «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.»
* «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.»
** ''[[در جستجوی دلتورا / امیلی رودا]]''
** ''[[در جستجوی دلتورا / امیلی رودا]]''
* «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟»
* «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «[[دوستی|دوست]] من، گذشته‌ها کتابی مهر و موم شده‌ است!»
* «[[دوستی|دوست]] من، گذشته‌ها کتابی مهر و موم شده‌ است!»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''


== ر ==
== ر ==
* «راستش گاهی فقط می‌شود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلا شما [[موش|موش‌های]] خیابان [[انقلاب]] را دیده‌اید؟ بی‌ترس و واهمه داستان می‌خورند. هر جور کتابی را که بخواهید می‌خورند. پارسال هر روز صبح که می‌رفتم میدان انقلاب، آن‌ها را می‌دیدم که در جوی‌های خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستان‌های من و شما را می‌خورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را می‌دهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمی‌دهد.»
* «راستش گاهی فقط می‌شود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلا شما [[موش|موش‌های]] خیابان [[انقلاب]] را دیده‌اید؟ بی‌ترس و واهمه داستان می‌خورند. هر جور کتابی را که بخواهید می‌خورند. پارسال هر روز صبح که می‌رفتم میدان انقلاب، آن‌ها را می‌دیدم که در جوی‌های خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستان‌های من و شما را می‌خورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را می‌دهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمی‌دهد.»
** ''[[منیرو روانی‌پور]] ، مصاحبه با بی‌بی‌سی''
** ''[[منیرو روانی‌پور]] ، مصاحبه با بی‌بی‌سی''


== س ==
== س ==
* «سنت در [[هنر]] به‌منزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
* «سنت در [[هنر]] به‌منزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
** ''[[انوره دو بالزاک]]''


== ط ==
== ط ==
* «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
* «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
** ''[[جودت]]''
** ''[[جودت]]''


== ع ==
== ع ==
* «[[دانش|علم]] چبود، فرق‌دانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن»
* «[[دانش|علم]] چبود، فرق‌دانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن»
** ''[[سنائی]]''
** ''[[سنائی]]''


== غ ==
== غ ==


* «غارت جهان [[طبیعت|طبيعی]] به دست بشر به سوزاندن کتابخانه‌های اروپا در قرون وسطی، حتی پيش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتويات آنها را به خود بدهد، تشبيه می شود.»
* «غارت جهان [[طبیعت|طبيعی]] به دست بشر به سوزاندن کتابخانه‌های اروپا در قرون وسطی، حتی پيش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتويات آنها را به خود بدهد، تشبيه می شود.»
** ''[[ناشناس]]''
** ''[[ناشناس]]''


== ف ==
== ف ==
* «فروختم. بیست هزار تومان. فورا به خیابان شاه‌آباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض می‌کنند و می‌گذارند جمهوری، رفتم و کتاب‌های خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمی‌شد آنها را پس بدهد، می‌گفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتاب‌ها بوی نعش می‌دادند، بوی نعش خودم.»
* «فروختم. بیست هزار تومان. فورا به خیابان شاه‌آباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض می‌کنند و می‌گذارند جمهوری، رفتم و کتاب‌های خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمی‌شد آنها را پس بدهد، می‌گفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتاب‌ها بوی نعش می‌دادند، بوی نعش خودم.»
** ''[[منیرو روانی‌پور]]''
** ''[[منیرو روانی‌پور]]''


== ک ==
== ک ==
* «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
* «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
** ''[[فرانتس کافکا]]''
** ''[[فرانتس کافکا]]''
* «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
* «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
* «کتاب بر دنیای مدنیت فرمان‌روائی می‌کند.»
* «کتاب بر دنیای مدنیت فرمان‌روائی می‌کند.»
** ''[[ولتر]]''
** ''[[ولتر]]''
* «کتاب، جام جهان‌نما است.»
* «کتاب، جام جهان‌نما است.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
** ''[[ویکتور هوگو]]''
* «کتاب‌خانه برای بسیاری از مردم حکم [[دارو]] را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
* «کتاب‌خانه برای بسیاری از مردم حکم [[دارو]] را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
** ''[[آلفونس دوده]]''
** ''[[آلفونس دوده]]''
* «کتاب خوب به منزله بهترین [[دوستی|دوست]] و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بوده‌است همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمی‌کند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشوده‌است. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول می‌سازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری می‌دهد.»
* «کتاب خوب به منزله بهترین [[دوستی|دوست]] و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بوده‌است همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمی‌کند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشوده‌است. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول می‌سازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری می‌دهد.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید می‌ماند. بنابراین کتاب‌های خوب گنج‌های شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانه‌است.»
* «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید می‌ماند. بنابراین کتاب‌های خوب گنج‌های شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانه‌است.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب دارای جنبه‌های جاودانه و ابدی است؛ بت‌ها و معابد باشکوه خراب و معدوم می‌گردند، پرده‌های نقاشی و مجسمه‌های گرانبها ضایع و تباه می‌شوند لیکن کتاب بی‌هیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی می‌ماند.»
* «کتاب دارای جنبه‌های جاودانه و ابدی است؛ بت‌ها و معابد باشکوه خراب و معدوم می‌گردند، پرده‌های نقاشی و مجسمه‌های گرانبها ضایع و تباه می‌شوند لیکن کتاب بی‌هیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی می‌ماند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشته‌های مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر هم‌فکر و مأنوس می‌شوند و بدانوسیله وجه‌اشتراکی مابین خویش احساس می‌کنند.»
* «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشته‌های مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر هم‌فکر و مأنوس می‌شوند و بدانوسیله وجه‌اشتراکی مابین خویش احساس می‌کنند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب، سفینه‌ای است که اقیانوس بی‌کران زمان را درمی‌نوردد.»
* «کتاب، سفینه‌ای است که اقیانوس بی‌کران زمان را درمی‌نوردد.»
** ''[[فرانسیس بیکن]]''
** ''[[فرانسیس بیکن]]''
* «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
* «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سر ِانگشت و صفحه بشماری»
* «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سر ِانگشت و صفحه بشماری»
** ''[[اسدی طوسی]]''
** ''[[اسدی طوسی]]''
* «کتاب گفته است: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
* «کتاب گفته است: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل می‌کند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر می‌زداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها می‌کند.»
* «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل می‌کند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر می‌زداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها می‌کند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب‌هایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی می‌کند، کتاب‌هایی هستند که ننگ دنیا را برملا کرده‌اند.»
* «کتاب‌هایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی می‌کند، کتاب‌هایی هستند که ننگ دنیا را برملا کرده‌اند.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «کتاب‌های مفید، آن‌هایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
* «کتاب‌های مفید، آن‌هایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
** ''[[ولتر]]''
** ''[[ولتر]]''
* «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چه‌غم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»
* «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چه‌غم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
** ''[[فروغ فرخزاد]]''


== گ ==
== گ ==
* «گذشت زمان بیشتر از کتاب می‌آموزد»
* «گذشت زمان بیشتر از کتاب می‌آموزد»
** ''[[ضرب‌المثل‌های آلمانی|ضرب‌المثل آلمانی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های آلمانی|ضرب‌المثل آلمانی]]''


== ل ==
== ل ==
* «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب [[عشق|محبت]]، ادیب تو»
* «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب [[عشق|محبت]]، ادیب تو»
** ''[[شفائی]]''
** ''[[شفائی]]''
* «لذت کتاب به ‌جای خود، بدون آن، روح پرورش نمی‌یابد.»
* «لذت کتاب به ‌جای خود، بدون آن، روح پرورش نمی‌یابد.»
** ''[[پلوتارخ]]''
** ''[[پلوتارخ]]''


== م ==
== م ==
* «ما زآغاز و زانجام جهان بی‌خبریم// اول و آخر این کهنه‌کتاب، افتاده‌ست»
* «ما زآغاز و زانجام جهان بی‌خبریم// اول و آخر این کهنه‌کتاب، افتاده‌ست»
** ''[[کلیم کاشانی]]''
** ''[[کلیم کاشانی]]''
* «ما نه تنها باید کتاب‌های خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
* «ما نه تنها باید کتاب‌های خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
** ''[[فرانسوا فنلون]]''
** ''[[فرانسوا فنلون]]''
* «مسلمانان باید امروز با تمسک به‌ کتاب آسمانی و سنت [[مذهب|دینی]] خود، مبشّران صلح و امنیت و [[آزادی]] و عدالت باشند و قدرت‌های بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند [[جنگ]] تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
* «مسلمانان باید امروز با تمسک به‌ کتاب آسمانی و سنت [[مذهب|دینی]] خود، مبشّران صلح و امنیت و [[آزادی]] و عدالت باشند و قدرت‌های بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند [[جنگ]] تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
** ''[[محمد خاتمی]]''
** ''[[محمد خاتمی]]''
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعت‌های ملالت‌بار به ساعات لذت‌بخش.»
* «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعت‌های ملالت‌بار به ساعات لذت‌بخش.»
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
* «من فکر می‌کنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتاب‌هایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می‌کنند.»
* «من فکر می‌کنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتاب‌هایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می‌کنند.»
** ''[[فرانتس کافکا]]''
** ''[[فرانتس کافکا]]''
* «من هیچ غمی نداشته‌ام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»
* «من هیچ غمی نداشته‌ام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''


== ن ==
== ن ==
* «نه‌محقق بود نه‌ [[دانش|دانشمند]]// چارپایی براو کتابی چند// آن تهی‌مغز را چه ‌علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
* «نه‌محقق بود نه‌ [[دانش|دانشمند]]// چارپایی براو کتابی چند// آن تهی‌مغز را چه ‌علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''
* «نه نزد آن‌که چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حق‌تعالی است»
* «نه نزد آن‌که چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حق‌تعالی است»
** ''[[شبستری]]''
** ''[[شبستری]]''


== و ==
== و ==
* «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانه‌اش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»
* «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانه‌اش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''


== هـ ==
== هـ ==
* «هر کتابی که به‌خواندنش می‌ارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی این‌که در مطالعه دوم، قسمت‌های مختلف کتاب بهتر درک می‌شود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده می‌شود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر این‌که در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازه‌ای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار می‌گیریم.»
* «هر کتابی که به‌خواندنش می‌ارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی این‌که در مطالعه دوم، قسمت‌های مختلف کتاب بهتر درک می‌شود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده می‌شود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر این‌که در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازه‌ای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار می‌گیریم.»
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''
* «هرکس که از نگریستن به‌تندیس‌های لخت و پیکره‌های مومی و آشکار سالن‌های تشریح به‌خشم می‌آید شایسته است که از برگ‌های نامطلوب این کتاب به‌تندی بگذرد و توجه خود را به‌صفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
* «هرکس که از نگریستن به‌تندیس‌های لخت و پیکره‌های مومی و آشکار سالن‌های تشریح به‌خشم می‌آید شایسته است که از برگ‌های نامطلوب این کتاب به‌تندی بگذرد و توجه خود را به‌صفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
* «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «هرگز کتابی را که بیش از یک‌سال از عمرش نمی‌گذرد، مطالعه مکن.»
* «هرگز کتابی را که بیش از یک‌سال از عمرش نمی‌گذرد، مطالعه مکن.»
** ''[[رالف والدو امرسن]]''
** ''[[رالف والدو امرسن]]''
* «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
* «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
** ''[[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]]''
* «هشت روز در آتش تب سوختن! می‌توانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... می‌دانم. ناجی من "بیانشون" است.»
* «هشت روز در آتش تب سوختن! می‌توانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... می‌دانم. ناجی من "بیانشون" است.»
** ''[[بالزاک]]،آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰''
** ''[[بالزاک]]،آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰''
* «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله [[دوستی|دوستان]] و معاشرینشان می‌توان شناخت، همانطور هم از روی کتاب‌هایی که می‌خوانند می‌توان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پی‌برد.»
* «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله [[دوستی|دوستان]] و معاشرینشان می‌توان شناخت، همانطور هم از روی کتاب‌هایی که می‌خوانند می‌توان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پی‌برد.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسأله را»
* «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسأله را»
** ''[[مولوی]]''
** ''[[مولوی]]''
* «هم‌نشينی به از كتاب مخواه!//... كه مصاحب بود گه و بی‌گاه// بهجت‌افزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// اين چنين همدمی لطيف كه ديد؟// كه نرنجيد و نه برنجانید»
* «هم‌نشينی به از كتاب مخواه!//... كه مصاحب بود گه و بی‌گاه// بهجت‌افزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// اين چنين همدمی لطيف كه ديد؟// كه نرنجيد و نه برنجانید»
** ''[[ناشناس]]''
** ''[[ناشناس]]''


== ی ==
== ی ==
* «یک شخص کتاب‌خوان هیچ‌وقت [[گفتاورد|نقل‌قولی]] را به‌طور دقیق نمی‌تواند نقل کند، درست به این دلیل که کتاب‌خوان است.»
* «یک شخص کتاب‌خوان هیچ‌وقت [[گفتاورد|نقل‌قولی]] را به‌طور دقیق نمی‌تواند نقل کند، درست به این دلیل که کتاب‌خوان است.»
**'' Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳''
**'' Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳''


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
{{ناتمام}}


[[رده:موضوع‌ها|کتاب و کتاب‌خانه]]
[[رده:موضوع‌ها|کتاب و کتاب‌خانه]]



[[ca:Llibre]]
[[ca:Llibre]]

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۲۸

(۱۸۰۸ - ۱۸۸۵) کرم کتاب، اثر کارل شپیتزوِگ

کتاب


آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی

آ

  • «آنچه که در یک شب نمایش می‌آموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»

الف

  • «از بیشتر کتاب‌ها فقط چند نقل‌قول باقی می‌ماند. چرا از اول نقل‌قول‌ها را ننویسیم؟»
  • «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
  • «از عنوان، کتاب پدید آید!»
  • «اطاق بدون کتاب مانند جسم بی‌روح است.»
  • «اگر ما از خواندن کتاب‌های کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهی‌مان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی)‌مان را درک کنيم؛ نخواهيم توانست «آيرونيست» (وارون‌انديش) به‌همان معنی‌ای که من بکار می‌برم باشیم.»
  • «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی‌یابد.»
  • «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
  • «این ابتدای کار است.اری آنجا که کتاب‌ها را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.»

ب

  • «باید درهای علم به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
  • «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتاب‌ها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر می‌کند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمی‌پسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بی‌مایهٔ امروز می‌پندارد، گیوتین‌اش را آماده می‌کند و می‌خواهد سر هر نویسنده‌ای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیک‌نشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلوده‌شدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کرده‌اند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتاب‌سوزان در آینده می‌پردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
  • «برگ‌های کتاب به منزله بال‌هایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز می‌دهند.»
  • «بعد از کتب آسمانی شریف‌ترین و مفیدترین کتاب‌ها بیوگرافی و شرح حال است.»
  • «بهتر زکتاب‌خانه جایی نبود!»
  • «به‌رغم سرخوردگی نسبتا زودرس‌ام از افلاطون‌‌گرایی، بسیار خشنودم که همه آن سال‌ها را صرف خواندن کتا‌ب‌های فلسفی کردم. زيرا نکته‌ای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بی‌اعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتاب‌ها هدایت کرد. اگر همه آن کتاب‌ها را نخوانده بودم، هيچگاه نمی‌توانستم از جستجوی آنچه دریدا آن‌را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» می‌نامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیه‌گر خود باشد، دست بردارم.»

پ

  • «پرورش روح بشر به کتاب مربوط می‌شود.»

چ

  • «چیزی که در کتاب‌ها از همه بهتر است، عکس‌های جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده می‌شود.»

ح

  • «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت می‌شود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
  • «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خـوبی به بن// به بسم‌الله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خـواند در لـوح پیشانیش// خـط سرنوشت سخـن‌دانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبول ِکتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»

خ

  • «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب‌های خوب یا دوستان کتاب‌خوان.»

د

ر

  • «راستش گاهی فقط می‌شود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلا شما موش‌های خیابان انقلاب را دیده‌اید؟ بی‌ترس و واهمه داستان می‌خورند. هر جور کتابی را که بخواهید می‌خورند. پارسال هر روز صبح که می‌رفتم میدان انقلاب، آن‌ها را می‌دیدم که در جوی‌های خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستان‌های من و شما را می‌خورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را می‌دهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمی‌دهد.»

س

ط

  • «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»

ع

  • «علم چبود، فرق‌دانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن»

غ

  • «غارت جهان طبيعی به دست بشر به سوزاندن کتابخانه‌های اروپا در قرون وسطی، حتی پيش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتويات آنها را به خود بدهد، تشبيه می شود.»

ف

  • «فروختم. بیست هزار تومان. فورا به خیابان شاه‌آباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض می‌کنند و می‌گذارند جمهوری، رفتم و کتاب‌های خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمی‌شد آنها را پس بدهد، می‌گفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتاب‌ها بوی نعش می‌دادند، بوی نعش خودم.»

ک

  • «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
  • «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
  • «کتاب بر دنیای مدنیت فرمان‌روائی می‌کند.»
  • «کتاب، جام جهان‌نما است.»
  • «کتاب‌خانه برای بسیاری از مردم حکم دارو را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
  • «کتاب خوب به منزله بهترین دوست و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بوده‌است همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمی‌کند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشوده‌است. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول می‌سازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری می‌دهد.»
  • «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید می‌ماند. بنابراین کتاب‌های خوب گنج‌های شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانه‌است.»
  • «کتاب دارای جنبه‌های جاودانه و ابدی است؛ بت‌ها و معابد باشکوه خراب و معدوم می‌گردند، پرده‌های نقاشی و مجسمه‌های گرانبها ضایع و تباه می‌شوند لیکن کتاب بی‌هیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی می‌ماند.»
  • «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشته‌های مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر هم‌فکر و مأنوس می‌شوند و بدانوسیله وجه‌اشتراکی مابین خویش احساس می‌کنند.»
  • «کتاب، سفینه‌ای است که اقیانوس بی‌کران زمان را درمی‌نوردد.»
  • «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
  • «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سر ِانگشت و صفحه بشماری»
  • «کتاب گفته است: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
  • «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل می‌کند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر می‌زداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها می‌کند.»
  • «کتاب‌هایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی می‌کند، کتاب‌هایی هستند که ننگ دنیا را برملا کرده‌اند.»
  • «کتاب‌های مفید، آن‌هایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
  • «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چه‌غم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»

گ

ل

  • «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب محبت، ادیب تو»
  • «لذت کتاب به ‌جای خود، بدون آن، روح پرورش نمی‌یابد.»

م

  • «ما زآغاز و زانجام جهان بی‌خبریم// اول و آخر این کهنه‌کتاب، افتاده‌ست»
  • «ما نه تنها باید کتاب‌های خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
  • «مسلمانان باید امروز با تمسک به‌ کتاب آسمانی و سنت دینی خود، مبشّران صلح و امنیت و آزادی و عدالت باشند و قدرت‌های بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند جنگ تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
  • «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
  • «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعت‌های ملالت‌بار به ساعات لذت‌بخش.»
  • «من فکر می‌کنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتاب‌هایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می‌کنند.»
  • «من هیچ غمی نداشته‌ام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»

ن

  • «نه‌محقق بود نه‌ دانشمند// چارپایی براو کتابی چند// آن تهی‌مغز را چه ‌علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
  • «نه نزد آن‌که چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حق‌تعالی است»

و

  • «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانه‌اش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»

هـ

  • «هر کتابی که به‌خواندنش می‌ارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی این‌که در مطالعه دوم، قسمت‌های مختلف کتاب بهتر درک می‌شود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده می‌شود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر این‌که در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازه‌ای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار می‌گیریم.»
  • «هرکس که از نگریستن به‌تندیس‌های لخت و پیکره‌های مومی و آشکار سالن‌های تشریح به‌خشم می‌آید شایسته است که از برگ‌های نامطلوب این کتاب به‌تندی بگذرد و توجه خود را به‌صفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
  • «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
  • «هرگز کتابی را که بیش از یک‌سال از عمرش نمی‌گذرد، مطالعه مکن.»
  • «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
  • «هشت روز در آتش تب سوختن! می‌توانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... می‌دانم. ناجی من "بیانشون" است.»
  • «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله دوستان و معاشرینشان می‌توان شناخت، همانطور هم از روی کتاب‌هایی که می‌خوانند می‌توان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پی‌برد.»
  • «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسأله را»
  • «هم‌نشينی به از كتاب مخواه!//... كه مصاحب بود گه و بی‌گاه// بهجت‌افزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// اين چنين همدمی لطيف كه ديد؟// كه نرنجيد و نه برنجانید»

ی

  • «یک شخص کتاب‌خوان هیچ‌وقت نقل‌قولی را به‌طور دقیق نمی‌تواند نقل کند، درست به این دلیل که کتاب‌خوان است.»
    • Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
کتاب
دارد.