ژان پل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز حذف رده "نویسندگان"; افزودن سریع رده "نویسندگان اهل آلمان" (با استفاده از رده ساز) |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[ |
[[پرونده:Jeanpaul.jpg|200px|left|ژان پل - نویسنده و شاعر آلمانی]] |
||
'''[[W:ژان پل|ژان پل]]'''، نام اصلی (''یوهان پاول فریدریش ریشتر'')، شاعر و نویسنده آلمانی، از دانشمندان علوم [[آموزش و پرورش|تعلیم و تربیتی]] قرن هیجده و نوزده اروپا است. زادروز: ([[W:۱۷۶۳ (میلادی)|۱۷۶۳]] - [[W:۱۸۲۵ (میلادی)|۱۸۲۵ میلادی]]) |
'''[[W:ژان پل|ژان پل]]'''، نام اصلی (''یوهان پاول فریدریش ریشتر'')، شاعر و نویسنده آلمانی، از دانشمندان علوم [[آموزش و پرورش|تعلیم و تربیتی]] قرن هیجده و نوزده اروپا است. زادروز: ([[W:۱۷۶۳ (میلادی)|۱۷۶۳]] - [[W:۱۸۲۵ (میلادی)|۱۸۲۵ میلادی]]) |
||
== دارای منبع == |
== دارای منبع == |
||
* |
* «آنکه در پی منافع خویش است، از نادانی دیگران رنج نمیبرد.» |
||
** |
** ''Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳'' |
||
* |
* «اگر در برابر نیش [[زنبور]] و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و به جای خواهد ماند.» |
||
** |
** ''Hesperus'' |
||
* |
* «بدبختی، میتواند مانند [[کژدم]] در هر گوشه و کناری بخزد.» |
||
** |
** ''Feldprediger Schmelzle'' |
||
* |
* «تا زمانیکه نام خداوند بر زبان ملتی جاری است، چشم انسان به آسمان دوختهاست.» |
||
** ''Levana'' |
** ''Levana'' |
||
* |
* «تملقگویی، زاییده خصلت انسان متملق است؛ او به ندرت در طلب سود به چاپلوسی میپردازد زیرا تملقگوی همگان است، فقیر و غنی، دنی و رفیع.» |
||
** |
** ''Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳'' |
||
* |
* «چرا پرهیزگاری دیگران را دهمرتبه بیشتر از عفاف خویش میپسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را به گرمی میپذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟» |
||
** |
** ''Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳'' |
||
* |
* «[[یادبود|خاطره]]، تنها بهشتی است که نمیتوانند ما را از آن طرد کنند.» |
||
** |
** ''لژ نامرئی'' |
||
* |
* «خدای عبوس و چهره درهم کشیده، یک تضاد، بلکه خود شیطان است.» |
||
** |
** ''Levana'' |
||
* |
* «در این دریای متلاطم [[زندگی]] و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمهکنان سر به دامانت گذاشته و برایت بگویم.» |
||
** |
** ''Siebenkäs'' |
||
* |
* «در درون انسانهای پر اوهام، مانند سرزمینهای داغ جنوب یا بر قلههای فرازمند کوهها، تمام «بینهایتها» در کنار هم قرار گرفتهاند.» |
||
** ''لژ نامریی'' |
** ''لژ نامریی'' |
||
* |
* «دوشیزهگان، همانند زر ناب هرچه خالصتر باشند نرمترند.» |
||
** |
** ''Blumen-, Frucht- und Dornenstücke'' |
||
* |
* «رنجها، همچون [[ابر]]های طوفانزا هستند که از دور تیره بهنظر میآیند و برفراز ما بهرنگ خاکستری مینمایند.» |
||
** ''Hesperus'' |
** ''Hesperus'' |
||
* |
* «[[شعر|شاعر]]، مانند سیم تار است که هنگام لرزش و طنینافکندن، از دیده پنهان میگردد.» |
||
** |
** ''Dr. Katzenbergers Badereise'' |
||
* |
* «قلب آدمی بههنگام غروب، حاکم مطلق است.» |
||
** ''Dämmerungen für Deutschland'' |
** ''Dämmerungen für Deutschland'' |
||
* |
* «نهتنها کسب [[دانش]]، بلکه "تکرار" نیز، [[مادر]] [[آموزش و پرورش|تعلیم و تربیت]] است.» |
||
** ''Levana'' |
** ''Levana'' |
||
* |
* «وقوع ظلمتهای ناگهانی، مانند خورشیدگرفتگی است که پایدار نمیماند و ناگهان نیز از نظرها پنهان میشود.» |
||
** |
** ''Politische Fastenpredigten'' |
||
* |
* «هر حکایت دلنشینی و هر [[شعر]] زیبایی، سرشار از [[آموزش و پرورش|آموزش]] است.» |
||
** ''Levana'' |
** ''Levana'' |
||
* |
* «یک مرد غمگین را میتوانم تحمل کنم اما یک [[کودک]] افسرده را هرگز.» |
||
** |
** ''Levana'' |
||
== بدون منبع == |
== بدون منبع == |
||
* |
* «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمیکنیم.» |
||
* |
* «اصلاحگران همیشه فراموش میکنند که برای به حرکت درآوردن عقربه ساعتشمار، باید ابتدا عقربه دقیقهشمار را بچرخانند.» |
||
* |
* «انسان به مرور تبدیل به فولاد میشود، هرگاه که پس از هر گُرگرفتنی به سردی میگراید.» |
||
* |
* «انسان در هیچ مرحلهای به زیبایی زمانی که از کسی پوزش میطلبد یا خود پوزش کسی را میپذیرد، نیست.» |
||
* |
* «انسان روشمند از [[آزادی|آزاد]]اندیشی به دور است.» |
||
* |
* «انسانها از کوه سبز زندگی بالا میروند تا در قله منجمد آن جان سپارند.» |
||
* |
* «برلین، بیشتر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.» |
||
* |
* «تنها [[معجزه]] بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزه است.» |
||
* |
* «چراغ [[مذهب]]، یکی پس از دیگری خاموش میشود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.» |
||
* |
* «خود را فدای بشریت کردن آسانتر از [[عشق]] به بشریت است.» |
||
* |
* «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.» |
||
* |
* «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.» |
||
* |
* «شیرینسخن باش! شاید این گفتار آخرینت باشد.» |
||
* |
* «طنز و شوخطبعی، چشمهای جوشان است؛ عبوس و تلخرو بودن هرگز.» |
||
* |
* «فقط در دقایق دیدار و لحظه جدایی میتوان بهعظمت [[عشق]] ِ نهفته در سینه، پیبرد.» |
||
* |
* «کسی که از درک طنز عاجز است ، از جدی بودن نیز بویی نبردهاست.» |
||
* |
* «کودکان هدیهای بزرگند، هرچند هدیهای خدایی نیستند اما بزرگند.» |
||
* |
* «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهان کوچک است.» |
||
* |
* «مطالعه مانند مسافرت، «یکجانبهنگری» را از سر به در میکند.» |
||
* |
* «می گویند: احتیاج [[مادر]] اختراع است! اما [[مادر]]بزرگ بدبختی هم هست.» |
||
* |
* «[[هنر]]، نان نمیشود ولی شراب زندگی است.» |
||
== درباره ژان پل == |
== درباره ژان پل == |
||
* |
* «او در رمانهایش با خود سخن میگوید و خواننده را در این گفتگو سهیم میدارد.» |
||
** ''[[آگوست ویلهلم اشلگل]]'' |
** ''[[آگوست ویلهلم اشلگل]]'' |
||
* |
* «ژان پل همیشه برای من غریبه بودهاست، مانند کسی که از کرهٔ ماه آمده باشد.» |
||
** ''[[شیلر]]'' |
** ''[[شیلر]]'' |
||
* |
* «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.» |
||
** |
** ''[[لودویگ بورنه]] - سخنرانی در مجلس یادبود ژان پل'' |
||
* |
* «من به خاطر او حاضرم با تمام دنیا دست به یقه شوم.» |
||
** ''[[آرنو اشمیت]]'' |
** ''[[آرنو اشمیت]]'' |
||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:شاعران اهل آلمان|پل، ژان]] |
[[رده:شاعران اهل آلمان|پل، ژان]] |
||
[[رده:نویسندگان اهل آلمان|پل، ژان]] |
[[رده:نویسندگان اهل آلمان|پل، ژان]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۲۲
ژان پل، نام اصلی (یوهان پاول فریدریش ریشتر)، شاعر و نویسنده آلمانی، از دانشمندان علوم تعلیم و تربیتی قرن هیجده و نوزده اروپا است. زادروز: (۱۷۶۳ - ۱۸۲۵ میلادی)
دارای منبع
- «آنکه در پی منافع خویش است، از نادانی دیگران رنج نمیبرد.»
- Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
- «اگر در برابر نیش زنبور و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و به جای خواهد ماند.»
- Hesperus
- «بدبختی، میتواند مانند کژدم در هر گوشه و کناری بخزد.»
- Feldprediger Schmelzle
- «تا زمانیکه نام خداوند بر زبان ملتی جاری است، چشم انسان به آسمان دوختهاست.»
- Levana
- «تملقگویی، زاییده خصلت انسان متملق است؛ او به ندرت در طلب سود به چاپلوسی میپردازد زیرا تملقگوی همگان است، فقیر و غنی، دنی و رفیع.»
- Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳
- «چرا پرهیزگاری دیگران را دهمرتبه بیشتر از عفاف خویش میپسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را به گرمی میپذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟»
- Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
- «خاطره، تنها بهشتی است که نمیتوانند ما را از آن طرد کنند.»
- لژ نامرئی
- «خدای عبوس و چهره درهم کشیده، یک تضاد، بلکه خود شیطان است.»
- Levana
- «در این دریای متلاطم زندگی و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمهکنان سر به دامانت گذاشته و برایت بگویم.»
- Siebenkäs
- «در درون انسانهای پر اوهام، مانند سرزمینهای داغ جنوب یا بر قلههای فرازمند کوهها، تمام «بینهایتها» در کنار هم قرار گرفتهاند.»
- لژ نامریی
- «دوشیزهگان، همانند زر ناب هرچه خالصتر باشند نرمترند.»
- Blumen-, Frucht- und Dornenstücke
- «رنجها، همچون ابرهای طوفانزا هستند که از دور تیره بهنظر میآیند و برفراز ما بهرنگ خاکستری مینمایند.»
- Hesperus
- «شاعر، مانند سیم تار است که هنگام لرزش و طنینافکندن، از دیده پنهان میگردد.»
- Dr. Katzenbergers Badereise
- «قلب آدمی بههنگام غروب، حاکم مطلق است.»
- Dämmerungen für Deutschland
- «نهتنها کسب دانش، بلکه "تکرار" نیز، مادر تعلیم و تربیت است.»
- Levana
- «وقوع ظلمتهای ناگهانی، مانند خورشیدگرفتگی است که پایدار نمیماند و ناگهان نیز از نظرها پنهان میشود.»
- Politische Fastenpredigten
- «یک مرد غمگین را میتوانم تحمل کنم اما یک کودک افسرده را هرگز.»
- Levana
بدون منبع
- «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمیکنیم.»
- «اصلاحگران همیشه فراموش میکنند که برای به حرکت درآوردن عقربه ساعتشمار، باید ابتدا عقربه دقیقهشمار را بچرخانند.»
- «انسان به مرور تبدیل به فولاد میشود، هرگاه که پس از هر گُرگرفتنی به سردی میگراید.»
- «انسان در هیچ مرحلهای به زیبایی زمانی که از کسی پوزش میطلبد یا خود پوزش کسی را میپذیرد، نیست.»
- «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.»
- «انسانها از کوه سبز زندگی بالا میروند تا در قله منجمد آن جان سپارند.»
- «برلین، بیشتر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.»
- «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزه است.»
- «چراغ مذهب، یکی پس از دیگری خاموش میشود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.»
- «خود را فدای بشریت کردن آسانتر از عشق به بشریت است.»
- «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.»
- «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.»
- «شیرینسخن باش! شاید این گفتار آخرینت باشد.»
- «طنز و شوخطبعی، چشمهای جوشان است؛ عبوس و تلخرو بودن هرگز.»
- «فقط در دقایق دیدار و لحظه جدایی میتوان بهعظمت عشق ِ نهفته در سینه، پیبرد.»
- «کسی که از درک طنز عاجز است ، از جدی بودن نیز بویی نبردهاست.»
- «کودکان هدیهای بزرگند، هرچند هدیهای خدایی نیستند اما بزرگند.»
- «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهان کوچک است.»
- «مطالعه مانند مسافرت، «یکجانبهنگری» را از سر به در میکند.»
- «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
- «هنر، نان نمیشود ولی شراب زندگی است.»
درباره ژان پل
- «او در رمانهایش با خود سخن میگوید و خواننده را در این گفتگو سهیم میدارد.»
- «ژان پل همیشه برای من غریبه بودهاست، مانند کسی که از کرهٔ ماه آمده باشد.»
- «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.»
- لودویگ بورنه - سخنرانی در مجلس یادبود ژان پل
- «من به خاطر او حاضرم با تمام دنیا دست به یقه شوم.»
پیوند بهبیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |