منوچهری دامغانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز حذف رده "شاعران" (با استفاده از رده ساز) |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
== دارای منبع == |
== دارای منبع == |
||
===دیوان اشعار=== |
=== دیوان اشعار === |
||
* |
* «[[مجنون|ابله]] آن [[گرگ|گرگی]] که او نخجیر با [[شیر]] افکند// احمق آن [[گنجشک|صعوه]] که او پرواز با عنقا کند» |
||
* |
* «از ستمکاران بگیر و با نکوکاران بخور// با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز» |
||
* |
* «از مردم بداصل نخیزد [[هنر]] نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار» |
||
* |
* «اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب// نه مرد کم از [[اسب]] و نه [[شراب|می]] کمتر از آب است» |
||
* |
* «ای منوچهری همیترسم که از بی[[دانش]]ی// خویشتن را هم بهدست خویش بردوزی کفن» |
||
* |
* «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به [[جنگ]]// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند» |
||
* |
* «بدین زودی ندانستم که ما را سفر باشد به عاجل// ولیکن اتفاق آسمانی کند تدبیرهای مرد باطل» |
||
* |
* «بُرده ران و بُرده سینه بُرده زانو بُرده ناف// از هیون و از هزبر و از [[گوزن]] و از [[پلنگ]]» |
||
* |
* «بر فراز همت او نیست جای// نیست آنسوتر ز عبادان دهی» |
||
* |
* «بیمار بُد این ملکت،زو دور طبیب او// آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری// اکنون که طبیب آمد نزدیک به بالینش// بهتر شودش درد و کمتر شودش زاری// بیمار کجا گردد از قوت او ساقط// دانی که به یک ساعت [[کار|کارش]] نشود کاری// یک هفته زمان خواهد لابل که دو سه هفته// تا دور توان کردن زو سختی و دشواری// بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن// تعجیل به طب اندر باشد ز سبک ساری» |
||
* |
* «پر [[پروانه]] بسوزد با فروزنده چراغ// چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند» |
||
* |
* «تا باد بجنبد نبود خود ز [[پشه]] باک» |
||
* |
* «تا روی به جنبش ننهد [[ابر]] شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک» |
||
* |
* «تا سفرهای تو دیدند و [[هنر|هنرهای]] تو خلق// برنهادند از تعجب قصهٔ شاهان به طاق» |
||
* |
* «تا [[شراب|می]] ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود» |
||
* |
* «تجربت کردم و [[دانا]] شدم از [[کار]] تو من// تا مجرب نشود مردم، [[دانا]] نشود» |
||
* |
* «چون [[کلنگ|کلنگان]] از هوا آهنگ او سوی نشیب// چون [[پلنگ|پلنگان]] از نشیب آهنگ او سوی فراز» |
||
* |
* «چون نهنگان اندر آب و چون [[پلنگ|پلنگان]] از جبال// چون [[کلنگ|کلنگان]] در هوا و همچو [[طاووس|طاووسان]] به کوی» |
||
* |
* «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد [[گل]] پیش ماه فرودین» |
||
* |
* «خورشید زد علامت دولت به بام تو// تا گشت دولت از بن دندان غلام تو» |
||
* |
* «دشت را و بیشه را و کوه را و آب را// چون [[گوزن]] و چون [[پلنگ]] و چون [[شترمرغ]] و نهنگ» |
||
* |
* « دم [[کژدم|عقرب]] بتابید از سر کوه// چنان چون چشم [[شاهین]] از نشیمن» |
||
* |
* «راحت کژدمزده کشته [[کژدم]] بود// میزده را هم به [[شراب|می]] [[دارو]] و مرهم بود» |
||
* |
* «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ اندر یک شیشه [[شراب]] است» |
||
* |
* «سيصد وزير گيری بيش از [[بزرگمهر]]// سيصد امير بندی بيش از سپنديار» |
||
* |
* «[[شتر|اشتر]] [[مجنون|نادان]] به [[جنون|نادانی]] فروخسبد به راه// بی حذر باشد از آن [[شیر|شیری]] که اشترافکن است» |
||
* |
* «[[شعر]] ناگفتن به از شعری که باشد نادرست// [[کودک|بچه]] نازادن به از ششماهه افکندن جنین» |
||
* |
* «شمع تاریشده را تا نَبُری اطرافش// برنیفروزد و چون زهره زهرا نشود» |
||
* |
* «قدرتش بر خشم سخت خویش میبینم روان// مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود» |
||
* |
* «گرفتمت که رسیدی به آن چه میطلبی// گرفتمت که شدی آنچنان که میبائی// نه هرچه یافت کمال از پیاش بود نقصان؟// نه هرچه داد، ستد باز چرخ مینایی؟» |
||
* |
* «گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر// صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری» |
||
* |
* «نام خرد و فهم نكو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به» |
||
* |
* «نجهد از بر تیغت نه [[شیر|غضنفر]] نه [[پلنگ]]// نرهد از کف رادت نه بضاعت نه جهاز» |
||
* |
* «ور زانکه بغردی به ناگاهان// پیرامن او [[پلنگ]] یا [[ببر]]ی» |
||
* |
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش [[پلنگ]]// [[موش]] گرد آید بر او تا [[کار]] او زیبا کند» |
||
== بدون منبع == |
== بدون منبع == |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۵۵
منوچهری دامغانی، ابوالنجم احمدبن قوص بناحمد منوچهر دامغانی از جمله شعرای بزرگ ایران در اوایل قرن پنجم هجری قمری است. وی در سال (۴۳۲ هجری قمری) درگذشت.
دارای منبع
دیوان اشعار
- «از ستمکاران بگیر و با نکوکاران بخور// با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز»
- «از مردم بداصل نخیزد هنر نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار»
- «ای منوچهری همیترسم که از بیدانشی// خویشتن را هم بهدست خویش بردوزی کفن»
- «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند»
- «بدین زودی ندانستم که ما را سفر باشد به عاجل// ولیکن اتفاق آسمانی کند تدبیرهای مرد باطل»
- «بر فراز همت او نیست جای// نیست آنسوتر ز عبادان دهی»
- «بیمار بُد این ملکت،زو دور طبیب او// آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری// اکنون که طبیب آمد نزدیک به بالینش// بهتر شودش درد و کمتر شودش زاری// بیمار کجا گردد از قوت او ساقط// دانی که به یک ساعت کارش نشود کاری// یک هفته زمان خواهد لابل که دو سه هفته// تا دور توان کردن زو سختی و دشواری// بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن// تعجیل به طب اندر باشد ز سبک ساری»
- «پر پروانه بسوزد با فروزنده چراغ// چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند»
- «تا باد بجنبد نبود خود ز پشه باک»
- «تا روی به جنبش ننهد ابر شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک»
- «تا سفرهای تو دیدند و هنرهای تو خلق// برنهادند از تعجب قصهٔ شاهان به طاق»
- «تا می ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
- «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
- «خورشید زد علامت دولت به بام تو// تا گشت دولت از بن دندان غلام تو»
- «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ اندر یک شیشه شراب است»
- «سيصد وزير گيری بيش از بزرگمهر// سيصد امير بندی بيش از سپنديار»
- «شمع تاریشده را تا نَبُری اطرافش// برنیفروزد و چون زهره زهرا نشود»
- «قدرتش بر خشم سخت خویش میبینم روان// مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود»
- «گرفتمت که رسیدی به آن چه میطلبی// گرفتمت که شدی آنچنان که میبائی// نه هرچه یافت کمال از پیاش بود نقصان؟// نه هرچه داد، ستد باز چرخ مینایی؟»
- «گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر// صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری»
- «نام خرد و فهم نكو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به»
بدون منبع
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |