شراب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱: خط ۱:
[[Image:Red Wine Glas.jpg|thumb|left|«شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان [[دارو|داروها]] خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.» - [[پلوتارخ]]]]
[[پرونده:Red Wine Glas.jpg|thumb|left|«شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان [[دارو|داروها]] خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.» - [[پلوتارخ]]]]




'''[[W:شراب|شراب]]'''، می وباده هم گویند.
'''[[W:شراب|شراب]]'''، می وباده هم گویند.


== [[گفتاورد]] ==
== [[گفتاورد]] ==


* «باکوس (خدای شراب) آدم ها را بیش تر از نپتون(خدای دریا)غرق کرده است.(طنز)»
* «باکوس (خدای شراب) آدم ها را بیش تر از نپتون(خدای دریا)غرق کرده است.(طنز)»
** ''[[جوزپه گاریبالدی]]''
** ''[[جوزپه گاریبالدی]]''
* «اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
* «اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
** ''[[قابوس‌نامه]]''
** ''[[قابوس‌نامه]]''


* «این اکسیژن است که شراب می‌اندازد.»
* «این اکسیژن است که شراب می‌اندازد.»
** ''[[لویی پاستور]]''
** ''[[لویی پاستور]]''


* «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل [[مرگ]] سیر نمی‌شود.»
* «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل [[مرگ]] سیر نمی‌شود.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، حبقوق نبی - '''۲'''، ۵''
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، حبقوق نبی - '''۲'''، ۵''


* «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را [[پاپ]] می‌نامد. او به شاه تلقین کرده‌است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
* «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را [[پاپ]] می‌نامد. او به شاه تلقین کرده‌است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
** ''[[نامه‌های ایرانی]]''
** ''[[نامه‌های ایرانی]]''


* «خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.»
* «خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
** ''[[ویکتور هوگو]]''


* «شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان [[دارو|داروها]] خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.»
* «شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان [[دارو|داروها]] خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.»
** ''[[پلوتارخ]]''
** ''[[پلوتارخ]]''


* «شراب، [[موش]] کور را به [[عقاب]] تبدیل میکند.»
* «شراب، [[موش]] کور را به [[عقاب]] تبدیل میکند.»
** ''[[چارلز بودلر]]''
** ''[[چارلز بودلر]]''


* «طعام و شراب تنها مخورید که این شیوهٔ [[کار]] قاضیان و جهودان باشد.»
* «طعام و شراب تنها مخورید که این شیوهٔ [[کار]] قاضیان و جهودان باشد.»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''
* «نوش بادت آن شراب و [[بوسه]] و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از [[شعر]] و سرود// ابله‌است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «[[مارتین لوتر|مارتن]]» نام، هنگام ورود»
* «نوش بادت آن شراب و [[بوسه]] و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از [[شعر]] و سرود// ابله‌است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «[[مارتین لوتر|مارتن]]» نام، هنگام ورود»
** ''منسوب به [[مارتین لوتر]]''
** ''منسوب به [[مارتین لوتر]]''


* «همان‌گونه که هر شراب کهنه‌ای تبدیل به سرکه نگردد، هر مردِ سالخورده‌ای نیز ترشروی نشود.»
* «همان‌گونه که هر شراب کهنه‌ای تبدیل به سرکه نگردد، هر مردِ سالخورده‌ای نیز ترشروی نشود.»
** ''[[سیسرو]]''
** ''[[سیسرو]]''


* «همیشه از شراب چنان برخیز که هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود که سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»
* «همیشه از شراب چنان برخیز که هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود که سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»
** ''[[قابوس‌نامه]]''
** ''[[قابوس‌نامه]]''


* «[[هنر]]، نان نمی‌شود ولی شراب [[زندگی]] است.»
* «[[هنر]]، نان نمی‌شود ولی شراب [[زندگی]] است.»
** ''[[ژان پل]]''
** ''[[ژان پل]]''


* «یک بطری شراب یار خوشی است.»
* «یک بطری شراب یار خوشی است.»
** ''[[ارنست همینگوی]]''
** ''[[ارنست همینگوی]]''


== [[ضرب‌المثل]] ==
== [[ضرب‌المثل]] ==


* «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»
* «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»


* «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود یا شاهد کور.»
* «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود یا شاهد کور.»


* «شراب‌زده را شراب [[دارو|دوا]] است.»
* «شراب‌زده را شراب [[دارو|دوا]] است.»


* «شراب مفت را قاضی هم می‌خوره.»
* «شراب مفت را قاضی هم می‌خوره.»


== شراب در شعر شاعران ==
== شراب در شعر شاعران ==


* «آنچه عقلت می‌برد شر است و آب»
* «آنچه عقلت می‌برد شر است و آب»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «[[اسب|اسبی]] که صفیرش نزنی می‌نخورد آب// نه مرد کم از اسب و نه می‌کمتر از آب است»
* «[[اسب|اسبی]] که صفیرش نزنی می‌نخورد آب// نه مرد کم از اسب و نه می‌کمتر از آب است»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر [[مار]] است»
* «اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر [[مار]] است»
** ''[[وحشی بافقی]]''
** ''[[وحشی بافقی]]''


* «ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم// با این‌همه مستی زتو هشیارتریم// تو خون کسان خوری و ما خون رزان// انصاف بده کدام خونخوارتریم»
* «ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم// با این‌همه مستی زتو هشیارتریم// تو خون کسان خوری و ما خون رزان// انصاف بده کدام خونخوارتریم»
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «باده بر مُرده صدساله روان می‌بخشد// مگذارید ز دستش که عجب اکسیری است»
* «باده بر مُرده صدساله روان می‌بخشد// مگذارید ز دستش که عجب اکسیری است»
** ''[[دهقان اصفهانی]]''
** ''[[دهقان اصفهانی]]''


* «باده کم‌خور، خرد به باد مده»
* «باده کم‌خور، خرد به باد مده»
** ''[[اوحدی]]''
** ''[[اوحدی]]''


* «بر در می‌خانه رفتن کار یکرنگان بود// خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست»
* «بر در می‌خانه رفتن کار یکرنگان بود// خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «بشد ز خاطرم اندیشه می و[[عشق|معشوق]]// برفت از سرم آواز بربط و طنبور»
* «بشد ز خاطرم اندیشه می و[[عشق|معشوق]]// برفت از سرم آواز بربط و طنبور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


* «به باده دست میالای کآن همه خون است// که قطره قطره چکیده ست از دل انگور»
* «به باده دست میالای کآن همه خون است// که قطره قطره چکیده ست از دل انگور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


* «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی"»
* «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی"»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «به راحت نفسی رنج پایدار مجوی// شب شراب نیرزد به بامداد خراب»
* «به راحت نفسی رنج پایدار مجوی// شب شراب نیرزد به بامداد خراب»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «به [[شیراز]] ار نصیب ما نشد از آن می‌خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
* «به [[شیراز]] ار نصیب ما نشد از آن می‌خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
** ''[[دهقان سامانی]]''
** ''[[دهقان سامانی]]''


* «به فریادم رس ای پیر خرابات// به یک جرعه جوانم کن که پیرم»
* «به فریادم رس ای پیر خرابات// به یک جرعه جوانم کن که پیرم»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «به می‌پرستی از آن نقش خود بر آب زدم// که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن»
* «به می‌پرستی از آن نقش خود بر آب زدم// که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// که هم به باده توان کرد دفع مخموری»
* «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// که هم به باده توان کرد دفع مخموری»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «بی‌شرابی آتش اندر ما زده است// کیست کو آبی به این آتش زند»
* «بی‌شرابی آتش اندر ما زده است// کیست کو آبی به این آتش زند»
** ''[[انوری ابیوردی]]''
** ''[[انوری ابیوردی]]''


* «تا زهره و مه در آسمان گشت پدید//بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید//من در عجبم ز می‌فروشان که ایشان//زین به که فروشند چه خواهند خرید؟»
* «تا زهره و مه در آسمان گشت پدید//بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید//من در عجبم ز می‌فروشان که ایشان//زین به که فروشند چه خواهند خرید؟»
** ''[[عمر خیام]]''
** ''[[عمر خیام]]''


* «تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
* «تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
* «تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار»
* «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «چنین گوی پاسخ به کاوس کی// که کی آب [[دریا]] بود همچو می»
* «چنین گوی پاسخ به کاوس کی// که کی آب [[دریا]] بود همچو می»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[فردوسی]]''


* «چو پیری در آید ز ناگه به مرد// جوانش کند باده سال‌خورد»
* «چو پیری در آید ز ناگه به مرد// جوانش کند باده سال‌خورد»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[فردوسی]]''


* «چون [[ابر]] به نوروز رخ لاله بشست// برخیز و به جام باده کن عزم درست// که‌این سبزه که امروز تماشاگه ماست// فردا همه از خاک تو برخواهد خاست»
* «چون [[ابر]] به نوروز رخ لاله بشست// برخیز و به جام باده کن عزم درست// که‌این سبزه که امروز تماشاگه ماست// فردا همه از خاک تو برخواهد خاست»
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
* «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


* «چه لازم است به [[زاهد]] به‌زور می دادن// به خاک تیره مریزید آبروی شراب»
* «چه لازم است به [[زاهد]] به‌زور می دادن// به خاک تیره مریزید آبروی شراب»
** ''[[صائب تبریزی]]''
** ''[[صائب تبریزی]]''


* «چیست حاصل سوی شراب شدن// اولش شر و آخر آب شدن// در دل از سور او سروری نه// هرچه او داد جز غروری نه»
* «چیست حاصل سوی شراب شدن// اولش شر و آخر آب شدن// در دل از سور او سروری نه// هرچه او داد جز غروری نه»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


* «خرد را می ‌ببندد، چشم را خواب// گنه را عذر شوید، جامه را آب»
* «خرد را می ‌ببندد، چشم را خواب// گنه را عذر شوید، جامه را آب»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''


* «دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم// خوش آن‌که بر در میخانه برکنم علمی»
* «دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم// خوش آن‌که بر در میخانه برکنم علمی»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «شیخم به‌طنز گفت حرام است می نخور// گفتم به‌چشم، گوش به‌هر [[خر]] نمی کنم»
* «شیخم به‌طنز گفت حرام است می نخور// گفتم به‌چشم، گوش به‌هر [[خر]] نمی کنم»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می‌ناب و سفینه [[شعر|غزل]] است»
* «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می‌ناب و سفینه [[شعر|غزل]] است»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «درویش که می‌خورد، به میری برسد// ور [[روباه|روبهکی]] خورد به [[شیر]]ی برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان که جوان خورد به پیری برسد»
* «درویش که می‌خورد، به میری برسد// ور [[روباه|روبهکی]] خورد به [[شیر]]ی برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان که جوان خورد به پیری برسد»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


* «دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»
* «دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «دوش دیدم که ملایک در می‌خانه زدند//گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
* «دوش دیدم که ملایک در می‌خانه زدند//گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «راحت کژدم زده کشته کژدم بود// می‌زده را هم به می‌[[دارو]] و مرهم بود»
* «راحت کژدم زده کشته کژدم بود// می‌زده را هم به می‌[[دارو]] و مرهم بود»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «ساقی ار باده به اندازه خورد نوشش باد// ورنه اندیشه این [[کار]] فراموشش باد»
* «ساقی ار باده به اندازه خورد نوشش باد// ورنه اندیشه این [[کار]] فراموشش باد»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می‌جمله دهن نمی‌کند»
* «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می‌جمله دهن نمی‌کند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ‌اندر یک شیشه شراب است»
* «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ‌اندر یک شیشه شراب است»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «شراب راه خرد بر بندد.»
* «شراب راه خرد بر بندد.»
** ''[[سمک عیار]]''
** ''[[سمک عیار]]''


* «شراب لعل می‌نوشم من از جام زمردگون// که [[زاهد]] [[مار|افعی]] وقت است، می‌سازم به وی کورش»
* «شراب لعل می‌نوشم من از جام زمردگون// که [[زاهد]] [[مار|افعی]] وقت است، می‌سازم به وی کورش»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «طبع می‌گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است [[مادر]] او»
* «طبع می‌گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است [[مادر]] او»
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''


* «طرفی ز [[کتاب]] خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
* «طرفی ز [[کتاب]] خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
** ''[[جودت]]''
** ''[[جودت]]''


* «عروسی است می، شادی آيين او// که بايد خرد کرد کابين او// به‌روز آنکه با باده کُشتی کند// فکنده شود گر درشتی کند// ز دل برکشد می تف و دود و تاب// چنان چون بخار زمین آفتاب// چو عود است و چون بيد تن را گهر// می آتش که پيدا کند زو هنر// گهرچهره شد آينه چون [[عسل|نبيد]]// که آيد در او خوب و زشتی پديد// دل تیره را روشنایی می است// که را کوفت‌تن، مومیایی می است// بدان! می کند بددلان را دلیر// پدید آرد از [[روباه|روبهان]] [[کار]] [[شیر]]»
* «عروسی است می، شادی آيين او// که بايد خرد کرد کابين او// به‌روز آنکه با باده کُشتی کند// فکنده شود گر درشتی کند// ز دل برکشد می تف و دود و تاب// چنان چون بخار زمین آفتاب// چو عود است و چون بيد تن را گهر// می آتش که پيدا کند زو هنر// گهرچهره شد آينه چون [[عسل|نبيد]]// که آيد در او خوب و زشتی پديد// دل تیره را روشنایی می است// که را کوفت‌تن، مومیایی می است// بدان! می کند بددلان را دلیر// پدید آرد از [[روباه|روبهان]] [[کار]] [[شیر]]»
** ''[[وحید دستگردی]]، مجله ارمغان''
** ''[[وحید دستگردی]]، مجله ارمغان''


* «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
* «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «[[دریا|قلزم]] توحید ندارد کنار//باده تحقیق ندارد خمار»
* «[[دریا|قلزم]] توحید ندارد کنار//باده تحقیق ندارد خمار»
** ''[[خواجوی کرمانی]]''
** ''[[خواجوی کرمانی]]''


* «قومی زپی [[مذهب]] و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می‌دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
* «قومی زپی [[مذهب]] و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می‌دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


* «کرشمه تو شرابی به [[عشق|عاشقان]] پیمود// که [[دانش|علم]] بی‌خبر افتاد و عقل بیحس شد»
* «کرشمه تو شرابی به [[عشق|عاشقان]] پیمود// که [[دانش|علم]] بی‌خبر افتاد و عقل بیحس شد»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «کفاره شراب‌خوری‌های بی‌حساب// هشیار در میانه مستان نشستن است»
* «کفاره شراب‌خوری‌های بی‌حساب// هشیار در میانه مستان نشستن است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
** ''[[صائب تبریزی]]''


* «مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی// که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز»
* «مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی// که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد// غالبأ این‌قدرم عقل و کفایت باشد»
* «من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد// غالبأ این‌قدرم عقل و کفایت باشد»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «می چنانت کند به [[جنون|نادانی]]// که [[بز]] ماده را پَری دانی»
* «می چنانت کند به [[جنون|نادانی]]// که [[بز]] ماده را پَری دانی»
** ''[[اوحدی مراغه‌ای]]''
** ''[[اوحدی مراغه‌ای]]''
* «نشسته در دل و چشم ملوک هیبت او// چنانکه صولت می‌در [[طبیعت]] مخمور»
* «نشسته در دل و چشم ملوک هیبت او// چنانکه صولت می‌در [[طبیعت]] مخمور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


* «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می ‌به‌زحمت خمار نیرزد»
* «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می ‌به‌زحمت خمار نیرزد»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


* «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می وحور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
* «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می وحور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


* «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
* «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
** ''[[صالح توسی]]''
** ''[[صالح توسی]]''


* «هنگام می وفصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
* «هنگام می وفصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
** ''[[عارف قزوینی]]''
** ''[[عارف قزوینی]]''


* «یارب آن [[زاهد]] خودبین که به‌جز عیب ندید// دود آهیش در آیینه ادراک انداز»
* «یارب آن [[زاهد]] خودبین که به‌جز عیب ندید// دود آهیش در آیینه ادراک انداز»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


خط ۲۳۱: خط ۲۳۱:
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌پدیا}}


{{ناتمام}}
{{ناتمام}}


[[رده:موضوع‌ها|شراب]]
[[رده:موضوع‌ها|شراب]]

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۵۱

«شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.» - پلوتارخ


شراب، می وباده هم گویند.

گفتاورد

  • «باکوس (خدای شراب) آدم ها را بیش تر از نپتون(خدای دریا)غرق کرده است.(طنز)»
  • «اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
  • «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل مرگ سیر نمی‌شود.»
  • «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را پاپ می‌نامد. او به شاه تلقین کرده‌است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
  • «شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.»
  • «طعام و شراب تنها مخورید که این شیوهٔ کار قاضیان و جهودان باشد.»
  • «نوش بادت آن شراب و بوسه و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از شعر و سرود// ابله‌است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «مارتن» نام، هنگام ورود»
  • «همان‌گونه که هر شراب کهنه‌ای تبدیل به سرکه نگردد، هر مردِ سالخورده‌ای نیز ترشروی نشود.»
  • «همیشه از شراب چنان برخیز که هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود که سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»

ضرب‌المثل

  • «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»
  • «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود یا شاهد کور.»
  • «شراب‌زده را شراب دوا است.»
  • «شراب مفت را قاضی هم می‌خوره.»

شراب در شعر شاعران

  • «آنچه عقلت می‌برد شر است و آب»
  • «اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر مار است»
  • «ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم// با این‌همه مستی زتو هشیارتریم// تو خون کسان خوری و ما خون رزان// انصاف بده کدام خونخوارتریم»
  • «باده بر مُرده صدساله روان می‌بخشد// مگذارید ز دستش که عجب اکسیری است»
  • «باده کم‌خور، خرد به باد مده»
  • «بر در می‌خانه رفتن کار یکرنگان بود// خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست»
  • «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی"»
  • «به راحت نفسی رنج پایدار مجوی// شب شراب نیرزد به بامداد خراب»
  • «به شیراز ار نصیب ما نشد از آن می‌خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
  • «به فریادم رس ای پیر خرابات// به یک جرعه جوانم کن که پیرم»
  • «به می‌پرستی از آن نقش خود بر آب زدم// که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن»
  • «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// که هم به باده توان کرد دفع مخموری»
  • «بی‌شرابی آتش اندر ما زده است// کیست کو آبی به این آتش زند»
  • «تا زهره و مه در آسمان گشت پدید//بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید//من در عجبم ز می‌فروشان که ایشان//زین به که فروشند چه خواهند خرید؟»
  • «تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
  • «تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
  • «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار»
  • «چنین گوی پاسخ به کاوس کی// که کی آب دریا بود همچو می»
  • «چو پیری در آید ز ناگه به مرد// جوانش کند باده سال‌خورد»
  • «چون ابر به نوروز رخ لاله بشست// برخیز و به جام باده کن عزم درست// که‌این سبزه که امروز تماشاگه ماست// فردا همه از خاک تو برخواهد خاست»
  • «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
  • «چیست حاصل سوی شراب شدن// اولش شر و آخر آب شدن// در دل از سور او سروری نه// هرچه او داد جز غروری نه»
  • «دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم// خوش آن‌که بر در میخانه برکنم علمی»
  • «شیخم به‌طنز گفت حرام است می نخور// گفتم به‌چشم، گوش به‌هر خر نمی کنم»
  • «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می‌ناب و سفینه غزل است»
  • «درویش که می‌خورد، به میری برسد// ور روبهکی خورد به شیری برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان که جوان خورد به پیری برسد»
  • «دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»
  • «دوش دیدم که ملایک در می‌خانه زدند//گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
  • «ساقی ار باده به اندازه خورد نوشش باد// ورنه اندیشه این کار فراموشش باد»
  • «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می‌جمله دهن نمی‌کند»
  • «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ‌اندر یک شیشه شراب است»
  • «شراب لعل می‌نوشم من از جام زمردگون// که زاهد افعی وقت است، می‌سازم به وی کورش»
  • «طرفی ز کتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
  • «عروسی است می، شادی آيين او// که بايد خرد کرد کابين او// به‌روز آنکه با باده کُشتی کند// فکنده شود گر درشتی کند// ز دل برکشد می تف و دود و تاب// چنان چون بخار زمین آفتاب// چو عود است و چون بيد تن را گهر// می آتش که پيدا کند زو هنر// گهرچهره شد آينه چون نبيد// که آيد در او خوب و زشتی پديد// دل تیره را روشنایی می است// که را کوفت‌تن، مومیایی می است// بدان! می کند بددلان را دلیر// پدید آرد از روبهان کار شیر»
  • «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
  • «قومی زپی مذهب و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می‌دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
  • «کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود// که علم بی‌خبر افتاد و عقل بیحس شد»
  • «کفاره شراب‌خوری‌های بی‌حساب// هشیار در میانه مستان نشستن است»
  • «مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی// که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز»
  • «من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد// غالبأ این‌قدرم عقل و کفایت باشد»
  • «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می ‌به‌زحمت خمار نیرزد»
  • «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می وحور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
  • «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
  • «هنگام می وفصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد// از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
  • «یارب آن زاهد خودبین که به‌جز عیب ندید// دود آهیش در آیینه ادراک انداز»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
شراب
دارد.