جلیل صفربیگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[w:جلیل صفربیگی|جلیل صفربیگی]]''' (متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل [[ایران]] است. |
'''[[w:جلیل صفربیگی|جلیل صفربیگی]]''' (متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل [[ایران]] است. |
||
== |
== اشعار == |
||
* عمری است که مشت بر درم میکوبند / پا بر سر و روی باورم میکوبند |
|||
مشتی کلمه مدام از شب تا صبح / انگار که میخ در سرم میکوبند |
|||
*عمری است که مشت بر درم می کوبند / پا بر سر و روی باورم می کوبند |
|||
* با حوصله کیف و چمدانم را بست / انگار که دست و پای جانم را بست |
|||
گفتم که بگویم چقدر دوس… ولی / با بوسهٔ محکمی دهانم را بست |
|||
* کم نامهٔ خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست |
|||
دارم خفه میشوم در این تنهایی/ لطفاً کمی آغوش برایم بفرست |
|||
*با حوصله کیف و چمدانم را بست / انگار که دست و پای جانم را بست |
|||
* لطفاً دو سه سطر زندگی قرض بگیر / لای کلمات مرده را درز بگیر |
|||
گفتم که بگویم چقدر دوس...ولی / با بوسه ی محکمی دهانم را بست |
|||
*کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست |
|||
دارم خفه می شوم در این تنهایی/ لطفاً کمی آغوش برایم بفرست |
|||
*لطفاً دو سه سطر زندگی قرض بگیر / لای کلمات مرده را درز بگیر |
|||
نگذار به مردن دلم بو ببرند / این شاعر مرده را خودت فرض بگیر |
نگذار به مردن دلم بو ببرند / این شاعر مرده را خودت فرض بگیر |
||
* دریا به سرش زده پری میرقصد / ناهید کنار مشتری میرقصد |
|||
بانو تو مگر چه کردهای با عالم / با عشق تو رود بندری میرقصد |
|||
* سی ساله شدم هنوز کودک هستم / هم بازی باد و بادبادک هستم |
|||
*دریا به سرش زده پری می رقصد / ناهید کنار مشتری می رقصد |
|||
عاشق بشوم؟ نه! بچهها منتظرند / من مادر چند کفشدوزک هستم |
|||
بانو تو مگر چه کرده ای با عالم / با عشق تو رود بندری می رقصد |
|||
* یک عمر به اشتباه دعوا کردیم / شیطان و من و گناه دعوا کردیم |
|||
آدم شده بودم و نمیدانستم / عمری سر یک کلاه دعوا کردیم |
|||
* تا عشق دوید از دهانم بیرون / نام تو کشید از دهانم بیرون |
|||
*سی ساله شدم هنوز کودک هستم / هم بازی باد و بادبادک هستم |
|||
عاشق بشوم؟ نه! بچه ها منتظرند / من مادر چند کفشدوزک هستم |
|||
*یک عمر به اشتباه دعوا کردیم / شیطان و من و گناه دعوا کردیم |
|||
آدم شده بودم و نمی دانستم / عمری سر یک کلاه دعوا کردیم |
|||
*تا عشق دوید از دهانم بیرون / نام تو کشید از دهانم بیرون |
|||
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم / یک بوسه پرید از دهانم بیرون |
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم / یک بوسه پرید از دهانم بیرون |
||
* اسبی که به روی قالی خانهٔ ماست / در تاخت و تاز خالی خانهٔ ماست |
|||
آن گاو که در تابلو نقاشی است / خوشبختتر از اهالی خانهٔ ماست! |
|||
* زنبیل پر از ترانه در دستش بود / یک نامهٔ عاشقانه در دستش بود |
|||
*اسبی که به روی قالی خانهی ماست / در تاخت و تاز خالی خانهی ماست |
|||
ختم صلوات داشت باران انگار / تسبیح هزار دانه در دستش بود |
|||
آن گاو که در تابلو نقاشی است / خوشبختتر از اهالی خانهی ماست! |
|||
* پرواز چه لذتی دارد |
|||
*زنبیل پر از ترانه در دستش بود / یک نامه ی عاشقانه در دستش بود |
|||
ختم صلوات داشت باران انگار / تسبیح هزار دانه در دستش بود |
|||
*پرواز چه لذتی دارد |
|||
وقتی |
وقتی |
||
زنبور کارگری باشی |
زنبور کارگری باشی |
||
که نتوانی |
که نتوانی |
||
عاشق ملکه بشوی |
عاشق ملکه بشوی |
||
* مانند علفهای لب مردابیم / خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم |
|||
*مانند علفهای لب مردابیم / خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم |
|||
مرگ آمده است زندگی را بخورد* / ما هم گاهی کرم سر قلابیم |
مرگ آمده است زندگی را بخورد* / ما هم گاهی کرم سر قلابیم |
||
* در حنجرههای ما صدا را بفشار / صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار |
|||
تاریکی از این قشنگتر میخواهی؟ / ای مرگ بیا گلوی ما را بفشار |
|||
* هر چند که بیمار تو هستیم همه / دیوانهٔ دیدار تو هستیم همه |
|||
بین خودمان بماند آقا عمری است / انگار طلب کار تو هستیم همه |
|||
* هر روز به ما اگر که سر هم بزنی / بر ریشهٔ خواب ما تبر هم بزنی |
|||
آقا تو که خوب میشناسی ما را / زنگ در خانه را اگر هم بزنی… |
|||
* یک عمر تو زخمهای ما را بستی / هر روز کشیدی به سر ما دستی |
|||
شعبان که به نیمه میرسد آقا جان / ما تازه به یادمان میآید هستی! |
|||
* فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه |
|||
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم / از شمر امان نامه خریدیم همه |
|||
* این سنگ خدایان که تبر میشکنند / روزی که بیایی از کمر میشکنند |
|||
بردار تبر را و بزن ابراهیم / بتهای بزرگ زودتر میشکنند |
|||
* در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی، کلید امیدی هست |
|||
چشمک زدن ستاره در شب یعنی / توی چمدان ماه، خورشیدی هست |
|||
* این چشم دریده چشمهٔ فریاد است / پژواک سکوت سنگها در باد است |
|||
با من به چه چیز زندگی خیره شده / این آینهای که کور مادر زاد است؟ |
|||
* انگار همیشه جای یک تن خالی ست / این بار کسی نیست نه! اصلاً خالی ست |
|||
یک نیمکت نشسته دارم در خود / جای دو نفر همیشه در من خالی ست |
|||
* چندی است که سخت از خودم لبریزم / آن گونه که باید از خودم بگریزم |
|||
انگار که شیر آب هرزی هستم / چک چک چک چک به پای خود میریزم |
|||
=== نتهای تنهایی === |
|||
گوش دل من به زنگ تنهایی توست |
|||
عمری است همیشه تنگ تنهایی توست |
|||
*در حنجره هاي ما صدا را بفشار / صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار |
|||
تاريكي از اين قشنگ تر مي خواهي؟ / اي مرگ بيا گلوي ما را بفشار |
|||
هر آدمی انگار به رنگی تنهاست |
|||
تنهایی من به رنگ تنهایی توست |
|||
*هر چند كه بيمار تو هستيم همه / ديوانه ي ديدار تو هستيم همه |
|||
---- |
|||
بين خودمان بماند آقا عمري است / انگار طلب كار تو هستيم همه |
|||
بی حوصله، پر بهانه بر میگردد |
|||
شبها که به آشیانه بر میگردد |
|||
تنهاتر و زخم خوردهتر از هر روز |
|||
*هر روز به ما اگر كه سر هم بزني / بر ريشه ي خواب ما تبر هم بزني |
|||
آقا تو كه خوب مي شناسي ما را / زنگ در خانه را اگر هم بزني… |
|||
تنهایی من به خانه بر میگردد |
|||
---- |
|||
ای عشق! تو هم کنارمان آمدهای |
|||
*يك عمر تو زخم هاي ما را بستي / هر روز كشيدي به سر ما دستي |
|||
شعبان كه به نيمه مي رسد آقا جان / ما تازه به يادمان مي آيد هستي! |
|||
امروز سر قرارمان آمدهای |
|||
تنهایی و من چقدر خوشحال شدیم |
|||
*فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه |
|||
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم / از شمر امان نامه خریدیم همه |
|||
ممنون که تو هم به غارمان آمدهای<ref>جلیل صفربیگی، نتهای تنهایی، انتشارات سپیده باوران، ۱۳۹۳.</ref> |
|||
== منابع == |
|||
*این سنگ خدایان که تبر می شکنند / روزی که بیایی از کمر می شکنند |
|||
{{ویکیپدیا}} |
|||
بردار تبر را و بزن ابراهیم / بت های بزرگ زودتر می شکنند |
|||
{{پانویس}} |
|||
*در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی، کلید امیدی هست |
|||
چشمک زدن ستاره در شب یعنی / توی چمدان ماه، خورشیدی هست |
|||
*این چشم دریده چشمه ی فریاد است / پژواک سکوت سنگ ها در باد است |
|||
با من به چه چیز زندگی خیره شده / این آینه ای که کور مادر زاد است؟ |
|||
*انگار همیشه جای یک تن خالی ست / این بار کسی نیست نه!اصلن خالی ست |
|||
یک نیمکت نشسته دارم در خود / جای دو نفر همیشه در من خالی ست |
|||
*چندی است که سخت از خودم لبریزم / آن گونه که باید از خودم بگریزم |
|||
انگار که شیر آب هرزی هستم / چک چک چک چک به پای خود می ریزم |
|||
{{ترتیبپیشفرض:صفربیگی، جلیل}} |
|||
[[رده:اهالی ایران]] |
[[رده:اهالی ایران]] |
||
[[رده:اهالی ایلام]] |
[[رده:اهالی ایلام]] |
||
{{ترتیبپیشفرض:صفربیگی، جلیل}} |
نسخهٔ ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۷
جلیل صفربیگی (متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل ایران است.
اشعار
- عمری است که مشت بر درم میکوبند / پا بر سر و روی باورم میکوبند
مشتی کلمه مدام از شب تا صبح / انگار که میخ در سرم میکوبند
- با حوصله کیف و چمدانم را بست / انگار که دست و پای جانم را بست
گفتم که بگویم چقدر دوس… ولی / با بوسهٔ محکمی دهانم را بست
- کم نامهٔ خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه میشوم در این تنهایی/ لطفاً کمی آغوش برایم بفرست
- لطفاً دو سه سطر زندگی قرض بگیر / لای کلمات مرده را درز بگیر
نگذار به مردن دلم بو ببرند / این شاعر مرده را خودت فرض بگیر
- دریا به سرش زده پری میرقصد / ناهید کنار مشتری میرقصد
بانو تو مگر چه کردهای با عالم / با عشق تو رود بندری میرقصد
- سی ساله شدم هنوز کودک هستم / هم بازی باد و بادبادک هستم
عاشق بشوم؟ نه! بچهها منتظرند / من مادر چند کفشدوزک هستم
- یک عمر به اشتباه دعوا کردیم / شیطان و من و گناه دعوا کردیم
آدم شده بودم و نمیدانستم / عمری سر یک کلاه دعوا کردیم
- تا عشق دوید از دهانم بیرون / نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم / یک بوسه پرید از دهانم بیرون
- اسبی که به روی قالی خانهٔ ماست / در تاخت و تاز خالی خانهٔ ماست
آن گاو که در تابلو نقاشی است / خوشبختتر از اهالی خانهٔ ماست!
- زنبیل پر از ترانه در دستش بود / یک نامهٔ عاشقانه در دستش بود
ختم صلوات داشت باران انگار / تسبیح هزار دانه در دستش بود
- پرواز چه لذتی دارد
وقتی زنبور کارگری باشی که نتوانی عاشق ملکه بشوی
- مانند علفهای لب مردابیم / خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم
مرگ آمده است زندگی را بخورد* / ما هم گاهی کرم سر قلابیم
- در حنجرههای ما صدا را بفشار / صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار
تاریکی از این قشنگتر میخواهی؟ / ای مرگ بیا گلوی ما را بفشار
- هر چند که بیمار تو هستیم همه / دیوانهٔ دیدار تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمری است / انگار طلب کار تو هستیم همه
- هر روز به ما اگر که سر هم بزنی / بر ریشهٔ خواب ما تبر هم بزنی
آقا تو که خوب میشناسی ما را / زنگ در خانه را اگر هم بزنی…
- یک عمر تو زخمهای ما را بستی / هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه میرسد آقا جان / ما تازه به یادمان میآید هستی!
- فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم / از شمر امان نامه خریدیم همه
- این سنگ خدایان که تبر میشکنند / روزی که بیایی از کمر میشکنند
بردار تبر را و بزن ابراهیم / بتهای بزرگ زودتر میشکنند
- در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی، کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب یعنی / توی چمدان ماه، خورشیدی هست
- این چشم دریده چشمهٔ فریاد است / پژواک سکوت سنگها در باد است
با من به چه چیز زندگی خیره شده / این آینهای که کور مادر زاد است؟
- انگار همیشه جای یک تن خالی ست / این بار کسی نیست نه! اصلاً خالی ست
یک نیمکت نشسته دارم در خود / جای دو نفر همیشه در من خالی ست
- چندی است که سخت از خودم لبریزم / آن گونه که باید از خودم بگریزم
انگار که شیر آب هرزی هستم / چک چک چک چک به پای خود میریزم
نتهای تنهایی
گوش دل من به زنگ تنهایی توست
عمری است همیشه تنگ تنهایی توست
هر آدمی انگار به رنگی تنهاست
تنهایی من به رنگ تنهایی توست
بی حوصله، پر بهانه بر میگردد
شبها که به آشیانه بر میگردد
تنهاتر و زخم خوردهتر از هر روز
تنهایی من به خانه بر میگردد
ای عشق! تو هم کنارمان آمدهای
امروز سر قرارمان آمدهای
تنهایی و من چقدر خوشحال شدیم
ممنون که تو هم به غارمان آمدهای[۱]
منابع
- ↑ جلیل صفربیگی، نتهای تنهایی، انتشارات سپیده باوران، ۱۳۹۳.