فتحعلی صبا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز حذف رده "شاعران" (با استفاده از رده ساز) |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
== دارای منبع == |
== دارای منبع == |
||
===شهنشاهنامه=== |
=== شهنشاهنامه === |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
=== خداوندنامه=== |
=== خداوندنامه === |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
===عبرتنامه=== |
=== عبرتنامه === |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
===گلشن صبا=== |
=== گلشن صبا === |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
{{ویکیپدیا با عنوان|فتحعلی صبا}} |
{{ویکیپدیا با عنوان|فتحعلی صبا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۵۴
صبا کاشانی، (فتحعلی خان کاشانی متخلص به صبا) ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار. زادروز: حدود سال(۱۱۷۹ هجری قمری) در کاشان. صبا در سن ۵۹ یا ۶۰ سالگی به تاریخ (۱۲۳۸ هجری قمری) در تهران درگذشت.
دارای منبع
شهنشاهنامه
چو اشپختر آن دیو پرخاشجو | شد آگاه در «گنجه» از رای او | |
گزیدی لب خویش هردم به گاز | نهفتی، ولی گشت بیپرده راز | |
بسی گفتم ایران نه هند است و روم | ندیده کسی کام زان مرز و بوم | |
به کام دمآهنج نراژدها | منه گام، کز وی نگردی رها | |
زگفتار ایران فرو بند دم | مکن بخت فیروز بر خود دژم | |
مه از خون شیرانش آغشته خاک | ستودان شاهانش تاری مغاک |
خداوندنامه
به نام خداوند بینش نگار | خردآفرین، آفرینش نگار | |
خداوند این گوهرین بارگاه | برافراز این عنبرین دستگاه | |
زپیدایی از آفرینش نهان | ولی نز خداوند بینش نهان | |
به هرذره او بر شده آفتاب | به هر قطره او ژرف دریای آب | |
به بیننده آفریننده بین | به ژرفی یکی در دو بیننده بین | |
که بازاست زین خرد بینندهات | دری زی بزرگ آفرینندهات |
عبرتنامه
جهانبان جهان از سخن آفرید | به گفتن شد این آفرینش پدید | |
ز هر آفریده سخن برتر است | سخن زآفرینش بهین گوهر است | |
به مردم بود نام مرد از سخن | نه از سختستخوان، نه از نرمتن | |
به هرکس که نیروی گفتار بیش | بدین نام نامی سزاوار بیش | |
سخنگو ندارد به دل بیم مرگ | سخن مرگ را آهنین پتک و ترگ | |
زبان سخندان یکی خنجر است | که گه نوشزا، گه شرنگآور است | |
زگوینده نو سخن گوش کن | کهن گفتهها را فراموش کن |
گلشن صبا
شنیدم یکی موبد سالخورد | در آندم که روشنروان میسپرد | |
تن پاکش از تابش آفتاب | چو موم اندر آتش، چو شکر در آب | |
یکی گفتش: ای پیر دیرینه روز | تن از تابش آفتابت به سوز | |
نبستی چرا در سرای سپنج | سپنجیسرایی پی دفع رنج؟ | |
بنالید و گفتا: در این روز کم | گر آسایش از سایه نبود چه غم! | |
بزرگان چنین از جهان رستهاند | نه چون ما دل اندر جهان بستهاند | |
چو صاحبدلی بر جهان دل منه | به بیهوده گِل بر سر گِل منه |
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |