منوچهری دامغانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) صفحهٔ جدید: '''منوچهری دامغانی'''، ابوالنجم احمدبن قوص بناحمد منوچهر دامغانی از جمله شع... |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
===دیوان اشعار=== |
===دیوان اشعار=== |
||
* «ابله آن گرگی که او نخجیر با [[شیر]] افکند// احمق آن [[گنجشک|صعوه]] که او پرواز با عنقا کند» |
* «[[مجنون|ابله]] آن [[گرگ|گرگی]] که او نخجیر با [[شیر]] افکند// احمق آن [[گنجشک|صعوه]] که او پرواز با عنقا کند» |
||
* «از ستمکاران بگیر و با نکوکاران بخور// با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز» |
* «از ستمکاران بگیر و با نکوکاران بخور// با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز» |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
* «اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب// نه مرد کم از [[اسب]] و نه [[شراب|می]] کمتر از آب است» |
* «اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب// نه مرد کم از [[اسب]] و نه [[شراب|می]] کمتر از آب است» |
||
* «ای منوچهری |
* «ای منوچهری همیترسم که از بیدانشی// خویشتن را هم بهدست خویش بردوزی کفن» |
||
* «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به [[جنگ]]// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند» |
* «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به [[جنگ]]// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند» |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
* «بر فراز همت او نیست جای// نیست آنسوتر ز عبادان دهی» |
* «بر فراز همت او نیست جای// نیست آنسوتر ز عبادان دهی» |
||
* «بیمار بُد این ملکت،زو دور طبیب او// آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری// اکنون که طبیب آمد نزدیک به بالینش// بهتر شودش درد و کمتر شودش زاری// بیمار کجا گردد از قوت او ساقط// دانی که به یک ساعت کارش نشود کاری// یک هفته زمان خواهد لابل که دو سه هفته// تا دور توان کردن زو سختی و دشواری// بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن// تعجیل به طب اندر باشد ز سبک ساری» |
* «بیمار بُد این ملکت،زو دور طبیب او// آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری// اکنون که طبیب آمد نزدیک به بالینش// بهتر شودش درد و کمتر شودش زاری// بیمار کجا گردد از قوت او ساقط// دانی که به یک ساعت [[کار|کارش]] نشود کاری// یک هفته زمان خواهد لابل که دو سه هفته// تا دور توان کردن زو سختی و دشواری// بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن// تعجیل به طب اندر باشد ز سبک ساری» |
||
* «پر پروانه بسوزد با فروزنده چراغ// چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند» |
* «پر [[پروانه]] بسوزد با فروزنده چراغ// چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند» |
||
* «تا باد بجنبد نبود خود ز [[پشه]] باک» |
* «تا باد بجنبد نبود خود ز [[پشه]] باک» |
||
* «تا روی به جنبش ننهد ابر شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک» |
* «تا روی به جنبش ننهد [[ابر]] شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک» |
||
* «تا سفرهای تو دیدند و [[هنر|هنرهای]] تو خلق// برنهادند از تعجب قصهٔ شاهان به طاق» |
* «تا سفرهای تو دیدند و [[هنر|هنرهای]] تو خلق// برنهادند از تعجب قصهٔ شاهان به طاق» |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
* «تا [[شراب|می]] ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود» |
* «تا [[شراب|می]] ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود» |
||
* «تجربت کردم و [[دانا]] شدم از کار تو من// تا مجرب نشود مردم، دانا نشود» |
* «تجربت کردم و [[دانا]] شدم از [[کار]] تو من// تا مجرب نشود مردم، دانا نشود» |
||
* «چون [[کلنگ|کلنگان]] از هوا آهنگ او سوی نشیب// چون [[پلنگ|پلنگان]] از نشیب آهنگ او سوی فراز» |
* «چون [[کلنگ|کلنگان]] از هوا آهنگ او سوی نشیب// چون [[پلنگ|پلنگان]] از نشیب آهنگ او سوی فراز» |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
* «قدرتش بر خشم سخت خویش میبینم روان// مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود» |
* «قدرتش بر خشم سخت خویش میبینم روان// مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود» |
||
* «گرفتمت که رسیدی به آن چه میطلبی// گرفتمت که شدی آنچنان که میبائی// نه هرچه یافت کمال از |
* «گرفتمت که رسیدی به آن چه میطلبی// گرفتمت که شدی آنچنان که میبائی// نه هرچه یافت کمال از پیاش بود نقصان// نه هرچه داد، ستد باز چرخ مینایی» |
||
* «گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر// صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری» |
* «گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر// صد کینه به دل گیری، صد [[اشک]] فروباری» |
||
* «نام خرد و فهم نكو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به» |
* «نام خرد و فهم نكو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به» |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
* «ور زانکه بغردی به ناگاهان// پیرامن او [[پلنگ]] یا [[ببری]]» |
* «ور زانکه بغردی به ناگاهان// پیرامن او [[پلنگ]] یا [[ببری]]» |
||
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش [[پلنگ]]// [[موش]] گرد آید بر او تا کار او زیبا کند» |
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش [[پلنگ]]// [[موش]] گرد آید بر او تا [[کار]] او زیبا کند» |
||
== بدون منبع == |
== بدون منبع == |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۱۲
منوچهری دامغانی، ابوالنجم احمدبن قوص بناحمد منوچهر دامغانی از جمله شعرای بزرگ ایران در اوایل قرن پنجم هجری قمری است. وی در سال (۴۳۲ هجری قمری) درگذشت.
دارای منبع
دیوان اشعار
- «از ستمکاران بگیر و با نکوکاران بخور// با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز»
- «از مردم بداصل نخیزد هنر نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار»
- «ای منوچهری همیترسم که از بیدانشی// خویشتن را هم بهدست خویش بردوزی کفن»
- «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند»
- «بدین زودی ندانستم که ما را سفر باشد به عاجل// ولیکن اتفاق آسمانی کند تدبیرهای مرد باطل»
- «بر فراز همت او نیست جای// نیست آنسوتر ز عبادان دهی»
- «بیمار بُد این ملکت،زو دور طبیب او// آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری// اکنون که طبیب آمد نزدیک به بالینش// بهتر شودش درد و کمتر شودش زاری// بیمار کجا گردد از قوت او ساقط// دانی که به یک ساعت کارش نشود کاری// یک هفته زمان خواهد لابل که دو سه هفته// تا دور توان کردن زو سختی و دشواری// بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن// تعجیل به طب اندر باشد ز سبک ساری»
- «پر پروانه بسوزد با فروزنده چراغ// چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند»
- «تا باد بجنبد نبود خود ز پشه باک»
- «تا روی به جنبش ننهد ابر شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک»
- «تا سفرهای تو دیدند و هنرهای تو خلق// برنهادند از تعجب قصهٔ شاهان به طاق»
- «تا می ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
- «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
- «خورشید زد علامت دولت به بام تو// تا گشت دولت از بن دندان غلام تو»
- «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ اندر یک شیشه شراب است»
- «سيصد وزير گيری بيش از بزرگمهر// سيصد امير بندی بيش از سپنديار»
- «شمع تاریشده را تا نبری اطرافش// برنیفروزد و چون زهره زهرا نشود»
- «قدرتش بر خشم سخت خویش میبینم روان// مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود»
- «گرفتمت که رسیدی به آن چه میطلبی// گرفتمت که شدی آنچنان که میبائی// نه هرچه یافت کمال از پیاش بود نقصان// نه هرچه داد، ستد باز چرخ مینایی»
- «گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر// صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری»
- «نام خرد و فهم نكو ما ز تو بردیم// انگور ز انگور برد رنگ و به از به»
بدون منبع
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |