ضرب‌المثل‌های آذربایجانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mablue92 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Mablue92 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:


== الف ==
== الف ==
*
** «اؤلؤنون گوتونه سوخسان دیریلر( (فلان چیز را) به کون مرده فرو کنی زنده میشود! )، ( اشاره به فوق‌العاده بودن یک موضوع یا هر چیزی )
* ایپک اوقدر خار اولدی اشگه افسار اولدی.
* ایپک اوقدر خار اولدی اشگه افسار اولدی.
** «ابریشم آن قدر خار شده که بند افسار خر شده‌است»
** «ابریشم آن قدر خار شده که بند افسار خر شده‌است»

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۵:۲۳


آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی

آ

  • آبشارین آبی گئدیب شاری قالیب
    • «آب آبشار رفته تیله‌هاش موندن»
  • آباد اوْلسون خال خال، بیری یاتار بیری قالخار.
    • «آباد باشد خلخال، یکی می‌خوابد یکی دیگر بیدار می‌شود (وصف محلی که همیشه تعدادی بیدارند وشلوغ است)».
  • آتا اولماق آساندی‏، آتالیق ائتمک چتیندیر.
    • «پدر شدن آسان است‏، ولی پدری کردن سخت».
  • آتا چاتینجاخ اشّکه مین!
    • «تا زمانیکه به اسب برسی، سوارخر شو»!
  • آت آلماغا جاوان یوللا، قیز آلماغا قوجانی.
    • «جوان را برای خرید اسب بفرست و پیر را برای دختر (عروس)».
  • آت آلمامیش آخئر چکیر.
    • «قبل از اینکه اسب را بخرد آخورش را می‌سازد».
  • آتا دوغرایب بالایئیر.
    • «پسر دنباله رو پدر می‌شود».
  • آتاسئن دونقوز قاپمیش اوغلونو ایلان چالمیش.
    • «پدرش را خوک گاز گرفته و پسرش را مار نیش زده».
  • آتاسئنا خئیئری اولمایان کیمه خئیری اولار؟
    • «کسی که به پدرش خوبی نمی‌کند به چه کسی خوبی می‌کند»؟
  • آتا سین گورمه ین شاهلئق ادعاسی ائدر.
    • «هرکه آبا و اجدادش را نشناسد ادعای پادشاهی می‌کند».
  • آتاش یانماسا کول اولماز.
    • «تا نسوزد آتشی، خاکستری پدید نمی‌آید».
  • آتا سیندان قاباغا دوشه ن تولانی قورد یئیه ر.
    • «توله ای که جلوتر از پدرش راه برود طعمه گرگ می‌شود».
  • آتالار سوزونه محاکیمه اولماز.
    • «نصیحت پدر را نمی‌شود محاکمه کرد»
  • آتالار سوزو حکمتدیر.
    • «سخن پدران پندآموز است».
  • آتالار سوزو عاغلئن گوزو.
    • «سخنان پدران (ضرب‌المثلها) چشم عقل هستند».
  • آت اولوب، ایتلرن بایرامیدر.
    • «اسب بمیره عید و عروسی سگهاست».
  • آتام آتام من بو ایشه ماتام.
    • «پدرم پدرم من از این کار سر در نمیارم»
  • آتا مالین درج ایله‏، اونا گوره خرج ایله.
    • «اول ارث پدری را صاحب شو، آنگاه خرجش کن».
  • آتاما یاتاق سالدیم قالایچی یلدی یاتدی.
    • «برای پدرم رختخواب پهن کردم، خادم پدرم آمد خوابید».
  • آتام ایله آتانی دئینجه ‏، اوزوم ایله اوزونو دئه.
    • «حساب پدر با حساب خودت جداست».
  • آتام ائوینده بایلق باشی ‏، اریم ائوینده تویوق آشی.
    • «خونه پدر کله ماهی خوراکم بود، خونه شوهر مرغ بریان».
  • آتامی آنامی آتمیشام تکجه سنی توتموشام.
    • «پدر و مادرم را انداخته و فقط تو را چسبیده‌ام».
  • آتامین اؤلمه سیندن قورخمیرام، قورخیرام عزرائیل قاپیمی تانیا.
    • «از مرگ پدرم نمی‌ترسم ‏، ترسم از این است که عزرائیل در خانه‌ام را بشناسد».
  • آتا مینمه یین بیر عیبی وار، آت دان دوشمه یین مین عیبی وار (آتا مینمه ک راحتدیر، آت دان ینمه ک چتیندیر).
    • «اگر سوار بر اسب شدن یک عیب و ایراد داشته باشد، از آن افتادن و پیاده شدن هزار مورد و مسئله دارد (رسیدن به ثروت و مقام خوشایند ولی از دست دادن آن سخت و ناگوار است)».
  • آتان بیلیجی دی سنه نه؟.
    • «گیرم پدر تو بود فاضل-از فضل پدر تو را چه حاصل»
  • آتان سوغان آنان ساریمساق اوزون نجه اولدون گول بسر؟
    • «پدرت پیاز ومادرت سیر، مگه میشه تو بشی گلبسر (خیارسبز)».
  • آتانین دعاسی ‏، آنانین ناله سی.
    • «دعای پدر و ناله مادر».
  • آتانین دعاسی آنانین آهی.
    • «دعای پدر و آه مادر».
  • آتا ات ایته اوت وئرمزلر.
    • «به اسب گوشت و به سگ علف نمی‌دهند».
  • آتا مین ‏، آد قازان.
    • «بر اسب سوار شو و شهرت بطلب».
  • آتا مینیب جیدا گوتوروب
    • سوار اسب شده جیدا برداشته.
  • آتا آنا رشوه سیز دوست دورلار.
    • «پدر و مادر بدون هیچ چشم داشتی دوستت هستند».
  • آتا ائوینده اوگئی آنا _ار ائوینده قایئن آنا.
    • «در خانهٔ پدر نامادری- در خانهٔ شوهر مادر شوهر».
  • آتم آت اولونجان، ییه‌سی مات اولار.
    • «تا کره اسبم اسب شود صاحبش مات شده (مرده)».
  • آتان اوخ قایئتماز.
    • «تیر پر تاب شده بر نمی‌گردد».
  • آت اوزگنین، گوت اوزگنین، چال چاتلاسین.

«اسب مال کس دیگر، کون مال کس دیگر، بکوب تا بشکند.»

  • آتی آت ایله باغلاسان همرنگ اولماسا هم خوی اولار .
    • «دو اسب را که یکجا ببندی اگر هم رنگ نشوند هم خوی هم می‌شوند».
  • آتین ساتان اشک آلامماز، دوسین ساتان کوشک آلامماز.
    • «کسی که اسبشو میفروشه نمی‌تونه خر بخره، کسی که دوستشو میفروشه نمیتونه خانه باغ بخره»
  • آجا مئییت حلال دیر.
    • «برای فرد گرسنه میت حلال است».
  • آج تویوق یاتار یوخودا داری گورر.
    • «مرغ گرسنه در خواب ارزن می‌بیند».
  • آج قارئن آجی آیران.
    • «شکم گرسنه و دوغ تلخ (وعده‌های تو خالی)».
  • آجین ایمانی اولماز.
    • «آدم گرسنه ایمان ندارد».
  • آجیندان یاتیب گون اورتادا دوروب.
    • «از زور گرسنگی شب می‌خوابد و بعد از ظهر بیدار می‌شود».
  • آجین قارنی دویار، گوزو دویماز.
    • «حریص دایم در غم است، هرچه دارد پندارد کم است».
  • آخار سویا گئدسه، آخار سولار قورویار.
    • «آدم بد شانس اگر به آبهای روان برود آنها هم خشک می‌شوند».
  • آخار سو یولونی تاپار.
    • «آب جاری راهش رو پیدا می کنه».
  • آختاران تاپار یاتان یوخودا گوره ر.
    • «کسی که جستجو کند پیدا می‌کند و کسی که بخوابد در خواب می‌بیند (جوینده یابنده است)».
  • آخیرده گوله ن، یاخشی گوله ر.
    • «کسی که آخر می‌خندد، بهتر می‌خندد».
  • آدادا قورد آز ایدی، بیری ده گمیله گلدی.
    • «در جزیره گرگ کم بود، یکی هم با کشتی آمد». (گلپایگان گرگ کم داشت، یکی هم از گوگد آمد)
  • آدام پولو قازانار، پول آدامی قازانماز.
    • «آدم پول در میاره، پول آدم نمیکنه (نه همین لباس زیباست نشان آدمیت)»
  • آدام گئده ر آدی قالار.
    • «انسان می‌میرد نامش ماندگار می‌شود»
  • آدام هر نه دن قورخسا، باشینا گله ر.
    • «انسان از هر چیزی بترسد به سرش می‌آید».
  • آدامئن آدی پیسلی یه چئخئنجا، جانی چئخسا یاخشی دئر.
    • «جون آدم دراد بهتر از اینه که شهرت بدی بگیره»
  • آدامئن آغزئندان سؤز آلئر.
    • «از دهان آدم حرف می‌کشد».
  • آدامئن اون دانا یییجی سی اولسون بیر دانا دیییجی سی اولماسئن.
    • «آدم ده تا نون خور داشته باشه ولی یه دونه غر زن نه»!
  • آدی منیم دادی سنین.
    • «به اسم من ولی لذتش مال دیگران». (به نام من و به کام دیگران)
  • آدئن توتدون اوزو گلدی.
    • «اسمشو آوردی پیداش شد».
  • آدئن ندی رشید بیرین دئه، بیرین ائشید.
    • «یکی بگو، یکی بشنو».
  • آرپا اکه ن بوغدا درمه ز.
    • «کسی که جو می‌کارد گندم درو نمی‌کند».
  • آرپا یئمییه ن آت، قلیج گوجونه یریمز.
    • «اسبی که جو نخورد، به زور شمشیر راه نمی‌رود»
  • آزاجئق آشئم، آغرئماز باشئم.
    • «به فقر می‌سازم، دردسری ندارم».
  • آزا قانع اولمایان چوخا یئتیشمه ز.
    • «کسی که به کم قناعت نکند پیشرفت نمی‌کند»
  • آز دانئش ناز دانئش.
    • «کم گوی و گزیده گوی».
  • آستا دانئش، اوستا دانئش.
    • «کم گوی و گزیده گوی».
  • آستا گئده ن یورولماز.
    • «کسی که آهسته می‌رود خسته نمی‌شود».
  • آسلانین ائرکک دیشی سی اولماز.
    • «شیر نر و ماده ندارد».
  • آش دی آشئن ایسپناغی.
    • «آش اگه آشه مربوط به اسفناجشه».
  • آشی پیشدی.
    • «گاوش زائید. مشکلی برایش پیش‌آمد».
  • آغاج بار گتیردیکجه باش آیه ر.
    • «درختی که بارش بیشتر باشد بیشتر خم می‌شود».
  • آغاجی ایچیندن قورد یئیه‌ر.
    • «کرم درخت را از درون می‌خورد». (کرم از خود درخت است)
  • آغاجین بیری آردی، بیری ناموس، قالانی تالاپ تولوپ.
    • «چوب (تنبیه و تربیت) یکی عصمت و عفت (آر) است، یکی ناموس، بقیه تالاپ تولوپ».
  • آغانئن مالی چئخاندا نوکرین جانی چئخئر.
    • «از اموال آقا داره کم میشه جان نوکر داره در میاد (شاه می‌بخشد شیخعلی خان نمی‌بخشد)».
  • آغریمایان باشا دسمال باغلامازلار.
    • «به سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند».
  • آغرییان دیشی چکرلر.
    • «دندانی را که درد می‌کند باید کشید».
  • آغئزلاردا ساققئز اولماق.
    • «دهان به دهان گشتن».
  • آغئزئنا باخ تیکه کس.
    • «به اندازه دهانت لقمه بردار (پایت را به اندازه گلیمت دراز کن)».
  • آغئزئندا مرجیمک ایسلانمئر.
    • «عدس دردهانش خیس نمی‌شود (درمورد آدمی که سرّ نگهدارنیست)».
  • آل آپارمئش.
    • (آل او را ببرد)(آل=موجودی موهوم و خیالی که به چشم انسان تنها در شب یا زن حامله دیده می‌شود)».
  • آل ایتدن معروف اولماق.
    • «مثل گاو پیشانی سفید مشهور بودن».
  • آللاه آدامئن عمروندن گؤتورسون، قویسون شانسئنئن اوستونه.
    • «خدا از عمر آدم بردارد، به شانسش اضافه کند».
  • آللاه ایکی قاپازی، بیر باشا وور ماز.
    • «خدا دو سرکوفت را به یک سر نمی‌زند».
  • آللاه ایلانی تانییب، آیاغلارئنی قارنئنا سوخوب.
    • «خدا خر را شناخت و شاخش نداد».
  • آللاه باغلایان قاپئنی، هئچ کیم آچامماز.
    • «دری را که خدا ببندد، هیچ‌کس نمی‌تواندباز کند».
  • آللاه بیر قاپئنی باغلاسا، آیری قاپی آچار.
    • «خدا اگر دری را به روی بنده اش ببندد، در دیگر به رویش می‌گشاید (خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری)».
  • آللاه داغئنا باخار قار وئره ر.
    • «خداوند به کوه اش نگاه می‌کند برفش می‌دهد (خداوند به هر کسی به اندازه لیاقتش می‌دهد، خلایق هرچه لایق)».
  • آللاه‌دان اوزولمییه نه، اؤلوم یوخدور.
    • «برای کسی (بیماری) که ارتباطش از جانب خداوند قطع نشده، مرگ وجود ندارد».
  • آللاه دان قورخان هئچ نه ده ن قورخماز.
    • «کسی که از خدا می‌ترسد از هیچ چیز نمی‌ترسد»
  • آللاه دغل بازا پای ورمز.
    • «خدااز فریب کاران حمایت نمی‌کند.»
  • آللاه شنبه نی جهودا قیسمت ائله سین.
    • «خداوند شنبه را قسمت جهودها کند».
  • آللاه قارغا ده ییل کی گوز اویا (آللاهئن بارماغی یوخدور، گؤزووه سوخا).
    • «خداوند مانند کلاغ نیست که چشم در بیاورد (چوب خدا صدا نداره)».
  • آللاه قازاناندان آلار وئره‌ر بئجه‌ره‌نه.
    • «خدا اختیار داره».
  • آللاها قوربان اولوم کی، یاغی یاغ اوسته وئریب یارمانی یاوان قویوب.
    • «قربان خداوند بروم که به یکی روغن روی روغن (صد نازو نعمت) داده وبرای یکی هم بلغور خالی».
  • آلچاقدا دایان که چیخاسان باشا.
    • «برای رسیدن به قله کوه باید از دامنه شروع کنی».
  • آلئنمئش تاپئلمئش دی.
    • «چیزی که خریده شده غنیمت است».
  • آلما قاخی دا قاخدی، اَریک اوندان قاباخدی.
    • «برگه سیب هم هرچند برگه هست ولی برگه زرد آلو از آن به مراتب بهتر است»
  • آناسئنا باخ قئزئنی آل، قئراغئنا باخ بئزینی آل.
    • «در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج دربارهٔ مادر عروس تحقیق کن».
  • آنلایان بیر تل ده ن آنلایار (آدام اولانا بیر سوز یئته ر. آنلایانا بیر سؤز بسدیر. آنلایانا ایشاره، آنلامایانا میناره. آنلایانا بیر سؤز بیر کیتابدئر. آنلایانا بیر کلمه سازدئر، آنلامایانا زورنا قاوال آزدئر).
    • «عاقل را یک اشاره کافیست».
  • آی ایشئغی گونده ن آلار.
    • «نور ماه از خورشید هست»
  • آیدان آری، سودان دورو.
    • «پاک‌تر از ماه، صاف‌تر از آب».
  • آییدان قورخان، مئشه یه گیرمه ز.
    • «کسی که از خرس می‌ترسد، وارد جنگل نمی‌شود».
  • آیین ایشیغی، گئجه نین یاراشیغی.
    • «نور ماه، برازندگی شب».

الف

    • «اؤلؤنون گوتونه سوخسان دیریلر( (فلان چیز را) به کون مرده فرو کنی زنده میشود! )، ( اشاره به فوق‌العاده بودن یک موضوع یا هر چیزی )
  • ایپک اوقدر خار اولدی اشگه افسار اولدی.
    • «ابریشم آن قدر خار شده که بند افسار خر شده‌است»
  • اِشَّح قوناخ‌لیغی‌دی؟
    • «مهمانی خر هست؟(چه خبره مگه؟)»
  • اششکی پالان ساخلار قشونی یالان.
    • «خر را پالان نگه می‌دارد و لشکر را دروغ»
  • اتوروب گمی نین ایچینده، گمی چی نین گو’زون ایور (اتوروب گمی نین ایچینده، گمی چی نه ن ساواشئر).
    • «هم تو کشتی نشسته هم به ناخدا گیر داده».
  • ات وئرمه ده ن، کوفته ایسته مه (ات وئرمه میش، کوفته الده ائدیلمز).
    • «تا وقتی گوشت نداده‌ای کوفته نخواه».
  • ایصفهانان گلن اشک کرخ (۴۰) گون آنقرار.
    • «الاغی که از اصفهان (راه دور) اومده باشه چهل روز عرعر می کنه»
  • ایشین دوشدی آروادا اولن گونون سال یادا.
    • «کارت به زن افتاد روز مرگش را یادت بینداز»
  • ایکی قیرغی ساواشار، سئرچه یه ده ن دوشه ر.
    • «دو قرقی با هم دعوا می‌کنند، برای گنجشک دانه می‌افتد»
  • ایو ساتان بیر ایل دولتی اولار ایو آلان بیر ایل کاسب.
    • «هر کی خونه بفروشه یک سال وضعش توپ میشه و اونی که خونه می خره یک سال بی‌پولی میکشه»
  • الی باغلی اولانین دوگنی چوخ اولار.
    • «کسی که دستاش بسته هست خیلی‌ها جسارت زدنشو پیدا می‌کنند»
  • اوزگه قاپئسونی باغلی ایسته یه نین، اوز قاپئسی باغلی قالار.
    • «»
  • اوغول سنتی بستنی یماغا لاح گاشیغ ایش ورمز سینار گالار ایچینده اوتاندا تاخیلار بوغازیوا
    • «پسرم برای خوردن بستنی سنتی قاشق پلاستیکی استفاده نمیکنن میشکنه میمونه توش وقتی میخوای قورتش بده فرو میره تو قلوت»
  • اوزونده ن یوخاری یا باخاندا، اوزونده ن آشاغی یا دا باخ.
    • «وقتی از خودت بالاترو نگاه میکنی از خودت پایینترم نگاه کن»
  • اوستی بزک آلتی تزک.
    • «رویش زیبا و تمیز زیرش کثیف(ظاهر زیبا باتن زشت)»
  • اوستوراغین گولونجا نه ربطی وار؟
    • «گوز چه ربطی به گولنج داره؟»
  • اوسورماغی بس دگیل یل قاباغندا دا دورور.
    • «گوزیدنش کم نیست جلوی باد هم می‌ایستد»
  • احمد بی غم دیر.
    • «آدم بی خیالی است».
  • ادب بازاردا ساتیلماز.
    • «ادب در بازار فروخته نمی‌شود».
  • ار آخار چای دی آرواد سویون بندی.
    • «شوهر رود در جریان است و زن آب‌بند است (زندگی جمع می‌کند)»
  • اریم اولسون ائرمنی اولسون (اراولسون اکبر اولسون).
    • «اخلاق و رفتار مهم نیست مهم این است که شوهر و سایه سر باشد».
  • اششییم اؤلمه یونجا بیتینجه ک، یونجام سارالما، توربا تیکینجه ک.
    • «بزک نمیر بهار میاد، کمپوزه با خیار میاد».
  • اششگه گوٍجوٍ چاتمیر، پالانئ‌نی تاپداییًر.
    • «زورش به خر نمی‌رسد، پالانش را کتک می‌زند»!
  • اشک نه بیلر آرپا باهادی.
    • «خر که نمی فهمه جو گرونه (خر چه داند قیمت قند و نبات)».
  • اوکوز گوجون بولسه چوبانا اگیلمز.
    • «گاو اگر زورشو بدونه تسلیم چوپان نمی‌شود».
  • ال الی یویار، ال ده دؤنه ر اوزو یویار.
    • «دست، دست را می‌شوید، دست برمی‌گردد صورت را می‌شوید (همدلی و کمک به دیگران و رفتار متقابل آنها در تمامی زمینه‌ها)».
  • اتینن درناغین آراسینا گیرمه.
    • «میان گوشت و استخوان نرو (میان دو برادر جدایی نینداز)»
  • الییم اله نیب قلبیریم گویده فئرئلدئر.
    • «الکم بیخته شده و غربیلم درهوا می‌چرخد (آردم را بیختم الکم را آویختم)».
  • الینده ن سو داممئر.
    • «از دستش آب نمی‌چکد (کنایه از آدم خسیس)».
  • ان بؤیوک بیجلیک دوزلوکدور.
    • «بزرگترین زیرکی درستکاری و صداقت است».
  • اوباشداآغلاماق بوباشدا سئزئلداماقدان یاخشئدئر.
    • «گریه کردن در انتها از چس‌ناله کردن در ابتدا بهتر است (احتیاط اولیه بهتر از پشیمانی و گریه کردن در پایان کار است)».
  • اوجوزدان باهاسی اولماز.
    • «همیشه جنس گرانبها مرغوب و باصرفه تر است».
  • اوجوزلو اتین شورباسی اولماز.
    • «از گوشت ارزان شوربا نمی‌شود».
  • اود آلتئندان کوز، آدام آلتئندان سوز (آدامئن آلتئن سوز یاندئرار، قازانئن آلتئن کوز یاندئرار).
    • «خاکستر زیر آتش، حرف پشت سر انسان (انسان بواسطه برخی از سخنان دیگران همیشه در زحمت و رنج است همچنان که شعله‌ور شدن چوب زیر دیگ را می‌سوزاند)».
  • اود پارچاسی دی.
    • «یه پارچه آتیشه».
  • اوره ییم قئزمئر.
    • «دلم گرم نمیشه».
  • اوز گوزونده دیره یی گورمور، اوزگه نین کینده توکو گورور.
    • «تیر را در چشم خود نمی‌بیند ولی مو را در چشم دیگری می‌بیند».
  • اؤزومون قشنگین چاققال یئیر.
    • «بهترین انگور (باغ) راشغال می‌خورد».
  • اوزونه سیچیر، منه گوز بره لدیر.
    • «برای خودش می‌ریند، برای من چشم می دراند» !(خودش را خیس می‌کند، عصبانیتش را سر من خالی می‌کند)
  • اوزو یئخئلان آغلاماز.
    • «کسی که خودش بیفته گریه نمی کنه (خود کرده را تدبیرنیست)».
  • اوزونن گوز اول
    • «چشم از رو خودت برندار(حواست به خودت باشه؛ مواظب خودت باش»
  • اوستورانین قاباغیندا سیچماسان، دئیرلر گوتو یوخدی.
    • «کلوخ انداز را پاداش سنگ است.» (عوض عوض داره گله نداره)
  • اوغرو پیشیک آغاج گورجک قاچار.
    • «گربه دزده چوب ببینه فرار می‌کنه».
  • اوغرو دان اوغرویا حلالدی.
    • «دزد که از دزد بدزده حلاله.»
  • اؤلسون او یاخشی کی پیسده ن سونرا گه له جک (اؤلسون او پیس کی یئرینه یاخجی سی گه له جک).
    • «بمیرد آن خوبی که می‌خواهد بعد از بد بیاید (هیچ بدی نرفت که خوب جاش رو بگیره)».
  • اول قارداشلئغئنی ثابت ائله سونرا ارث و میراث ایسته.
    • «اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن».
  • اؤلو دوروب مرده شیری یویور.
    • «مرده بلند شده داره مرده‌شور رو غسل میده».
  • اؤلومدن باشقا هر شئیه چاره وار.
    • «فقط مرگ را چاره نیست».
  • اؤلمه ز خدیجه، گوره ر نوه نتیجه.
    • «نمی‌میرد خدیجه، می‌بیند نوه و نتیجه (یعنی هرکس کار بکند خوب و بد نتیجه کارش یا عمل انجام یا فته اش را خواهد دید و پس از آن دیگران با دیدن نتیجه کار قضاوت خواهند کرد)».
  • اؤلمه ک اگر اؤلمه کدیر، بونه جان وئرمه کدیر.
    • «مرگ یک بار شیون هم یک بار».
  • اؤلن یوخدور قبرینه سئچاسان.
    • «هنوز خبری نیست که داری برنامه می‌ریزی».
  • اؤلویه اوز وئرسن، سیچار کفنین باتیرار.
    • «به مرده رو بدی می رینه کفنشو کثیف می کنه».
  • او مراغا باسلئغئدی، ایلده بیر دفعه گلر.
    • «آن باسلوق مراغه است سالی یکبار می‌آید».
  • ایت ایلن یولداشلیق ائله، آما آغاجیوی یئره قویما
    • «با سگ دوستی کن ولی چماغتو زمین نذار»
  • ایت موتالدان ال‌چکدی موتال ایتدن ال چکمیر.
    • «سگ از خیک دست برداشت خیک ازسگ دست برنمی‌دارد».
  • ایت هورر کروان کئچر.
    • «سگ واق واق می‌کند، کاروان می‌گذرد (سگ لاید و کاروان گذر، جواب ابلهان خاموشی است)».
  • ایتین آیاغیندان تیکان چئخاردئر.
    • «از پای سگ خار درمی‌آورد (سخت کوش- در مورد انجام کارهای سخت و مشاغل طاقت فرسا)». (کنایه ازشجاعت و نترس بودن)
  • از گل قیزیم ناز گل قیزیم.
    • «کم مهمون بیا دخترم ناز باشه اومدنت».
  • ایری اوتوراق دوز دانیشاق.
    • «کج بشینیم، راست صحبت کنیم (اظهار صداقت و راسنگویی در هر موقعیتی)».
  • ایش ایچینده ایش وار.
    • «کاسه ای زیر نیم کاسه است».
  • ایش قالسا اوستونه قار یاغار.
    • «اگه کار بماند رویش برف می‌بارد». (کار امروز را نگذار فردا)
  • ایشله ین دمیری، پاس باسماز.
    • «آهنی که کار کند زنگ نمی‌زند (در زمینه ارزشمندی کار کردن بیان می‌شود)».
  • ایشه یاخشی باخارسان، ایشده سنه یاخشی باخار.
    • «»
  • ایشی دوشنده آختارار، ایشیم دوشنده قاوالار.
    • «وقتی کاری با من دارد دنبالم می‌گردد، وقتی کاری باهاش دارم فراری ام می‌دهد».
  • ایلان هر یئره ایری گدر، اوز یوواسینا دوز گدر.
    • «مار هر کجا که کج بره، خونه خودش راست میره».
  • ایلانئن قویروغون آیاقلاماسان چالماز.
    • «اگر پا روی دم مار نگذاری نیشت نمی‌زند»
  • ایلانئن یارپئزدان خوشو گلمز گلر سو قئراغئندا چئخار.
    • «مار از پونه بدش میاد دم در لونه اش سبزه میشه».
  • ایلانی اوتوب اژدها اولوب.
    • «مار را قورت داده شده اژدها». (مار خورده افعی شده)
  • ائل گوجو، سئل گوجو (ائلین گوجو، سئلین گوجو).
    • «قدرت مردم مانند قدرت سیل است (دست خدا با مردم است)، در زمینه نیرومندی کار جمعی بیان می‌شود».
  • ائله دانئشئر کی پیشمیش تویوغون گولمه یی گلیر.
    • «چنان حرف می‌زند که مرغ بریان خنده اش می‌گیرد».
  • ائله قورخور، جین دمیرده ن قورخان کیمی.
    • «مثل ترسیدن جن از آهن می‌ترسد (کنایه از آدم ترسو است)».
  • ائله یئرده یاتماز کی آلتئنا سو کئچه.
    • «می‌گویند فلانی جائی نمی‌خوابد که آب زیرش برود، بسیار محتاط است».
  • ائویمدن چئخئر قارنئما گئدیر.
    • «از خانه‌ام در می‌آید، به شکمم می‌رود (از این جیب به ان جیب)»
  • إشییه گِدیرَم تاری داننیر، إوَه گَلییم قاری داننیر.
    • «بیرون میرم خدا سرمون میزنه، خونه میاییم زن سرمون میزنه» (بیشتر برا کسی بکار می‌رود که نه روزی درست و حسابی دستش میاد و نه در خونه از جهت اخلاق زن درست حسابی داره)

==

  • باشئنا کول ده اله سن، اوجا یئردن اله
    • « اگه میخوای به سرت خاک هم بریزی از بلندی بریز »
  • بش یاشیندا قویون؛ اللّی یاشیندا قاضی نی آلار.
    • «یک گوسفند پنج ساله؛ یک قاضی پنجاه ساله را می‌خرد»
  • باجی، باجین اؤلسون، درد چوخ، وقت یوخ.
    • «خواهر خواهرت بمیره حرف زیاد است و وقت کم»
  • بو گون قیزین دوگمه ین صاباح دیزین دویه جخ.
    • «کسی که امروز دخترشو نزنه فردا به زانوش باید از حسرت بکوبد»
  • بیر ائوده شادلیق، بیر ائوده شیوئن.
    • «درخانه ای شادی، درخانه ای دیگر شیون»
  • بیر الی ایله وئریر، بیر الی ایله آلئر.
    • «با یه دست میده، با دست دیگرش میگیره»
  • بیراولکه ده ایکی حکمدار اولماز.
    • «در یک کشور دو حکمدار نمی‌گنجد».
  • بیر بوغدا اکمه سن، مین بوغدا بیچمه سن.
    • «اگر یک دانه گندم نکاری، هزاران دانه گندم نمی‌توانی برداشت کنی».
  • بیر بولودلا قئش اولماز.
    • «با یک ابر زمستان نمی‌شود».
  • بیر چیراغئن ایشئغئنا قئرخ آدام یئغئشار.
    • «به نور یک چراغ چهل نفر جمع میشود»
  • بیزیم گلین بیزدن قاچار، اوزونو توتار گوتونو آچار.
    • «عروس ما از ما فرار می کنه، صورتشو می گیره اما کونش را باز می گذاره»
  • بیزیم صوبدن گوتوموزو شخته آتیپ خانیم یاتیپ یاتیپ ناهارچا شِش آتیپ!
    • از صبح درومدیم کونمون از سرما یخ زده خانوم خوابیده خوابیده ظهر بلند شده میگه چقدر هوا گرمه!
  • بیر چیو بیر نالی، بیر نال بیر آتی، بیر آت بیر پهلوانی، بیر پهلوان بیر لشگری و بیر لشکر بیر کشوری ساخلار.
    • «یک میخ یک نعل را، یک نعل یک اسب را، یک اسب یک پهلوان را، یک پهلوان یک لشکر را و یک لشکر یک کشور را نگه می‌دارد»
  • باخما اوزونون قاراسئنا، باخ آلنئنئن سیتاراسئنا.
    • «فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه».
  • بارلی آغاجا داش وورارلار.
    • «درختی که میوه داره بهش سنگ پرتاب می‌کنند».
  • باشدا عاقیل اولماسا بدن عذابدا اولار.
    • «عقل نباشد، جان در عذاب است».
  • باشئنا داش دا سالاندا، اوجا یئردن سال (باشئنا کول ده اله سن، اوجا یئردن اله).
    • «وقتی می‌خواهی بر سرت خاک بریزی از جای بلند بریز (همت بلند دار که مردان روزگار – باهمت بلند بجائی رسیده‌اند)».
  • باغا قینین نان چیخیب قینین بگممور.
    • «فراموش کردن اصل و نصب»
  • باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قورتولدو سلام علیک قورتولدو.
    • «در باغ زردآلو بود سلام علیک هم بود، زردآلوهای باغ تمام شد سلام علیک هم تمام شد».
  • باغبانئن گول واختی قولاغی ائشیتمز.
    • «گوش باغبان وقت باز شدن گل نمی‌شنود».
  • بالا لی قارغا بال یئمه ز.
    • «کلاغی که فرزند دارد خودش عسل را نمی‌خورد».
  • بال شیرین، بالا بالدان دا شیرین.
    • «عسل شیرین است، فرزند از عسل هم شیرین تر».
  • بالا شیرین، اما تربیتی اوزونن شیرین.
    • «بچه شیرین است، اما تربیتش شیرین تر است».
  • بالئغ کونلو ایستیه نین گوتو سودا اولار (کونلو بالئغ ایسته نین گوتو بوزلو سو دا اولار، کؤنلو بالئغ اتی ایسته یه ن، قویروغون قویار بوز اوسته).
    • «کسی که دلش ماهی می‌خواهد باید در آب فرورود (هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد، کسی که خربزه می‌خورد، پای لغزش هم می‌نشیند)».
  • برکت، حرکت ده دیر.
    • «از تو حرکت، از خدا برکت».
  • بئش بارماغ بئشیده بیر اولماز.
    • «پنج انگشت برابر نیستند».
  • بئش ده آلاجاغئم یوخ اوچ ده وئره جاغئم.
    • «نه به اشتری سوارم نه چو خربه زیر بارم».
  • بئش قئرانلئق یوغورت کیمین اوزون توتوب.
    • «مانند ماست پنج قرانی خودش را گرفته»
  • بودونیا بیر گوزگودور، هر گلن باخار گئدر.
    • «این دنیا مانند آینه است هرکسی می‌آید و نظری بر آن می‌افکند».
  • بورجلو بوشلونون ساغلئغئن ایستر.
    • «طلبکار سلامتی بدهکار را می‌خواهد تا زنده باشد و بتواند دین خود را ادا نماید».
  • بوردا منم باغداددا کور خلیفه.
    • «در اینجا همه‌کاره من هستم همچنانکه در بغداد نیز خلیفه کور همه‌کاره است».
  • بؤرکونو قوی قاباغئنا.
    • «کلاه خود را قاضی کن».
  • بورنو یئللی دیر.
    • «دماغش باد دارد».
  • بورنوندان توتسان جانی چئخار.
    • «اگر دماغش را بگیری جانش در می‌آید».
  • بوغدا بوغدادان بیته ر.
    • «از مکافات عمل غافل مشو***گندم از گندم بروید جو ز جو».
  • بوشلو بوشلونون ساغلیغین ایستَر
    • «طلبکار همیشه سلامتی کسی که بهش طلب داره رو میخواد(منظور مشکلی نیست یکم طلبکار افرادی که دوستشون داریم باشیم)»
  • بوقارا او قارا یا بنزه مز.
    • «این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست».
  • بو گونون صاباحی دا وار (جمعه نین چرشنبه سی وار).
    • «امروز فردایی هم دارد (در مورد افرادی که شاکر نعمت نیستند به کار می‌رود)».
  • بولاغ سو توکمه یی ایله بولاغ اولماز گه ره ک اوزو جوشا.
    • چشمه با آب ریختن چشمه نمی‌شود خودش باید بجوشد.
  • بولانماسا دورولماز (خراب اولماسا آباد اولماز).
    • «شرط آبادانی و اصلاح، به هم خوردن و از بین بردن برخی از شرایط و موارد است».
  • بونلاردان فاطیا تومان اولماز.
    • «از اینهان برای فاطی تنبان نمی‌شود».
  • بیر آیاغی قبیرده اولماق (بیر آیاغی قبیرده دیر).
    • «پای کسی لب گور بودن».
  • بیر الده ایکی قارپئز توتماغ اولماز.
    • «با یک دست نمی‌توان دو هندوانه را برداشت».
  • بیر اینه اوزونه وور، بیر جووالدوز اوزگیه.
    • «اول یک سوزن به خودت بزن بعد یک جوالدوز به دیگران».
  • بیر بیر مین اولار، داما داما گول اولار.
    • «یکی یکی هزار می‌شود چکه چکه دریاچه (استخر) می‌شود (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریاشود)».
  • بیر تیکه نی بیلمه ین، اون تیکه نی ده بیلمز (بیر تیکه نی بیلمه ین، مین تیکه نیده بیلمز).
    • «کسی یک خوبی را (که در حقش شده) نفهمد ده خوبی دیگر را هم نخواهد فهمید».
  • بیر سوز اولماسا، مین سوز دئییلمز (بیر سوز اولماسا دئمزلر).
    • «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها».
  • بیر کنده گیردین هامی کور سنده کور (یالانا بورون، ال ایله سورون).
    • «اگر وارد دهی شدی دیدی همه کور هستند تو هم کور باش (خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو)».
  • بیرلیک هاردا دیرلیک اوردا.
    • «یکدلی هرجا که باشد زندگی آنجاست».
  • بیرین بیلیرسن بیرین یوخ.
    • «یکی را می دانی یکی را نه».
  • بیکارلیق بیعارلیق.
    • «بی‌کاری بی‌عاری».

پ

  • پادشاه اوزاغ دا، آللاه یوخاری دا، کیمه دیه سن دردیدینی؟
    • «پادشاه در دور دست است، خداوند بالاست، به کی دردم را بگویم؟».
  • پاخما اولماسا، مرد رند آجئن دان اولر.
    • «اگر آدم پخمه وجود نداشته باشد، رند از گرسنگی می‌میرد».
  • پاسلی دمیرده ن قیلینج اولماز.
    • «از آهن زنگ زده شمشیر در نمیاد»
  • پاکات ایچینده سؤز دئمه ک.
    • «چیزی را با کنایه و در پرده گفتن».
  • پالازا بورون اِلنن سورون.
    • «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»
  • پنیری دری ساخلار قادئنی اری.
    • «پنیر را توبره نگه می‌دارد و زن را شوهر».
  • پؤخ پؤخدی، یاش، قوروسی یؤخدی.
    • «گوه گوهه، خشک و تر نداره».
  • پولو وئر پولا.
    • «پول را بده به پول».
  • پول الین چرکی.
    • «پول چرک کف دست است».
  • پیچاق اوز دسته سین کسمه ز.
    • «چاقو دسته خودشو نمیبره».
  • پیچاق وورسان قانی چیخماز.
    • «چاقو بزنی خونش در نمی‌آید».
  • پیس اولادی نه آتماغ اولار نه اوتماغ.
    • «فرزند بد را نه می‌شود دور انداخت، نه می‌شود پذیرفت».
  • پیشی یه دئدیلر پوخون درمان دی، سئچدی اوستون باسدئردی.
    • «به گربه گفتند گهت دوا است، رید، روش خاک ریخت».
  • پیشییین الی اته چاتمیردی دئیه ردی مینداردی.
    • «گربه دستش به گوشت نمی‌رسید، می‌گفت مردار هست.»

ت

  • تانری داغینا باخار، قار وئرر.
    • «خداوند به هر کسی متناسب با ظرفیتش روزی می‌دهد».
  • تانری یازانی، بنده پوزا بیلمه ز.
    • «سرنوشت را نمی‌شود تغییر داد».
  • تایلی تایئن تاپمالی.
    • «کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز».
  • تزه یونجا ائششیه باش آغریسی گتیره ر.
    • «»
  • تک الده ن سس چئخماز.
    • «یه دست صدا نداره».
  • تکلئق آللاها گلیب.
    • «تنهایی خدا را زیبد».
  • تکه ده قوچ هونه ری اولماز.
    • «بز نر هنر قوچ رو نداره»
  • تلسه ن قئز اره گئتمز، اره گتسده خئیر گؤرمز.
    • «دختری که برای شوهر کردن عجله کند، نمی‌تواند شوهر کند و اگر توانست شوهر کند در زندگی اش خیر نمی‌بیند».
  • تنبل احمد دیر.
    • «آدم تنبلی است».
  • تنبل قادئنئن، قئزی زیرنگ اولار.
    • «زن تنبل، دختر زرنگ خواهد داشت».
  • توخون آجدان خبری اولماز.
    • «شخصی که سیر است از احوال گرسنه آگاهی ندارد (سواره از پیاده خبر ندارد)».
  • توزلی باشماغین نازین چکن چوخ اولار
    • «ناز کفشی که گرد و خاک شده رو بیشتر می‌کشن(هرکه بامش بیش برفش بیشتر)»
  • توک ایله دری، اوره کده ن سو ایچه ر.
    • «مو و پوست از دل آب می‌خورند (وضعیت پوست و مو را دل آدم مشخص می‌کند)».
  • تولکوسن آسلانلا چیخما ساوشا.
    • «اگر روباهی با شیر دعوا نکن».
  • تولکو سوواخلی باغا گیرمه ز.
    • «روباه به باغ محصور وارد نمی‌شود».
  • تولکویه دئدیلر هانی شاهیدین؟ دئدی: قویروغوم.
    • «به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم».
  • تویدا، اوینایانین بویون گوره رلر.
    • «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باش».

ج

  • جالانان سو بیر داها کوزه یه قاییتماز.
    • «ابی که ریخته شده، دیگر به کوزه بازنمی‌گردد».
  • جان وئره‌ر مال وئرمه ز (جانین وئره ر، ولی مالئن ورمه ز).
    • «جانش را می‌دهد ولی مالش را نه».
  • جانی بوشلوغدان ائرمنی یه دایی دئییر.
    • «از تنبلی به ارمنی دایی می‌گوید».
  • جفا چکمه ین، صفا گورمز.
    • «جفا نکشیده، صفا نمی‌بیند».
  • جامال گئدر، کامال قالار.
    • «جمال می‌رود، کمال می‌ماند».
  • جان ده، جان ائشیت.
    • «جان بگو، جان بشنو».
  • جانا گلن، مالا گلسین.
    • «چیزی که می‌خواهد به جان ضرر بزند، بهتر است به مال ضرر بزنند».
  • جواهیر جیندا آراسیندا اولار.
    • «جواهر بین دستمال پاره پیدا میشه»
  • جان شیرین اولور.
    • «جان شیرین است».
  • جانی آغریان ائشک، آت دان یئیین گئدر.
    • «خری که بدنش درد می‌کند، از اسب تندتر می‌رود».
  • جوجه نی پاییز دا سایارلار.
    • «جوجه را آخر پاییز می‌شمارند».
  • جوجه همیشه سبت آلتئندا قالماز.
    • «جوجه همیشه زیر سبد نمی‌ماند».
  • جویود دور (جویود کیمین پوللارئن یئغئر).
    • «جهوداست (مثل جهود پولهایش را جمع می‌کند)».
  • جهننمه گئدن اؤزونه یولداش آختارار.
    • «کسی که به جهنم می‌رود، دنبال رفیق می‌گردد».

چ

  • چاخیری توکسه ن سیچانین بوغازینا، گئده ر پیشییین پئشوازینا.
    • «»
  • چالیشان قازانیر، الماسی قیزاریر
    • «برو کار کن نگو چیست کار»
  • چادراسئزلئق دان ائوده قالئب (تومانسئز لئقدان ائوده قالئب).
    • «از بی چادری تو خونه مونده-آب نمی‌بیند وگرنه شناگر قابلی است (بدی و خیانت نکردن او از فقدان وسائل است)».
  • چاغئرئلان یئرده ییت ـ چاغئرئلمایان یئردن ایت (چاغئران یئرده ن قالمازلار، چاغئرمایان یئره باخمازلار).
    • «جایی که دعوت شده‌ای حاضر باش ـ از جایی که دعوت نشده‌ای پنهان باش».
  • چالما قاپیمی، چالارلار قاپینی.
    • «درم را نکوب، در تو را هم می‌کوبند. (آزارم نده کسی هم ترا آزار خواهد داد)».
  • چوخ زامان، دوران اوکوز، یاتان اوکوزون باشینا سیچار.
    • «خیلی وقتها گاو ایستاده بر سر گاو نشسته می‌ریند».
  • چوخ محبت تئز آیرلئق گتیره ر.
    • «محبت زیاد زود جدایی می‌آورد (تب تند زود سرد می‌شود)».
  • چوخ یاشایان چوخ بیلمز، چوخ گزه‌ن چوخ بیلر.
    • «کسی که زیاد عمر کند زیاد نمی‌داند، کسی که زیاد سفر کند زیاد می‌داند. جهاندیده بسیار می‌داند (مورد کسانی که سن زیاد و موی سفیدشان را دلیل دانایی شان تلقی می‌کنند بکار می‌رود)».
  • چوخ یئمه ک آدامی آز یئمکده ن ده قویار.
    • «»
  • چؤره یی سوفرادا گؤرؤب، سویو کوزَه‌دَه (گونو باجادا گؤروبدور سویو کوزَه‌دَه).
    • «نان را در سفره دیده و آب را در کوزه، آفتاب را از روزن بام دیده‌است و آب را در کوزه (در مورد کسی گفته می‌شود که نازپرورده است)».
  • چؤره یی وئر چؤره کچی یه بیرینده آرتیق وئر.
    • «نان را بده به نانوا یک عدد هم اضافه بده».
  • چولک اکه ن، طوفان بیچه ر.
    • «هرکه باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد».
  • چؤلمَک گَزَر، قاپاغئنئ تاپار.
    • «دیزی می‌گردد و درِ مناسب خودش را پیدا می‌کند».
  • چومچه آش دان ایستی اولوب.
    • «کاسهٔ داغ تر از آش بودن».
  • چه ک زحمت، گؤر لیذت.
    • «»
  • چیبین میندار اولماز اوره ک بولاندیرار.
    • «»
  • چیراغ اوز دیبینه ایشئغ وئر مز (چیراغ اوز دیبینه ایشئغ سالماز).
    • «چراغ به اطراف خود نور نمی‌دهد (کنایه از کسانی است که با وجود مستحق در اطرافیان خود فقط دیگران از وجود او بهره‌مند می‌شوند)».

ح

  • حاجی لک لکین آرتئغ بالاسی.
    • «جوجه اضافی لک‌لک (جوجه‌ای که خود لک‌لک از لانه بیرون پرت می‌کند)».
  • حالوا ـ حالوادئمک له، آغئز شیرین اولماز.
    • «با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی‌شود».
  • حامام سویو ایله دوست توتماق (خلیفه کیسه سیندن باغئشلاماق).
    • «با آب حمام دوست پیدا کردن (از کیسه خلیفه بخشیدن)».
  • حسن تلسیک دیر.
    • «خیلی آدم عجولی است».
  • حکماوار اوزاخ کردیسی یاخئن (همدان اوزاخ کَردی یاخئن).
    • «حکم آباد (همدان) دور ولی کرتهایش نزدیک است (کنایه از کسی است که به دروغ می‌گفت من در حکم آباد (همدان) از روی کرت بزرگ می‌پریدم غافل از اینکه کرت همه جا هست و امتحان کردن آن نیاز به شهر خاصی ندارد)، اگر یزد دور است، گز نزدیک است».
  • حق آلمالئدئر، وئرمه لی ده ییل.
    • «حق گرفتنی است دادنی نیست».
  • حق ایله باطیلین آراسی دورد بارماقدئر.
    • «فاصله حق و باطل چهار انگشت است».
  • حق داشی آغئر اولار.
    • «سنگ حق سنگین است».
  • حق سوز آجی اولار.
    • «حرف حق تلخ است».
  • حق سوز آخار سولاری ساخلار.
    • «حرف حق آبهای جاری را متوقف می‌کند».
  • حیرصین دوولته زیانئ وار.
    • «عصبانیت به مال ودولت زیان دارد (در زمان عصبانیت زدن و شکستن به دارایی خود انسان ضرر می‌رساند)».
  • حیوانئن دیشینه باخارلار، اینسانئن ایشینه.
    • «سلامت حیوان به دندان است وشایستگی انسان به عملش».

خ

  • خاشیل بیشیرمک بیلمیر، آشپزلیک ائدیر.
    • «»
  • خالا خاطیرین قالماسئن.
    • «محض خالی نبودن عریضه».
  • خالام بیلدی، عالم بیلدی.
    • «خالم فهمید، عالم فهمید»
  • خالقا آیت هورسه بیزه چاققال هوره ر.
    • «اگر برای مردم سگ واق واق کنه، برای ما کفتار واق واق میکنه».
  • خانئم سئندئران قابئن سسی چئخماز.
    • «ظرفی که خانم خانه می‌شکند صدایش در نمی‌آید».
  • خان یورغانی میتیل اولماز.
    • «لحاف خان از جنس متقال نیست».
  • خاتئن قئز خالاسئنا چکر، قوچ ایید دایئ سئنا (خانئم قئز خالئسئنا چکر، خان اوغلان دایئسئنا).
    • «دختر خانم شبیه خاله اش می‌شود، آقا پسر شبیه داییش».
  • خکه خکه دئیینجه قئش چئخار.
    • «تا تو بخوای بگی خکه (تکه‌های کوچیک زغال) زمستون تموم شده».
  • خیاطین اینه سی ایتمسه گونده اون دانا کوینک تیکر.
    • «سوزن خیاط اگه گم نشه روزی ده تا لباس میدوزه».
  • خئییر وئر، خئییر گوتور.
    • «خیر بده، خیر بردار».

د

  • داشدان چؤرک چیخارت گتیر وئر نورجاهان یئسین، دیندیرنده یامان دئسین.
    • «از زیر سنگ نان دربیاور بیار بده نورجهان بخوره، تا بیای حرفی هم بزنی بهت فحشم بده».
  • داشین خیرداسی بویومه ز، آدامین خیرداسی بویویه ر.
    • «سنگ کوچک بزرگ نمیشه،[ولی] آدم کوچک بزرگ میشه»

‏‎*دازالاغین یاغی اولسا اوز باشینا یاخار

    • «کچل اگه روغنی(پمادی چیزی) داشت اول به سر خودش میمالید.»
  • داغ داغا یئتیشمز، آدام آداما یئتیشر.
    • «کوه به کوه نمی‌رسد آدم به آدم می‌رسد».
  • داغ ییخیلماسا دره اولماز (داغ اوچماسا دره دولماز).
    • «اگر کوه زمین‌نخورد، دره درست نمی‌شود».
  • داغی داش بزه یه ر، اینسانی باش.
    • «کوه را سنگ دلپذیر می‌کند، انسان را سر».
  • دالیدان آتان داش داش توپوغا دئیه ر.
    • «سنگی که از پشت سر بندازن به پاشنه پا میخوره(قطاری که حرکت میکنه بهش سنگ میزنن، کنایه از اینکه طعنه های دیگران رو وقتی پیشرفت میکنید جدی نگیرید)»
  • دالی یا قالسان دئیرلر گیج دی، قاباغا گئچسن دییرلر بیج دی.
    • «اگه عقب بمانی می‌گویند گیج است و اگر جلو بزنی می‌گویند زیادی زرنگه»!
  • دامارا باخ قان آل.
    • «رگ را نگاه کن، خون بگیر».
  • دامی چوخ اولانین قاریدا چوخ اولار.
    • «هر که بامش بیش، برفش بیشتر»
  • دانئشماق گوموشده ن اولسا دانئشماماق قئزئلدان دئر.
    • «اگر صحبت کردن از نقره باشد صحبت نکردن از طلاست».
  • دده م منه کور دئدی، هر گلنی وور دئدی.
    • «پدرم به من کور گفت، گفت هر که آمد بزن»
  • دده مین دامین ییخمیشام کی قار کوره مییه م.
    • «خانه پدرم را خراب کرده ام تا برف نروبم»
  • دمیر قاپی نین تخته قاپی یا دا ایشی دؤشر.
    • «در آهنین هم روزی کارش به درب چوبی می‌افتد».
  • دوز یولدا یئری ینمیر، شوخوملوخدا شیللاق آتیر.
    • «راه صاف را نمی‌تواند برود، توی زمین شخم خورده شلنگ تخته می‌اندازد».
  • دوز یول گه ده ن، یورولماز.
    • «کسی که در راه راست قدم بردارد، خسته نمی‌شود».
  • دوزه ن آپارار دایانان مقصده چاتار.
    • «کسی که صبر کند برنده می‌شود و هرکه شکیبا باشد به مقصد می‌رسد (گر صبرکنی زغوره حلوا سازی)».
  • دوز یئییب دوز قابینی سیندیرمازلار.
    • «نمک خوردی نمکدان مشکن»
  • دوست آدی قارداش آدیندان سئچیلمز.
    • «نام دوست، برادر است و از نامش جدا نمی‌گردد»
  • دوست سوز اینسان قاناد سیز قوش کیمی دیر.
    • «یک انسان بدون دوست مانند یک پرنده بدون پر است».
  • دوست آراسی پاک گرک.
    • «میانه دو دوست باید پاک باشد»
  • دوست باشا باخار، دوشمن آیاغا.
    • «دوست به سر نگاه می‌کند، دشمن به پا».
  • دوست طعنه سی دوشمنین نیفرینیندن یاخشی اولار.
    • «طعنه دوست، از نفرت دشمن بهتر است».
  • دوست گلیشی بایرام اولار.
    • «عید، لحظه آمدن دوست است»
  • دوشانا دئییر قاچ، تازی یا دئییر توت.
    • «به خرگوش می‌گوید بدو، به سگ تازی می‌گوید بگیر».
  • دوشمنی نین دوشمنی سنین دوستوندور.
    • «دشمن دشمنت دوست توست».
  • دولانان آیاغا داش دیه ر.
    • «به پایی که می گرده سنگ میخوره».
  • دونیانی بوغدا توتسادا کهلییین روزوسو چینقیلدیر.
    • «دنیارو گندم بگیره روزی کبک سنگ ریزه هست»
  • دوولت دوشانی ارابا ایله توتار.
    • «دولت خرگوش را با ارابه می‌گیرد».
  • دوولتلی پول چیخاردار، کاسیب اوتیرار پوللارین سایار!
    • «ثروتنمد پول درمی‌آورد، فقیر می‌نشیند پولهای او را حساب می‌کند»!
  • دووارا مینه ن طالعینده اولاسان.
    • «طالع ات با طالع کسیکه از دیوار بالا میرود یکی باشد»
  • دوواری نم یئخار، اینسانی غم.
    • «دیوار را رطوبت ویران می‌کند انسان راغم».
  • دوه دن بویوک فیل وار.
  • دوه دن ده بیر قیل غنیمتدیر.
    • «یک مو از خرس کندن غنیمت است».
  • دوه یه دئدیلر بوینون ایریدی، دئدی هارام دوزدور کی بوینوم ایری اولا.
    • «به شتر گفتند که گردنت کج است، گفت کجایم صاف است»؟
  • دئدی دئدی ملاکه دیر.
    • «اگر چیزی را زیاد بگویند ملکه ذهن می‌شود و اتفاق می‌افتد».
  • دئدیلر ایش، قیز دئدی اره گئده‌جه یه م، گلین دئدی آیریلاجاغام، قوجا دئدی اؤله‌جه یه م، اولدو قیش، نه قیز اره گئتدی، نه گلین آیریلدی، نه ده قوجا اؤلدو ایش ده یئرینده قالدی.
    • «گفتند کار، دختر گفت شوهر خواهم کرد، عروس گفت جدا خواهم شد، شوهر گفت خواهم مرد. زمستان آمد، نه دختر شوهر کرد، نه عروس جدا شد، نه شوهر مرد، کار هم همچنان باقیست.»
  • دئدیلر عزرائیل اوشاق پایلایئر، دئدی نه وئرسین نه آلسئن.
    • «مرا به خیر تو امیدی نیست شر مرسان».
  • دئدی نئجه سن بیر سوز دئییم چاتدایاسان، دئدی نئجه سن آنلامایام پارتدایاسان.
    • «گفت چطوره یه حرفی بگم که بترکی، گفت چطوره که خودمو بزنم به نفهمی تا تو بترکی»
  • دیل بورانی سی دیر.
    • «سر و زبون داره»
  • دیل گوجو باسار، فیکیرده دیلی.
    • «زبان قدرت را حریف است، فکر زبان را»
  • دیلینله قازاندیران دوشمنی، گوجونله قازاندیرا بیلمزسن.
    • «دشمنی که با زبانت پیدا میکنی، نمیتوان با زور بازو پیدا کرد»
  • دئوین قولاغئنا قورقوشوم.
    • «بر گوش دیو سرب (گوش شیطان کر)».
  • ده لی ده لی نی گورنده، چوماغین گیزله در.
    • «دیوانه که دیوانه ببیند چماقش را قایم می‌کند.»
  • ده لی یه همیشه بایرامدئر (ده لی یه گونده بایرامدئر).
    • «برای دیوانه همیشه عید است (برای دیوانه هر روز عید است)».
  • دینمه یه نین، دینه نی وار.
    • «کسی که ساکته یکی رو داره که حرف بزنه».
  • دَئیرمان نوبتینن ایشلر.
    • «آسیاب به نوبت است».
  • دئرین قازانین ترکینه کئپچه یئتیشمز
    • « ملاقه به کف قابلمه ژرف نمیرسه »
  • ‏دینسیزین اَلینَن ایمانسیز گَلَر
    • « از پس بی دین بی ایمان برمیاد »

ذ

  • ذکرسیز مؤمنی شیطان آللادار.
    • «مؤمن بدون ذکر و نماز را شیطان گمراه می‌کند».
  • ذوقسئز طاعت بارسئز آغاجدئر.
    • «طاعت بدون ذوق درخت بی بار است».

ر

  • رحمت دوزه نه، لعنت پوزانا.
    • «رحمت برکسی که کارها را درست می‌کند و لعنت برکسی که کارها را برمی‌اندازد».
  • رشید اوغول وورماغا آتاسئندان ایذن آلماز.
    • «پسر رشید برای زدن (دعوا) از پدرش اجازه نمی‌گیرد».
  • رعیتین دوواری آلچاق اولار (کاسئبئن دوواری آلچاق اولار).
    • «دیوار رعیت کوتاه می‌شود (چراغ فقیر نور ندارد)».
  • رنگیمه باخ احوالئمی خبر آل.
    • «به آب و رنگم بنگر و از احوالم باخبرشو».
  • روزوسو گلن زامان یوخو توتار کؤپه یی.
    • «وقتی زمان روزی سگ می‌رسد خوابش می‌برد».
  • روس تویوغودور پئسلاسان پئسلانار.
    • «مرغ روسی را کیش کیش کنی به دل می‌گیره»
  • روس دوارینا چیوی ده چالما
    • «به دیوار روس ها میخ هم نکوب»
  • روشوه جهنمی ایشئقلاندئرار.
    • «رشوه جهنم را درخشان می‌کند».
  • ریحان مرزه کردیسینه گتمیرکی.
    • «به کرت و باغچه ریحان مرزه که نمی‌رود».

ز

  • زر قدرین زرگر بیلر.
    • «قدر زر زرگر بداند».
  • زر دئینی زور دئمز.
    • «حرفی که زر می‌زند، زور نمی‌زند»
  • زر اولان یئرده زرگر دا اولار.
    • «جایی که زر هست زرگر هم هست».
  • زحمت چکمه ین راحتلئغئن قدرینی بیلمز.
    • «کسی که زحمت نکشیده باشد قدر راحتی را نمی‌فهمد».
  • زحمت باتماز.
    • «زحمت به هدر نمی‌رود».
  • زحمت دن قاچان، ال آچار.
    • «کسی که از زحمت فرار می‌کند، روزی دست گدایی باز خواهد کرد».
  • زحمت عطری تر دیر.
    • «عطر زحمت عرق است».
  • زحمت سیز بال دادانمازسان.
    • «بدون زحمت نمی‌توانی عسل بخوری (نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود)».
  • زحمتی مشاطه چکر لذتی داماد آپارئر.
    • «مشاطه زحمت می‌کشد داماد لذت می‌برد».
  • زیانئن یاریسئندان قایئتماق قازانجدئر.
    • «جلوی زیان را از هر کجا که بگیری منفعت است».
  • زیرنانی ورلر ناشیا گورلر باشلیپ گئن طرفینن چالیر
    • «شیپورو میدن دست ناشی میبینن داره از سمت گشادش فوت میکنه»

س

  • ساغ آرمود ساپدان دوشمه ز.
    • «»
  • ساغ باشا ساقئز یاپئشدئرما (ساح باشئنا ساققئز سالما).
    • «سری که درد نمی کنه دستمال نمی‌بندند (میفکن بر سر بی موی خود زفت)».
  • ساخلا سامانی، گلر زامانی.
    • «کاه را نگه دار وقت استفاده آن می‌رسد (هرچیز که زار آید، یک روز به‌کار آید)».
  • سارالا سارالا قالماخدان، قیزارا قیزارا اولمه ک یاخشئدئر.
    • «مرگ سرخ به از زندگی ننگین است».
  • ساری قیزیلین بیر باهاسی وارسا، کیتابین قیمتی یوخدور.
    • «»
  • ساققالیم یوخدور سوزوم کئچمیر.
    • «ریش ندارم حرفم را قبول ندارند».
  • سیزین پیشیک بیزیم آیتی بوغار.
    • «گربه شما میتونه سگ ما رو خفه کنه. (من تسلیمم)»
  • سس سیز طیاره دیر.
    • «آب زیر کاه است».
  • سن آقا، من آقا، اینکلری کیم ساغا؟
    • «تو آقا، من آقا، راستی !گاوها را کی بدوشد ؟!».
  • سن اوخیانی من توخورام.
    • «چند پیراهن بیشتر از تو پاره کردم».
  • سو آیدینلیقدی جالا اوز قاپینا.
    • «اگر آب روشنی است بریز جلوی در خودت»
  • سو بولبولو دور.
    • «کنایه از کسی که زیاد به حمام می‌رود».
  • سو بوغازدان آشیپ ها بیر گئریش ها اؤن گئریش
    • «آب که از گلو گذشت چه یه وجب چه ده وجب [فرقی نداره]»
  • سوبیر یئرده قالسا ایی له نر.
    • «تحرک لازمه زندگی است».
  • سوت گولونده دیر.
    • «تو استخر (دریاچهٔ) شیر است».
  • سودا بوغولان سامان چؤپوندن یاپئشار.
    • «غریق بر هر گیاه خشک چنگ زند».
  • سوروشاندا کی کیمین باشی قشنگدیر، توسباغا اوز باشینی چیخارتدی.
    • «»
  • سؤزو آت یره صاحبی گؤتوره ر.
    • «حرف را بینداز زمین صاحبش برداره».
  • سوزو آغزیندا پیشیر، سونرا چیخارت.
    • «»
  • سوزو واختیندا دانیش.
    • «»
  • سؤز سؤز آچار، سؤز گؤز آچار.
    • «حرف حرف را میاورد، حرف هم چشم را باز می‌کند».
  • سؤز سؤز گتیره ر، آرشئن بئزی.
    • «یعنی یک حرف کافی است گفته شود تا سخن و حرف جدیدی بواسطه آن مطرح شود».
  • سؤز وار گلر کچر، سؤز وار دلر کچر.
    • «سخنی هست که گفته می‌شود و می‌گذرد، سخنی هست که گفته می‌شود و دل و جگر را سوراخ می‌کند و می‌گذرد».
  • سؤزون دوزون اوشاق دئیر (سوزون دوزون اوشاقدان ائشید).
    • «حرف راست را بچه می‌گوید».
  • سو کوزه سی سو یولوندا سینار.
    • «کوزهٔ آب در راه آب می‌شکند»
  • سو گورر، سوسار. آت گورر آخسار.
    • «آب میبینه تشنه میشه. اسب میبینه لنگ میزنه»
  • سوغان یِئمَه میسن، نییه آجیشیرسان؟
    • «پیاز نخورده‌ای، چرا می‌سوزی»؟
  • سویادا دیقتله باخسان، اوندا دا لکه تاپارسان.
    • «»
  • سویون آخارئندان، آدامئن یئره باخارئندان گرک گورخاسان (سویون لام آخانیندان، آدامین یئره باخانیندان قاچ).
    • «از آن نترس که‌های و هوی دارد، از آن بترس که سر به زیر دارد».
  • سیدر کافیر موفته اولسا اوزان اول.
    • «سدر و کافور که مفت باشه بخواب بمیر».
  • سئرچه دن قناری اولماز.
    • «»
  • سئرچه ندیر کلله پاچا سی نه اولا (قارئشقا ندیر کلله پاچا سی نه اولا).
    • «موضوع بی‌اهمیت قابل بحث نیست».
  • سئنان قول بویوندان آسلانار.
    • «دست شکسته وبال گردنه».

ش

  • شادلیغیوا شیلتاخلیخ اِلَمه
    • «هنگام شادی هایت نق نزن»
  • شاطیر چورک دن یئملی دیر.
    • «شاطر از نان خوردنی تر است».
  • شاهیدده ایمان یوخ بی ده عدالت.
    • «شاهد ایمان ندارد و قاضی عدالت».
  • شرطی شوخومدا کس، خیر ماندا یابا لاشما یاسان (شرطی شوخومدا کس خرمنده شنه دعواسی چئخماسئن).
    • «جنگ اول به از صلح آخر است».
  • شهرین دروازاسین باغلاماق اولار میلتین آغزین یوخ.
    • «دروازهٔ شهر را می‌توان بست ولی دهان مردم را نمی‌توان»
  • شووه ره ن مزاج دئر.
    • «اشاره به کسی که نظرش را سریع تغییر می‌دهد».
  • شهرده کلنتر اولماسا گورباغادا هفت تیر چکر.
    • «شهری که کلانتر نداشته باشه قورباغه هاش هفت تیرکش میشن»
  • شِئر غزل دِئییر.
    • «شعر و غزل می‌گوید».
  • شیریندی چورک، داغ ائلمه گورک.
    • «»
  • شیرین سوز ایلانی یوواسئندان چئخاردار.
    • «زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌آورد».

ص

  • صبر ایله حالوا پیشر ای قورا سندن.
    • «گر صبر کنی زغوره حلوا سازم».
  • صوبحانه نی یولداشئن ایله یئه، ناهاری اوزون تک یئه، وشامی دشمنین ایله یئه.
    • «صبحانه را با دوستت بخور، ناهار را تنها بخور، و شام را با دشمنت بخور».
  • صوب چیخان یول کسر (گون چیخمامیش خرجی تاپار)
    • «کسی که صبح به راه افتاده مسیر زیادی طی می‌کند (تا خورشید طلوع کنه پولشو دراورده)»

ض

  • ضررین قاباغئن هر واخت توتسان منفعت دیر.
    • «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است».

ط

  • طعنه لی سوزدن آیتی قئلئنج یاخشئدئر.
    • «شمشیر تیز از حرف با طعنه بهتر است».
  • طوی گئچئنن سورا حنانی گؤته یاخال‌لار.
    • «بعد از اتمام عروسی حنا رو به کون میمالن(نوش دارو پس از مرگ سهراب)»

ظ

  • ظولمون آخیری اولماز.
    • «ظلم عاقبت ندارد».
  • ظولم ایله آباد اولان عدل ایله ویران اولار.
    • «آنچه که با ظلم آباد شود با عدل ویران می‌شود».

ع

  • عاغئل عاغئلدان اؤتکم اولار.
    • «عقل از عقل نافذ می‌شود (همفکری و مشورت)».
  • عاغئل یاشدا دئییل، باشدا دئر.
    • «»
  • عجله ایشینه شیطان قارئشار.
    • «عجله کار شیطان است».
  • عذاب ملاکه سی دیر.
    • «فرشتهٔ عذاب است».
  • عوض عوض اولدو قاری.
    • «این به اون در».
  • عوضین بدل آددا اوغلو وار.
    • «عوض عوض داره گله نداره».
  • عیبین اولسا قیل کیمی، گوستریلر فیل کیمی.
    • «»

غ

  • غملی آداما، اوزگه سینین گولمه‌سی آجیغ‌گَلَر.
    • «به آدم غمگین، خندهٔ بیگانه نفرت می‌آورد».
  • غوربت جنت اولسادا، یئنه وطن یاخشی دیر.
    • «یوسف که به مصر پادشاهی می‌کرد می‌گفت بی شاهی کنعان خوشتر».

ق

  • قادئنئن یالاغی سمنی قویار، کیشنین یالاغی باققال دوکانی آچار.
    • «زن کاهل سمنو می‌پزد، مرد کاهل دکان بقالی می‌زند».
  • قادئن وار ائو یاپار قادئن وار ائو ییخار.
    • «زن هست که خانه را آباد می‌کند، زن هم هست که خانه خراب می‌کند».
  • قارا قارغانئندا بالاسی اوزونه خوشدور.
    • «بچه کلاغ سیاه هم برای مادرش خوشگل است».
  • قارداشلار ساواشدئلار ابله لر ایناندئلار.
    • «برادرها باهم دعوا کردند، ابلهان هم باور کردند».
  • قارغادان قناری اولماز.
    • «کلاغ فقط یک کلاغ است و نمی‌توان آنرا به جای قناری جا زد (نمی‌توان ذات و جوهره افراد را تغییر داد)».
  • قارقئشئن ایکی باشی اولار.
    • «نفرین دو سر دارد».
  • قازان قازانا دئیر، گوتون قارا دئر (قازان قازانا دئییر دیبین قارا دئر، قازان قازانا دئییر اوزون قارا، گودوش گودو شا دئییر اوزون قارا اولسون).
    • «دیگ به دیگ میگه رویت سیاه است (کسی که عیب دارد عیب دیگری را می‌گیرد، در مورد افراد خلافکار گفته می‌شود که به خلاف وبزه دیگران اعتراض دارند)».
  • قاقا اولمایان یئرده ایدیه قاقا د ئیر لر.
    • «جایی که آقا (فرد با عزت و حاکم) نباشد به احمق هم آقا می‌گویند»
  • قانی قانیله یومازلار.
    • «خون را با خون نمی‌شویند».
  • قلم، قئلئنجدان آیتی دیر.
    • «قلم، از شمشیر تیزتر است».
  • قورخان باش سالیم قالار.
    • «سری که بترسد سالم می‌ماند».
  • قورخان گوزه چوپ دوشه ر (قورویان گوزه چوپ دوشه ر).
    • «موش توی کاسه آدم وسواسی می‌افتد».
  • قورخموش آداما قویون باشی جوت گورونر (گوز گوردوغوندان قورخار، ایلان چالمئش آلا چاتی دان قورخار).
    • «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد».
  • قورد آرتسا، پاخئل دا آرتار
    • «هرکجا گرگ بیشتر شود بخیل هم بیشتر می‌شود، فرد سودجو به دور بر خود افراد بخیل را جمع می‌کند».
  • قورد گوزون گرلدسه، نه قوزونی سایار نه چوبانی
    • «گرگ اگه چشم غره کرده باشه (قصد حمله) نه تعداد گوسفندارو می‌شمره نه چوپان رو به حساب میاره»
  • قورد بالاسی، قورد اولار (قورد انی یی (بالاسی) یئنه قورد اولور).
    • «عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود».
  • قورددان قورتولدوغ، قولیبیابانیه توش گلدیک.
    • «از شر گرگ خلاص شدیم، گرفتار غول بیابونی شدیم (از چاله به چاه افتادیم)».
  • قورد دومانلئغی سئوه ر.
    • «گرگ از پراکندگی، بلبشویی و مه آلودی خوشش می‌آید تا از فرصت بوجود آمده بتواند به اهداف پلیدش دست یابد».
  • قوردون سلامی طمع سیز اولماز.
    • «سلام گرگ بی طمع نیست».
  • قورو قورو قوربانئن اولوم.
    • «تعارف کم کن و بر مبلغ افزای».
  • قوناغ ائو ییه سی نین دوه سی دیر.
    • «مهمان شتر صاحبخانه است».
  • قوناغ قوناغی سئومه ز، ائو ییه سی هئچ بیرین.
    • «مهمون، مهمونو نمیتونه ببینه صاحب‌خونه هردو را».
  • قونشو آشی دادلی اولار (قونشو قادئنی آدامئن گوزونه قئز گلیر، تویوغو دا غاز گلیر).
    • «مرغ همسایه غازه (زن همسایه به چشم آدم، دختر می‌آید و مرغش هم غاز)».
  • قونشو پایی یاخشی دی بیرگون سنده بیرگون منده.
    • «»
  • قونشویا اومود اولان شامسیز قالار.
    • «»
  • قویو قازان اوزون درینده گوره ر.
    • «چاه کن همیشه خودش را در ته چاه می‌بیند، چاه کن همیشه ته چاه است (چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی)».
  • قویون اولمایان یئرده کچی یه حاج عبدالکریم آقا دئیرله.
    • «جایی که گوسفند نباشه به بز حاج عبدالکریم آقا میگن (تو شهر کورا یه چشم پادشاهه)».
  • قئز ائوینده تویدور اوغلان ائوینده خبر یوخدور.
    • «در خانه عروس جشن عروسی برقرار است در خانه داماد خبری نیست».
  • قئز بادام دئر، بالاسی بادام ایچی (منیم بالام بادام دئر، بالاسی بادامئن ایچی).
    • «دختر مانند بادام است فرزندش مغز بادام (فرزند من بادام است، بچه اش مغز بادام)».
  • قئزئم سنه دئییرم گلینیم سن اشید.
    • «دخترم به تو میگم، عروسم تو بشنو (به در میگم دیوار بشنوه)».
  • قئش چئخار اوزو قارالئق کوموره قالار.
    • «بالاخره زمستان هم می‌گذرد و روسیاهی به زغال می‌ماند».
  • قئش گلمئمیش گیش فیکرینده اؤل
    • «تا فصل سرما نیامده به فکر لباس باش»
  • قیصاص قیامته قالماز.
    • «مجازات گناه به قیامت نمی‌ماند».

ک

  • کار ائشیدمز، یاراشدئرارـ کور گؤرمه ز، قوراشدئرار.
    • «کر نمی‌شنود و جفت وجور می‌کند، کور نمی‌بیند و سرهم می‌کند».
  • کاسیب (کسبه چی) مرد اولار.
    • «کاسب جوانمرد می‌شود».
  • کاسئبی دَوَه اوستوندَه بووَه سانجار (کاسئبی، دوه اوستونده ایلان وورار).
    • «آدم بی‌چیز (آس و پاس) رو (در حالیکه) روی شتر (سوار است)، رتیل می‌گزد (آدم فقیر (بدبخت) اگر روی شتر هم باشد مار آن را نیش می‌زند)».
  • کچی جان هاییندا، قصاب پیی آختارئر.
    • «بز از جانش می‌ترسد، قصاب دنبال دنبه می‌گردد».
  • کچی نین اجلی گلنده باشین چوبانین چوماغینا سورتر.
    • «وقتی عمر بز به سر آمد، خودش را به چماق چوپان می‌مالد».
  • کچی نین قطوری بولاقین گوزوندن سو ایچر.
    • «بز گر از سر چشمه آب می‌خورد».
  • کدخدانی گور، کندی چاپ.
    • «اگر در جایی خواستی به هدف و مقصود خود دست یابی دل صاحب ورئیس آنجا را بدست آور و سپس هر کاری خواستی بکن».
  • کفنین جیبی یوخدور.
    • «کفن جیب ندارد».
  • کله سویودور.
    • «کشکه».
  • کورا گئجه گوندوز بیردیر (کورا نه گئجه نه گوندوز).
    • «کور را شب و روز یکسان است (برای کور شب و روز فرقی نداره)».
  • کورآللاهدان نه ایستر، ایکی گوز بیری ایری بیری دوز.
    • «کوراز خدا چی میخواد دوتا چشم یکی کج یک سالم».
  • کور اولسون او ایکی گوز کی دوشمنین تانئمئر.
    • «»
  • کور توتدوغون بوراخماز.
    • «کور چیزی رو که بگیره ول نمی کنه (آدم کور در کارها لجوج و سختگیر است)».
  • کور قوشون روزوسون الله وئره ر.
    • «روزی پرندهٔ کور را خدا می‌دهد».
  • کور کورا دئیر زیت گوزونه.
    • «کور به کور می‌گوید بگوزم به چشت (دیگ به دیگ می‌گوید روت سیاه)».
  • کوزَه تزه لئغدا (تزه اولاندا) سویو سوُیوق ساخلار (تزه کوزه سرین سو).
    • «کوزه فقط وقتی نو است، آب را خنک نگاه می‌دارد (کنایه از اینکه: هر چیز، تازه‌اش خوب است)».
  • کوزه چی سینئق قابدان سوایچر.
    • «کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد».
  • کوزَه، سو یوْلوندا سئنار.
    • «کوزه، سرانجام در راهِ آوردن آب، خواهد شکست».
  • کیتاب، بیلیک منبعی دیر.
    • «کتاب منبع دانش است».
  • کئچمه نامرد کؤرپوسوندن قوی آپارسئن سل سنی***یاتما تولکو دالداسئندا قوی یسین اصلان سنی.
    • «از پلی که نامرد درست کرده عبور نکن بزار سیل تو رو با خودش ببره و به روباه تکیه نکن، همین بهتر که شیر تورو بخوره».
  • کیچیکدن خطا، بویوکدن عطا.
    • «کوچکتر خطا می‌کند و بزرگتر بواسطه بزرگی می‌بخشد».
  • کیشی توپوردویون یالاماز (کیشی ده سؤز بیر اولار، کیشی سوزونون اوستونده دورار).
    • «مرد تفش را لیس نمی‌زند، قول مردان جان دارد (حرف مرد یکی است، مرد سر حرفی که زده می‌ایستد)».
  • کیشی قئزی اولمایاسان، کیشی قادئنی اولاسان.
    • «دختر جوانمرد بودن مهم نیست، مهم این است که زن جوانمرد باشی».
  • کیم اوز قاتئغئنا (آیرانئنا) تورش دئیر؟ (هئچ کیم اوز خمیرینه تورش دئمز).
    • «هیچ‌کس به ماست (دوغ) خودش ترش نمی‌گه».

گ

  • گئچمه نامرت کوپرو سون ده ن، قوی آپارسین سئل سنی. یاتما تولکو کلگه سین ده، قوی یئسین آصلان سنی.
    • «از پل نامرد نگذر، بگذار سیل تو را ببرد. در سایهٔ روباه نخواب، بگذار شیر (اصلان) تو را بخورد».
  • گئچی سنه قربان دریسی بیر قیران
    • «بز را قربانت می‌کنم، اما پوستش یک قران است».
  • گل یاپیشما گؤجؤن چاتمایان داشا، گؤتؤره بیلمزسن زورا دؤشرسن. (گوتوره بولمسن گوتون جیریلار)
    • «بیا از سنگ بزرگ رو بیخیال شو، نمیتونی برش داری به زور میفتی (کونت پاره میشه)» «به دریا رفته می‌داند مصیبت‌های طوفان را»
  • گلین اوینایا بیلمیر، دئییر اوتاق ایری دیر.
    • «عروس نمی‌تواند برقصد، می‌گوید زمین کج است (وقتی زمین سفت است، گاو از چشم گاو می‌بیند)».
  • گلین اوجاغا چئکر.
    • «عروس به مادرش می‌کشد».
  • گمینین ایشینی گمیچی بیله ر (چوره یی وئر چورکچیه بیر چورک ده اوسته وئر).
    • «کار را به کاردان بسپار (کار را به کاردان سپردن و چند برابر اجرت دادن بهتر است تا به دست افراد ناشی بدهند)».
  • گورول آما یاغما.
    • «رعد و برق بزن ولی نبار».
  • گوز گورمه ک اوچون دور، گونول سئومه ک اوچون دور.
    • «چشم برای دیدن است، قلب برای عشق ورزیدن».
  • گوز گوردویونه اینانار.
    • «چشم آن چیزی را که می‌بیند باور می‌کند».
  • گوز سوز یاشاماق اولار، آما وطن سیز اولماز.
    • «بی چشم می‌توان زندگی کرد، اما به وطن نمی‌شود».
  • گولد ه ن تیکان اولار تیکاندان گول.
    • «از گل خار می‌شود و از خار گل (گاهی اوقات فرزند خانوادهٔ خوب، آدم بدی می‌شود و فرزند خانوادهٔ بد آدم خوبی می‌شود)».
  • گول، گوللر آچئلسئن.
    • «بخند، تا گلها باز شوند (بخند تا دنیا به روت بخنده)».
  • گولمه قونشونا، گلر باشئنا.
    • «به همسایه نخند، سر خودت هم میاد».
  • گون آلتئندا یاتمایان، کولگه نین قدرینی بیلمه ز.
    • «کسی که زیر نور خورشید نخوابیده، قدر سایه رو نمی‌دونه»
  • گون چیخمامیش خرجی تاپار
    • «تا خورشید طلوع کنه پول خوبی زده به جیب»
  • گونشی پالچیقلا سووار ماق اولار می؟
    • «اندود توان چشمهٔ خورشید به گل»؟
  • گئولی بالیق ایستئینین گوتی بوز اوسته اولار
    • «کسی که دلش ماهی میخواد رو یخ میشینه(هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد»
  • گئجه اودونا گئدن چوخ اولار.
    • «قصه شب دراز است (شب دراز است و قلندر بیدار)».
  • گئجه شهره گئدن چوخ اولار، قیشدا بوستان اکن.
    • «شب کسی که می‌گوید به شهر می‌روم زیاد است، زمستان کسی که می‌گوید جالیز خواهم کاشت».
  • گئدر بوستان قئراسی، قالار اوزون قارا سی.
    • «خربزه نارس و هندوانه بوستان تمام می‌شود و فقط روسیاهی می‌ماند».
  • گئدیب حاماما، اولوب شاماما (گئده جه یم حاماما، چئخام اولام شاماما).
    • «یعنی نتیجه استحمام و آرایش این است که انسان تمیز و معطّرگردد».
  • گیئین ایله یئیَنین کین الله وئرَر (یئیجین ایله گئیجینینکین آلله یتیره ر).
    • «خدا روزی کسی که میپوشه و کسی که میخوره رو میده(خوراک و لباس خورنده و پوشنده را خدا میرسونه)»

ل

  • لاری خوروز بانلاماز، بانلاسا واخت آنلاماز.
    • «اشاره به آدم وقت نشناس می‌باشد-حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت».
  • لالئن دیلین ننه سی بیله ر.
    • «زبان لال را مادرش می‌فهمد (آشنا داند صدای آشنا)».
  • لای لای بیلیرسن نیه یاتمیرسان؟
    • «لالایی بلدی چرا نمی‌خوابی»؟
  • لپه نی دئمه دویونو ده، دونه نی دئمه بویونو ده.
    • «لپه را نگو برنجو بگو، دیروزو نگو امروزو بگو (داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است)».

م

  • ماشاورا کن، اَلینی آتاشا اوزاتما.
    • «با وجود انبر، دست به آتش مزن».
  • مالی قاز (زیندگانلئغئ مالی قاز کئچیر).
    • «بخور و نمیر (زندگی بخور و نمیری دارد».
  • ماتئ میخاناسئ دئر (فاطی میخاناسی دیر، حسن سوخدو دییرمانئ دئر).
    • «میخانه ماتی (فاطی) است (شهر هرت است)».
  • مال گئدر بیریانا ایمان گئدر مین یانا.
    • «در مورد افرادی که تحقیق نکرده به دیگران تهمت و افترا می‌بندند بکار می‌رود».
  • محبت قئیچی سی هر شیی کسه ر.
    • «قیچی محبت همه چیز را می‌برد».
  • مرند اولوسو کیمین اوزانئر (مرند اولوسو دور).
    • «مانند مرده‌های مرند دراز می‌شود».
  • مغرورلوق ائیله یب اوستادام دئمه***وقت اولار بیریئرده دارا دؤشرسن. عاشیق علعسگر
    • «احساس غرور نکن و خود را بزرگ مبین زمانی می‌رسد که کم می‌آوری».
  • ملا اولدو مکتب داغیلدی.
    • «ملا مرد مکتب هم تعطیل شد».
  • من دئییرم فدم دمه، سن دئییرسن دامدان داما.
    • «من می‌گویم آسمان تو می‌گویی ریسمان».
  • منلیک اولان یئرده سنلیک شمعی یانماز.
    • «»
  • موسی مئسئب دئر.
    • «موسی کز کرده (کنایه از کسی که کار اشتباهی کرده و ساکت و خجل گوشه یی نشسته)».
  • مئخی میسمارا دونده رن الله دئر.
    • «هر چیزی در ید پروردگار است».
  • مئردار اسکی اود دوتماز (مال پوخون ائلدئرئم وورماز).
    • «بادمجان بم آفت ندارد».
  • میرزاقلمدان دی.
    • «میرزاقلمدان است».
  • میوه‌نین یاخشی سئن مشه ده چاققال یه یر.
    • «میوه خوب را درجنگل، شغال می‌خورد (سیب سرخ برای دست چلاق خوبه)».

ن

  • ناشی زورنانی یوغون باشئندان چالار.
    • «آدم ناشی، سرنا را ازسر گشادش می‌زند».
  • ناهاردان معلومدور شاما نه وار.
    • «سالی که نکوست از بهارش پیداست».
  • نفسی ایستی یئرده ن چئخئر.
    • «نفسش از جای گرم در میاد».
  • نوخود فالی آچماق.
    • «فال نخود باز کردن (چیزی را لفت دادن، در انجام کاری دودل بودن)».
  • نه فایدا بیز قالمئشئق بویاندا کورپو قالئپ اویاندا.
    • «چه فایده ما ماندیم این طرف و پل آن طرف (خرما بر نخیل ودست ما کوتاه)».
  • نه قانئر، نه ده قاندئرئر.
    • «»
  • نیت هارا منزیل اورا.
    • «نیت به هر کجا باشد، منزل و مقصد همانجاست».

و

  • وارلیقدا دوست اولما یوخلوقدا کنار***ایگیتم دیینده بو عادت اولماز.
    • «»
  • واری اولان تاخار یوخو اولان باخار.
    • «کسی که داره استفاده می کنه کسی که نداره نگاه می کنه (دارندگی و برازندگی)».
  • واریندی گیریش یوخوندو سوروش.
    • «(فکری) داری شروع کن نداری بپرس»
  • وئر ال ساخلار.
    • «دست بخشنده نگهدار صاحبش و کسانی که مورد دعای آن فرد هستند می‌باشد».

ه

  • هاردا آشدی، اوردا باشدی.
    • «هر جا آش هست، آنجا سر است».
  • هامئسی بیر بئزین قئراغئدئلار.
    • «سروته یه کرباسن».
  • هامئسی بیر داغ دی
    • «همشون یه کوهن»
  • هامینی برق توتاندا بیزیده لامپا چیراغ توتار.
    • «همه را برق میگیره ما را چراغ نفتی».
  • هر آغلار گوزلویه عاشیق دئمه زلر.
    • «به هر کسی که چشمانش گریان است عاشق نمی‌گویند».
  • هر اوخویان ملانصرالدین اولماز.
    • «هر گردی گردو نیست».
  • هر زادئن تزه سی، دوستون کوهنه سی.
    • «هر چیز تازه اش خوب است دوست کهنه اش».
  • هر قئشئن بیر یازی وار.
    • «هر زمستانی بهاری هم دارد».
  • هر کس ساغ اولسون اوزونه.
    • «هر کس باید به خود متکی باشد و از دیگران انتظار کمک نداشته باشد».
  • هر کسین حورمتی اوز الینده دیر.
    • «احترام هر کس دست خودش است».
  • هر گوزلده بیر عایئب اولار.
    • «هر گلی عیب و علتی دارد (گل بی خار خداست)».
  • هر نه اکیرسن، اونودا بیچیر سن.
    • «هرچه بکاری همان را درو می‌کنی (هرچه بکاری تو، همان بدروی)».
  • هرنه سالار سان آشئنا، اودا چئخار قاشئقئنا.
    • «هرچه کنی بخود کنی – گر همه نیک و بد یا کنی».
  • هرنه گئده ر باغدان گئده ر، باغباندان نه گئده ر؟
    • «»
  • همشه شعبان بیر دفعه ده رمضان.
    • «همیشه شعبان یکبار هم رمضان».
  • هئچ ده ن یئی دیر.
    • «از هیچی بهتره (کاچی به از هیچی)».
  • هئچ گول تیکان سئز اولماز.
    • «هیچ گلی بی خار نیست».

ی

  • یولداش اودی ساشمیا دریا اولوب داشمیا
    • «دوست آن است که نیس نزند دریا شود لبریز نشود»
  • یا حسن کئچل یا کئچل حسن.
    • «چه علی خواجه چه خواجه علی».
  • یاخشئ دوست اوز دوستونون گوزگوسودور.
    • «دوست خوب آیینهٔ دوست خود می‌باشد»
  • یاخشئ دوست یامان گونده بللنر.
    • «دوست خوب در زمان سختی معلوم می‌شود (دوست آنست که گیرد دست دوست***در پریشانحالی و درماندگی)».
  • یاخشی قادین عومور اوزادار، پیس قادین عومور آزالدار.
    • «زن خوب عمر را دراز می‌کند، زن بد عمر را کم می‌کند»
  • یاخشی قئزدان یاخشی دا گلین اولار.
    • «دختر خوب عروس خوبی هم می‌شود».
  • یاخئنداکی علف، اوزاغداکی آرپادان یاخشئدئر (اوزاق یئرین آرپاسئندان، یاخئن یئرین سامانی یاخشئ دئر).
    • «سیلی نقد به از حلوای نسیه».
  • یاشدا یانئر قورونون اودونا (قورونون اودونا، یاش دا یانار).
    • «تر هم به آتش خشک می‌سوزد. (تر و خشک با هم می‌سوزد)».
  • یاغئشدان قورتولوب دولویا دوشدوک.
    • «از چاه درآمده توی چاله افتادیم».
  • یالانچئنئن حافیظه سی اولماز.
    • «دروغگو حافظه ندارد».
  • یامان گونون عمرو آز اولار (قارا گونون عمرو آز اولار، قارا گجه نین آغ گونودوزواولار).
    • «عمر روز سخت کم است، یعنی روزگار پستی و بلندی داشته و تلخی و شادی آن به هم پیوسته‌اند (پایان شب سیاه سپید است)».
  • یانسئن چیراغی، گلسین ایشئغی.
    • «چراغش روشن باشد، نورش بیاید».
  • یای وار، قئش وار، چوخ ایش وار.
    • «تابستان هست، زمستان هست، کار زیاد است (این مثل در مورد شخص عجول بکار می‌رود بدین مضمون که فردا تابستان و زمستان خواهد آمد و کار زیادی در پیش است و تا رسیدن به نتیجه وقت زیادی لازم است)».
  • یورغانا بورون ائلینن سورون.
    • «»
  • یورغانی گویده آیاغی اوزون.
    • «».
  • یوز ایل سئل گلسه ائئماز، بیر گون غم اووان یئری.
    • «»
  • یوقورت توکولسه یئری قالار، آیران توکولسه نه یی قالار؟
    • «اگر ماست بریزد جایش می‌ماند، اگر دوغ بریزد چه چیزی از آن می‌ماند؟»
  • یومورتاسی ترسه دوشوب.
    • «کلافه است».
  • یهر گاه آتئن بئلینده گزه ر، گاه یییه سی نین (همشه سو بئله گتمز).
    • «گهی زین به پشت و گهی پشت به زین (همیشه در روی یک پاشنه نمی‌چرخد)».
  • یئتیمه وای وای دیه ن چوخ اولار - چوره ک وئره ن اولماز.
    • «به حال یتیم وای وای گویان زیادند ولی کسی یک لقمه نان نمی‌دهد (وقتی از یک کاری یا شخصی طرفداری الکی و ظاهری می‌کنند ولی در موقع نیاز هیچ‌کدام پا پیش نمی‌گذارند این مثل کاربرد دارد)».
  • یئدیلر ایچدیلر مطلبه یئتیشدیلر.
    • «قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید».
  • یئر برک اولاندا، اوکوز اوکوزدن گوره ر.
    • «وقتی زمین سفت است، گاو فکر می‌کند تقصیر گاو دیگر است (وقتی زمین سفت است، گاو از چشم گاو می‌بیند- عروس نمی‌توانست برقصد، می‌گفت زمین کج است)».
  • یئرین قولاغی وار.
    • «دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد».
  • یئرینه ایشه مک بس ده ییل، شیرین چای دا ایسته ییر.
    • «».
  • ییرمی دورد مین پیغمبره یالوارینجا بیر دانا آللاها یالوار.
    • «به جای اینکه به بیست و چهار هزار پیامبر التماس کنی دست به دامن یه خدا شو».
  • یئکه باشئن یکه بلاسی اولار (قویونو اولان، قورددان قورخماز).
    • «هر چه سر بزرگتر، درد سر بیشتر (هر که بامش بیش برفش بیشتر)».
  • یئکه گوزون ایشیغی اولماز.
    • «»

بدون متن اصلی

  • اوت هارا دوشسه اوزونه یئر آچار =آتش هر جا که افتد، خودش جا را باز می‌کند.
  • بر سوگند کسی که زیاد سوگند می‌خورد اعتماد مکن.
  • نیکی به جای نیکی، کار هر کس است؛ اما نیکی به جای بدی، ویژهٔ جوانمردان است.
  • مرد باید یا در هرات [میدان جنگ] باشد، یا زیر خاک.
  • اگر شوهر خوب بود، خدا هم شوهر داشت!
  • دین ارمنی خوب دینی است، البته اگر روز رستاخیز گندش در نیاید!
  • هر کس با آشپز قهر کند، گشنه به خانه می‌رود!
  • اگر گدایی بپوشد، همه می‌گویند: «از کجا آورده‌ای»!
  • فرزند بلاست، نباشد واویلاست!
  • خرِ کارکن از بیک بیکار به!
  • نام عروسی را جشن گذاشته‌اند، مبادا زهرهٔ آدم چاک شود!
  • دست را نباید برید باید بوسید.
  • زرنگی زیاد جوانمرگی می‌آورد.
  • تا از پل نگذشته‌ای خرس را دایی بخوان.
  • اگر دروغگو نبود، راستگو شناخته نمی‌شد.
  • آقا میاره نوله، خانم می‌ریزد تو گاله.
  • آخر شوخی به دعوا می‌کشد.
  • یارین اولماسا یار اونو آتماغی بیلمه عار =اگر دیدی یارت یار نیست ترکش عار نیست.
  • برای عاشق بغداد دور نیست.
  • بازار نه پدر را می‌شناسد نه مادر را.
  • آنقدر به ماه بی اعتنا باش تا زیر پایت بیفتد.
  • آنچه باهای می‌آید با هوی می‌رود.
  • اگر یابو را تیمار کنی جفتک می‌اندازد.
  • از حرارتش خیری ندیدیم از دودش کور شدیم.
  • اگر خوراک آسیا را نرسانی سنگها همدیگر را می‌سایند.
  • ادب زیادی بی‌ادبی است.
  • این مرغ است که به خروس می‌گوید بانگ بردار.
  • اگر از کسی تنفر داری بگذار زنده بماند.
  • آب صاف و روشن ماهی ندارد.
  • افرادی که بوی بدی می‌دهند خود متوجه بوی بد خود نیستند.
  • اندوه مانند دل پر خارش است که با خاریدن پیشتر می‌شود.
  • اگر منبع یک جوی گل آلود باشد تمام جوی گل آلود خواهد بود.
  • انسان از پیروزی چیزی یادنمی‌گیرد ولی از شکست خیلی چیزها یادمی‌گیرد.
  • از زنان زیبا همچنان بپر هیزید که از فلفل سرخ هندی.