اشک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲۷: خط ۲۷:
* «[[درد]]ی است که پزشکان را به درمانش فراخوانده‌ام/و هیچ پزشکی جز [[اشک‌]]ها نبود.»
* «[[درد]]ی است که پزشکان را به درمانش فراخوانده‌ام/و هیچ پزشکی جز [[اشک‌]]ها نبود.»
** ''[[شریف رضی]]'' <ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://www.adab.com/index.php/modules.php?name=Sh3er&doWhat=shqas&qid=9876&r=&rc=|عنوان=الدمع مذ بعد الخلیط قریب|اثر=أدب}}</ref>
** ''[[شریف رضی]]'' <ref>{{یادکرد وب |نشانی=http://www.adab.com/index.php/modules.php?name=Sh3er&doWhat=shqas&qid=9876&r=&rc=|عنوان=الدمع مذ بعد الخلیط قریب|اثر=أدب}}</ref>
* «داروی [[درد]]م، اشک‌های سوزان است/ بر بازماندهٔ جای یار گریستن، دردی را می‌آرامد؟»
** ''[[امرؤ القیس]]'' <ref>https://ar.wikisource.org/wiki/معلقة_امرئ_القيس</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲

اشک مایعی است که به صورت پی در پی از غدد اشکی در چشم ترشح می‌شود و نقش حفاظت و مرطوب کردن و تغذیه‌ای دارد. اشک‌هایی که هنگام گریه تشکیل می‌شوند به احساساتی شدید همچون اندوه، خوشحالی، هیجان، حیرت و لذت مربوطند. خنده و خمیازه نیز می‌توانند به تشکیل اشک منجر شوند.

گفتاوردها

  • نشانه‌شناسی: قطره‌ای که پس نمایان شدن، بخار و ناپدید می‌شود: نماد درد و شفاعت است و اغلب با مروارید یا با دانه‌های کهربا مقایسه می‌شود...»
  • «وقتی نگاه حسرت یک کودک فقیر/ در پردهٔ سرشک پناهنده می‌شود// احساس می‌کنم که غمی خفته و بزرگ/ ناگه درون سینهٔ من زنده می‌شود.»
  • «راه خوناب سرشک از مژه بستم که مباد/غم رخسار تو با خون دل آید بیرون.»
  • «دوش از کنارم آن مه نامهربان گذشت/موج سرشک تا سحرم در کنار ماند.»
چشمم که همیشه جوی خون آید ازو      سیلاب سرشک لاله‌گون آید ازو
زان ترس نگریم که خیال رخ تو      با اشک مبادا که برون آید ازو
اثیرالدین اومانی [۵]
  • «در زمان جادوگرها، اشک انسان‌ها خیلی خیلی با ارزش بود. اشک مثل آب دهان قورباغه چیزی کمیاب و نادر بود. این که حالا اشک به چه کارشان می‌آمده، من که نمی‌دانم. شربتی برای مهربان تر کردن؟ انسان بهتری کردن؟ برای کم کردن خساست در احساسات؟ یا برای کمتر پشمالو بودن؟ مردها همیشه به بهانه مردانگی شان، اشک‌های شان را حتی در بدترین لحظات زندگی خود قورت می‌دادند. انگار که این کار واقعیت را تغییر می‌داد. بهر حال اشک ریختن حال انسان را بهتر می‌کند. مغز را می‌شوید و اندوه را از بین می‌برد. پس این فکر مضحک از کجا به ذهن مردها خطور کرده بود که چون مرد هستند نباید گریه کنند؟»
  • دلتنگِ نانِ مادرم می‌شوم
و قهوهٔ مادرم
و نوازشِ مادرم ...
و روز به روز
کودکی نیز در من بزرگ می‌شود
و به روزهای عمرم، عشق می‌ورزم
زیرا اگر بمیرم
از اشکِ مادرم شرم می‌کنم!

منابع

  1. شوالیه، ژان. «اشک (Larme/Tears)». در Dictionnaire des symboles [فرهنگ نمادها]. ج. یکم. ترجمهٔ سودابه فضایلی. تهران: انتشارات جیحون، ۱۳۸۴. ص ۱۹۷. شابک ‎۹۶۴۶۵۳۴۱۴۷. 
  2. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۰۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  3. هدایت، رضاقلی‌خان. «۱۰۵. محمود میرزای قاجار». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۲۱۶. 
  4. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۴۱۶. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  5. هدایت، رضاقلی‌خان. «۱۷۴. اثیرالدّین اومانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۸۷. 
  6. «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»، «به مادرم»، برگرفته از نشر سخن، چاپ ۱۳۸۹، ص ۴۵
  7. «الدمع مذ بعد الخلیط قریب». أدب. 
  8. https://ar.wikisource.org/wiki/معلقة_امرئ_القيس