افضل‌الدین کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
صفحه‌ای تازه حاوی «'''افضل‌الدین، محمد بن حسن مَرَقی کاشا...» ایجاد کرد
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۵۴

افضل‌الدین، محمد بن حسن مَرَقی کاشانی همچنین شهرت‌یافته به بابا افضل (دههٔ ۱۱۹۰، مرق، کاشان - ۱۲۶۹، مرق، کاشان) صوفی، عارف، آموزگار و مؤلف ایرانی در سدهٔ هفتم هجری بود.[۱]

گفتاوردها

دنیا مطلب تا همه دینت باشد      دنیاطلبی نه آن نه اینت باشد[۱]
بر روی زمین زیر زمین‌وار بزی      تا زیر زمین روی زمینت باشد[۱]
بر هر که حسد بری امیر تو شود      وز هر که فروخوری اسیر تو شود[۱]
تا بتوانی تو دستگیری می‌کن      کان دست‌گرفته دستگیر تو شود[۱]
ناکرده دمی آنچه تو را فرمودند      خواهی که چنان شوی که مردان بودند[۱]
تو راه نرفته‌ای از آن ننمودند      ور نه که زد این در که درش نگشودند[۱]
در پس منگر دمی و در پیش مباش      با خویش مباش و خالی از خویش مباش[۱]
خواهی که غریق بحر توحید شوی      مشنو منگر مگو میندیش مباش[۱]
یا رب چه خوش است بی‌دهن خندیدن      بی‌منت دیده خلق عالم دیدن[۱]
بنشین و سفر کن به‌غایت نیکوست      بی‌زخمت پا گِرد جهان گردیدن[۱]
از کبر مدار هیچ در سر هوسی      کز کِبر به جایی نرسیدست کسی[۱]
چون زلف بتان شکستگی عادت کن      تا صید کنی هزار دل در نفس[۱]
ای نسخهٔ نامه الاهی که تویی      ای آینهٔ جمال شاهی که تویی[۱]
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست      از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی[۱]
مردی باید بلندهمت مردی      زین واقعهٔ دیدهٔ خرد پررودی
کو را ز تعلقات این تودهٔ خاک      بر دامن همت ننشیند گردی[۱]
کم گوی و جز از مصحلت خویش مگوی      وز هرچه نپرسدت کسی بیش مگوی
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی      «یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی»[۱]

منابع

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ ۱٫۱۵ ۱٫۱۶ هدایت، رضاقلی‌خان. «۱۷۰. افضل‌الدین کاشانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۵۷.