شطح: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏شطحیات: ابرابزار
ابرابزار
خط ۱: خط ۱:
در [[تصوف]]، '''[[w:شطحیات|شطح]]''' (جمع:شطاحات یا شطحیّات) سخنی است که به هنگام [[w:en:Ecstasy (emotion)|وَجد]] گفته می‌شود که ممکن است ویژگی‌های حیرت‌انگیزانه داشته باشد.
در [[تصوف]]، '''[[w:شطحیات|شطح]]''' (جمع:شطاحات یا شطحیّات) سخنی است که به هنگام [[w:en:Ecstasy (emotion)|وَجد]] گفته می‌شود که ممکن است ویژگی‌های حیرت‌انگیزانه داشته باشد.

== شطحیات ==
== شطحیات ==
سخنانی از [[صوفیان]] که دیگران آن‌ها را شطح نامیده‌اند:
سخنانی از [[صوفیان]] که دیگران آن‌ها را شطح نامیده‌اند:

* «هرگاه عبودیت بنده تمام شد، [[زندگی|عیش]] او عیش الله است؛ یعنی صفت الوهیت درو ظاهر می‌شود و فعل بنده، فعل حق می‌گردد.»
** ''[[اویس قرنی]]''<ref name="حسنات العارفین" />
* «انا [[خدا|الحق]].»
* «انا [[خدا|الحق]].»
** ''[[حسین منصور حلاج]]''
** ''[[حسین منصور حلاج]]''
خط ۷: خط ۱۱:
== درباره ==
== درباره ==
* «تخمِ تاکِ معرفت را در عهد آدم در زمین کردند و در وقت نوح از زمین برآوردند و در زمان ابراهیم به مرتبهٔ گل رسانیدند و در عهد موسی خوشه پدیدار ساختند و در عهد عیسی انگور نموده و در زمان محمد شراب صافی کشیندند و رندانِ مستِ این اُمَّت از آن می ناب قدح‌ها نوشیدند و بیخود گشتند و به بانگ گفتند که ''سبحانی ما اعظم شأنی'' و ''لیس فی جبتی الا الله'' و ''انا الحق'' و ''لا اله الا انا'' و امثال این.»
* «تخمِ تاکِ معرفت را در عهد آدم در زمین کردند و در وقت نوح از زمین برآوردند و در زمان ابراهیم به مرتبهٔ گل رسانیدند و در عهد موسی خوشه پدیدار ساختند و در عهد عیسی انگور نموده و در زمان محمد شراب صافی کشیندند و رندانِ مستِ این اُمَّت از آن می ناب قدح‌ها نوشیدند و بیخود گشتند و به بانگ گفتند که ''سبحانی ما اعظم شأنی'' و ''لیس فی جبتی الا الله'' و ''انا الحق'' و ''لا اله الا انا'' و امثال این.»
** ''[[بایزید بسطامی]]'' <ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =داراشکوه| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد داراشکوه| عنوان = حسنات العارفین| سال =۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م| ناشر =مؤسسهٔ تحقیقات و انتشارات ویسمن|مکان =تهران| شابک = | صفحه =ص۳}}</ref>
** ''[[بایزید بسطامی]]''<ref name="حسنات العارفین">{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =داراشکوه| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد داراشکوه| عنوان = حسنات العارفین| سال =۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م| ناشر =مؤسسهٔ تحقیقات و انتشارات ویسمن|مکان =تهران| شابک = | صفحه =ص۳}}</ref>

* «در نظر صوفیان، شطح عبارت از کلمات و سخنانی است که در حالت سکر و بی‌خورده و غلبات شور و وجد و مستی و جذبه بر زبان بعضی ازین طایفه می‌رفته است… غلبهٔ وجد و سکر در صوفی به جایی می‌رسد که وی نمی‌تواند از اظهار آنچه بر او نمایانده می‌شود، خویشتن‌داری کند. فشاری که صوفی اندرون خود احساس می‌کند، او را ناگزیر به افشای راز می‌سازد. حاصل این افشاگری شطح است و این شطح شر است؛ شری که صوفی از آن ناگزیر است.»
* «در نظر صوفیان، شطح عبارت از کلمات و سخنانی است که در حالت سکر و بی‌خورده و غلبات شور و وجد و مستی و جذبه بر زبان بعضی ازین طایفه می‌رفته است… غلبهٔ وجد و سکر در صوفی به جایی می‌رسد که وی نمی‌تواند از اظهار آنچه بر او نمایانده می‌شود، خویشتن‌داری کند. فشاری که صوفی اندرون خود احساس می‌کند، او را ناگزیر به افشای راز می‌سازد. حاصل این افشاگری شطح است و این شطح شر است؛ شری که صوفی از آن ناگزیر است.»
* «شطحیات صوفیان چون معمولاً از درک و فهم ظاهربینان و عوام بالاتر بوده، و به ظاهر علاقه و پیوندی با جنبهٔ ظاهری دین نداشت، و گاهی هم مخالف ظواهر دین بود، از نظر فقها و عوام کفر و زندقه به حساب می‌رفت و موجب شکنجه و آزاد و احیاناً قتل گویندگان شطح می‌شد؛ چنان‌که [[حسین منصور حلاج]]، صوفیِ وحدت الوجودیِ معروف، به خاطر ایراد شطحیاتی چون ''انا الحق'' به پای دار رفت و فاجعه‌ای فراموش‌ناشدنی در تاریخ تصوف و عرفان ملل اسلامی به جا گذاشت. سخنان او بهترین و کاملترین نمونهٔ شطح است.»
* «شطحیات صوفیان چون معمولاً از درک و فهم ظاهربینان و عوام بالاتر بوده، و به ظاهر علاقه و پیوندی با جنبهٔ ظاهری دین نداشت، و گاهی هم مخالف ظواهر دین بود، از نظر فقها و عوام کفر و زندقه به حساب می‌رفت و موجب شکنجه و آزاد و احیاناً قتل گویندگان شطح می‌شد؛ چنان‌که [[حسین منصور حلاج]]، صوفیِ وحدت الوجودیِ معروف، به خاطر ایراد شطحیاتی چون ''انا الحق'' به پای دار رفت و فاجعه‌ای فراموش‌ناشدنی در تاریخ تصوف و عرفان ملل اسلامی به جا گذاشت. سخنان او بهترین و کاملترین نمونهٔ شطح است.»

نسخهٔ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۰

در تصوف، شطح (جمع:شطاحات یا شطحیّات) سخنی است که به هنگام وَجد گفته می‌شود که ممکن است ویژگی‌های حیرت‌انگیزانه داشته باشد.

شطحیات

سخنانی از صوفیان که دیگران آن‌ها را شطح نامیده‌اند:

درباره

  • «تخمِ تاکِ معرفت را در عهد آدم در زمین کردند و در وقت نوح از زمین برآوردند و در زمان ابراهیم به مرتبهٔ گل رسانیدند و در عهد موسی خوشه پدیدار ساختند و در عهد عیسی انگور نموده و در زمان محمد شراب صافی کشیندند و رندانِ مستِ این اُمَّت از آن می ناب قدح‌ها نوشیدند و بیخود گشتند و به بانگ گفتند که سبحانی ما اعظم شأنی و لیس فی جبتی الا الله و انا الحق و لا اله الا انا و امثال این.»
  • «در نظر صوفیان، شطح عبارت از کلمات و سخنانی است که در حالت سکر و بی‌خورده و غلبات شور و وجد و مستی و جذبه بر زبان بعضی ازین طایفه می‌رفته است… غلبهٔ وجد و سکر در صوفی به جایی می‌رسد که وی نمی‌تواند از اظهار آنچه بر او نمایانده می‌شود، خویشتن‌داری کند. فشاری که صوفی اندرون خود احساس می‌کند، او را ناگزیر به افشای راز می‌سازد. حاصل این افشاگری شطح است و این شطح شر است؛ شری که صوفی از آن ناگزیر است.»
  • «شطحیات صوفیان چون معمولاً از درک و فهم ظاهربینان و عوام بالاتر بوده، و به ظاهر علاقه و پیوندی با جنبهٔ ظاهری دین نداشت، و گاهی هم مخالف ظواهر دین بود، از نظر فقها و عوام کفر و زندقه به حساب می‌رفت و موجب شکنجه و آزاد و احیاناً قتل گویندگان شطح می‌شد؛ چنان‌که حسین منصور حلاج، صوفیِ وحدت الوجودیِ معروف، به خاطر ایراد شطحیاتی چون انا الحق به پای دار رفت و فاجعه‌ای فراموش‌ناشدنی در تاریخ تصوف و عرفان ملل اسلامی به جا گذاشت. سخنان او بهترین و کاملترین نمونهٔ شطح است.»
ای بی‌خبر از حالت رندان خرابات      زین می‌نچشیدی که شدی سوی مناجات
تا مست ازین می‌نشوی باز ندانی      اسرار دل اهل دل از شطح و ز طامات
اسیری لاهیجی[۳]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ داراشکوه، محمد. حسنات العارفین. تهران: مؤسسهٔ تحقیقات و انتشارات ویسمن، ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م. ص۳. 
  2. داراشکوه، محمد. حسنات العارفین. تهران: مؤسسهٔ تحقیقات و انتشارات ویسمن، ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م. ص۱۶. 
  3. هدایت، رضاقلی‌خان. «اسیری لاهیجی رحمة اللهّ علیه». نصرت‌الله فروهر. در ریاض العارفین. به کوشش سید رضی واحدی و سهراب زارع. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۹م. ص ۴۳. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۲۳۳-۸.