هیولا (مجموعه نمایش خانگی): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
* «موضوع حذف کنکور سال هاست که مطرح شده، منتها دوستان میخوان با مسئولین شروع کنن. یعنی کنکور رو برای بچه های مسئولین حذف کنن؛ اگر جواب داد و آسیبی به جامعه نرسید، فراگیرش کنن.» |
* «موضوع حذف کنکور سال هاست که مطرح شده، منتها دوستان میخوان با مسئولین شروع کنن. یعنی کنکور رو برای بچه های مسئولین حذف کنن؛ اگر جواب داد و آسیبی به جامعه نرسید، فراگیرش کنن.» |
||
* «در جهانی که زندگی می کنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتن.» |
* «در جهانی که زندگی می کنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتن.» |
||
* هوشنگ در حالی که حوصله قصه گویی ندارد و فقط میخواهد قصه ای تعریف کند و برود: «یکی بود یکی نبود.غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.یه روز آقا گرگه اومد همه ی گوسفند ها رو خورد.خب قصه ی ما به سر رسید!...-مگه مردم نباید بیان و از گوسفندا دفاع کنن؟-خب اون وقت شب همه شون خواب بودن دیگه!... .» |
|||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
نسخهٔ ۱۹ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۶
هیولا سریالی به کارگردانی مهران مدیری است.
گفتاوردها
- «پول ما و مردم نداره که، همه نشستیم دور یه سفره. فقط دور سفره جا کم بود، ما اومدیم وسطش!»
- «بیاید بیشتر به فکر سرمایهگذار هامون باشیم.»
- «از شما شرافتا فقط شر و آفتش برای من مونده.»
- «شما واقعاً تو تنگنایی؟ یا ادای تنگنا رو درمیاری؟»
- «یونجه اگه قد تو اعتماد به نفس داشت، سالی دوبار زعفران میداد.»
- «تو شرافت و آبروی منرو درز گرفتی»
- «دهک شمارو گرفتن دادن به ما»
- «خداروشکرررر»
- «برو تو اتاقت به رفتارت فکر کن»
- «آخرش عینه این سریالهای ترکیه ای تموم میشه»
- «زندگی ما از صد تا اروپایی، اروپایی تره»
- «میترسم اگه همینجور پیش بره، بعداً به جای شرافت اسم کوچه رو بذارن بزرگآقا»
- «چراغ خاموووش!»
- «موضوع حذف کنکور سال هاست که مطرح شده، منتها دوستان میخوان با مسئولین شروع کنن. یعنی کنکور رو برای بچه های مسئولین حذف کنن؛ اگر جواب داد و آسیبی به جامعه نرسید، فراگیرش کنن.»
- «در جهانی که زندگی می کنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتن.»
- هوشنگ در حالی که حوصله قصه گویی ندارد و فقط میخواهد قصه ای تعریف کند و برود: «یکی بود یکی نبود.غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.یه روز آقا گرگه اومد همه ی گوسفند ها رو خورد.خب قصه ی ما به سر رسید!...-مگه مردم نباید بیان و از گوسفندا دفاع کنن؟-خب اون وقت شب همه شون خواب بودن دیگه!... .»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |