سپیده کاشانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[w:سپیده کاشانی|سپیده کاشانی]]''' (اوت [[۱۹۳۶ (میلادی)|۱۹۳۶]]، [[کاشان]] - [[w:۱۳ فوریه|۱۳ فوریه]] [[w:۱۹۹۳ (میلادی)|۱۹۹۳]]، [[لندن]]) شاعر، ترانهسرا و مقامدار فرهنگی [[ایرانی]] بود.<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =سوم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۱۷۳۷}}</ref> |
'''[[w:سپیده کاشانی|سپیده کاشانی]]''' (اوت [[w:۱۹۳۶ (میلادی)|۱۹۳۶]]، [[کاشان]] - [[w:۱۳ فوریه|۱۳ فوریه]] [[w:۱۹۹۳ (میلادی)|۱۹۹۳]]، [[لندن]]) شاعر، ترانهسرا و مقامدار فرهنگی [[ایرانی]] بود.<ref name="سخنوران نامی معاصر ایران">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=برقعی|نام= محمدباقر|پیوند نویسنده=w:سید محمدباقر برقعی|عنوان =سخنوران نامی معاصر ایران|جلد =سوم|سال =چاپ ۱۳۷۳|ناشر=نشر خرم|شابک =۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴| صفحه =ص۱۷۳۷}}</ref> |
||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
نسخهٔ ۲ مارس ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۳۳
سپیده کاشانی (اوت ۱۹۳۶، کاشان - ۱۳ فوریه ۱۹۹۳، لندن) شاعر، ترانهسرا و مقامدار فرهنگی ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
خاک صحرای جنون، خاطره مجنون داشت | برگ برگ گل آن چهره به رنگ خون داشت | |
خار آن از سفر عشق حکایت میکرد | ریگ زارش سخن از قافله مجنون داشت | |
نقش پایی که عیان بود بر آن دشت غریب | داستان سفری در افق گلگون داشت | |
با صبا چون سخن از داغ شقایق گفتم | دیدمش شعله نفس زمزمهای محزون داشت | |
آنکه با داغ دل لاله سحر کرد شبی | سیل اشک از مژه مواجتر از جیحون داشت | |
دل آشفته ما را به اسارت میبرد | کاروانی که متاعی ز عقیق خون داشت | |
آه ز آن پرسش معصوم دو چشمان یتیم | که اندر آن محکمه از عمر سخن افزون داشت | |
نقش خاتم به جبین داشت دلارا، سروی | رایت افراشته بر دوش، ره گردون داشت | |
رفت فرهاد و پیامش همه شیرینکاریست | ناقه در اشک غم لاله و شان گلگون داشت | |
نام اگر یافت سپیده ز ره گمنامی | عاشقی بود که عطر سخنش افسون داشت[۱] |
سرم را نیست سامان جز تو، ای سامان من بنشین | حریم جان مصفا کردهام، در جان من بنشین | |
ز اوج آسمان آرزوها سر برآوردی | کنون این مهر روشن در دل ایمان من بنشین | |
دو چشمم باز اما غیر تاریکی نمیبینم | شب تاریک من بشکاف و در چشمان من بنشین | |
بیا کز نور روی تو چراغ دل برافروزم | بیا تا بشنوی اندوه بی پایان من بنشین | |
دل هر ذره لبریز است از نور جهانگیرت | امید من بیا در باور پنهان من بنشین | |
به خوابم آمدی کز شوق رویت دیده نگشایم | سحر چون عطر گل آهسته بر مژگان من بنشین | |
مرا عهد تو با جان بسته دارد رشتهٔ الفت | تو نیز ای دوست لختی بر سر پیمان من بنشین | |
مرا هرگز نشاید تا تو را در شعر بسرایم | طبیبا، غمگسارا، از پی درمان من بنشین[۱] |
ای لالهٔ آرمیده در خاک خموش | مضمون سخن تویی و معنای خروش | |
هم سینه به سینه نقش شد قصّهٔ تو | همرایت سرخ تو رود، دوش به دوش[۱] |
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. سوم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۷۳۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.