مرتضی آوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۴۰: خط ۴۰:


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
<div style="height: 450px;width; 75%; overflow: auto; padding: 4px;text-align:right; solid 2px;" title="braglist - zum scrollen"; >

{{پانویس|عرض=۳۰}}
== منابع ==
== منابع ==
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =عبدالحمید| نام =موسی‌کاظمی| عنوان =روایتگر عشق، مروری بر اندیشه‌های شهید آوینی| سال =۱۳۹۲| ناشر =موسسه انتشارات کتاب نشر| شابک =۹۷۸۶۰۰۷۱۵۰۵۷۳| صفحه =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =عبدالحمید| نام =موسی‌کاظمی| عنوان =روایتگر عشق، مروری بر اندیشه‌های شهید آوینی| سال =۱۳۹۲| ناشر =موسسه انتشارات کتاب نشر| شابک =۹۷۸۶۰۰۷۱۵۰۵۷۳| صفحه =}}

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۳۲

سیّد مرتضیٰ آوینی با لقب شهید (؟ سپتامبر ۱۹۴۷، ری، تهران - ۹ آوریل ۱۹۹۳، فکّه، خوزستان) کارگردان مستند، روزنامه‌نگار و مؤلف ایرانی بود.

گفتاوردها

  • «هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایهٔ تعهد اسلامی به دست می‌آید و لا غیر.»[۱]
  • «با شروع انقلاب تمام نوشت ه‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و… در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد، ننویسم و دیگر از «خودم» سخن به میان نیاورم…»[۲]
  • «اگر انسان خود را در خدا فانی کند آ نگاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود.»[۳]
  • «انقلاب اسلامی مقدمه و آغاز توبه و بازگشت بشر، به همان عهد نخستین او با پروردگار است.»[۴]
  • «ما چون در مواجهه با غرب قرار داریم باید غرب را بشناسیم و با آن مقابله کنیم. باید غرب را بشناسیم تا بدانیم چگونه باید با آن مقابله کنیم.»[۵]
  • «ماهیّت تمدّن غرب، ظلمت و تاریکی است، چنانچه ذکرالله را که نور است در این فضای تاریکیی منتشر کنیم؛ آن پایه‌های ظلمات و تاریکی فرو می‌ریزد.»[۶]
  • «ما هرچه جلوتر برویم کار ما سخت‌تر می‌شود، راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا انشا الله خداوند امر خودش را برای ما برساند.»[۷]
  • «هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند که این گونه مرده‌اند.»[۸]
  • «هنر باید آفاق تذکّر باشد نه عرصه تفنّن که در این صورت این هنر است که باید در خدمت اسلام باشد.»[۹]
  • «شأن هنرمند آیینه‌گی است. شأن هنرمند با هر زاویه که دارد این است که صیقلی باشد، که بتواند در برابر وقایع آیینه‌گی کند؛ و این آیینه‌گی همان هنر اوست.»[۱۰]
  • «ولایت فقیه برای آنان که در حقانیت اسلام دچار تردید نیستند و در التزام عملی نسبت به آن نیز اهمال روا نمی‌دارند همان‌طور که گفتم امری است که تصور آن بی‌درنگ موجب تصدیق است.»[۱۱]
  • «جاذبهٔ خاک به ماندن می‌خواند و آن عهد باطنی به رفتن… عقل به ماندن می‌خواند و عشق به رفتن… و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان، در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود.»[۱۲]
  • «سلامتِ دنیا، بیماری است و بیماری‌اش شفا و سلامت، چرا که بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هر چه هست در ترک و عتق از ملکات عالم همه در طواف عشق است و دایر‌ه‌دار این طواف حسین علی هالسلام است.»[۱۳]
  • «کربلا، سرچشمهٔ جاذبه‌ا‌ی که عالم را به محور عشق نظام داده است.»[۱۴]
  • «عالم ما، عالم نسبت‌ها و مقادیر است و بالطبع، تصاویر اشیا بیش از هر چیز بر مناسبتی دلالت میک‌نند که بین ما و آن اشیاء وجود دارد و این مناسبت هر چه باشد ما را از رسیدن به آن مدلول حقیقی باز می‌دارد.»[۱۵]
  • «هنرمند رازدار خزائن غیب است و زبان او زبان تمثیل و تمثلّ است. پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور و ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد. او باید با بصیرت قلبی راز تمثیل حقایق ملکوتی را بیابد و این یافتن به معنی علم پیدا کردن نیست.»[۱۶]
  • «مردمان مسافر کاروان مرگ‌اند، اما خودنمی‌دانند. مرگ، کاروان‌دار سفر زندگی است و کجاوه ثابت می‌ماند اما کاروان در سفر است.»[۱۷]

درباره

دربارهٔ او

  • «اطلاعات من از آوینی فقط در این اندازه است که می‌دانم او یک سید شهید است.»
  • «به نظر من آوینی جایی دارد آوینی می‌شود که دارد زاویه‌های کوچک انسانی را نشان می‌دهد. اگر آوینی به دنبال سینما و هنر ایدئولوژیک بود رشد نمی‌کرد و همچنان کوتوله می‌ماند همچنان که هنرمندان حکومتی کوتوله ماندند و فروش فیلم‌ها شد افتخاری برای آن‌ها که البته این معیار در مورد همه فیلم‌ها صدق نمی‌کرد. چرا فروش برای «صمد به مدرسه می‌رود» افتخار نبود و دایی نامپلئونیزم برای قلاده‌های طلا افتخار است.»
  • «مرتضی آوینی در ۲ سال آخر حیاتش که من نیز با وی همراه بودم به شدت مورد حمله هر دوطرف روشنفکر و به اصطلاح مذهبی روشنفکر بود و همچنان نیز هست. امروز این‌ها سعی می‌کنند مرتضی را به یک گرایش سیاسی متعلق بدانند و از آن زاویه به او نگاه کنند اما باید دانست که مرتضی کار سیاسی نکرد و هیچ گرایش سیاسی نیز نداشت. وی نه به چپ آن زمان تمایلی داشت و نه به جناح راست اما به انقلاب اعتقاد داشت، به مردم اعتقاد داشت به جنگ دفاعی نیز اعتقاد داشت اما به گرایشات تمایلی نداشت. سیاسیونی که می‌خواهند طرفی از جناح‌بندی مرتضی ببرند سودی نخواهند برد چرا که این یارکشی سیاسی بی‌ارزش بوده و مرتضی همواره مستقل بوده و هست.»
  • «عده‌ای مرتضی را سردمدار سینمای تروریسم می‌دانند که از جمله این افراد طیف آقای قوچانی هستند و البته طیفی نیز او را سردمدار و پرچمدار سینمای انقلابی می‌دانند که هیچ‌کدام صحیح نیست. امروز متأسفانه برخی از طرفداران خاص مرتضی آثارش را طوری حذف می‌کنند که با افکار و عقاید و گرایششان سازگار باشد و این اصلاً ربطی به خود مرتضی ندارد. متأسفانه در این بخش سیاستمداران ما هم در اشتباهند چرا که در گیر سیاست بازی هستند و این فیلم‌های اخیری که ساخته شده نیز درگیری سیاسی است.»
  • «مرتضی کسی بود که در ایتدا یک روشنفکر معمولی بود، مدتی در گیر نیچه بازی شد و بعد به طور جدی به روشنفکری پرداخت اما بعد از تحولی که دفعی و ناگهانی و بدون عمق نبود به جبهه انقلاب پیوست و بعد از جنگ نیز صدای بلند فرهنگی جبهه طرفداران انقلاب شد.»
  • «چیزی که مرتضی از سینما می‌خواست این بود که به مردم فقیر فخر نفروشد، گدای جایزه بی‌هویت نباشد و مماس با نیازهای مردمش باشد.»
  • «فهم عالم در زبان آقا مرتضی روان است و امروز هم هرکس که می‌خواهد بداند آقا مرتضی اگر بود چه می‌ساخت باید بگویم او نریشن را در نظر می‌گرفت.»
  • «کاری که آوینی کرد این بود که وظیفه خودش دانست تا با مراحل فیلمسازی به صورت علمی آشنا شود و سینما را برای خودش تعریف کرد آوینی در کتاب آینه جادوی خود گفته است که من در تلاش برای پیدا کردن جوب‌های خود هستم. آقا مرتضی سعی می‌کرد از آثار دیگران هم یاد بگیرد در مطالعات خود به کتاب آلفرد هیچکاک رسید که به نوشتن کتاب عالم هیچکاک ختم شد. جمع این دو اتفاق تلاش برای تکمیل اجزای فیلم‌شناسی بوده است در سینمای امروز ما چنین آدمی را کم داریم.»
    • حسین معززی نیا[۱۹]

پانویس

منابع

  • عبدالحمید، موسی‌کاظمی. روایتگر عشق، مروری بر اندیشه‌های شهید آوینی. موسسه انتشارات کتاب نشر، ۱۳۹۲. شابک ‎۹۷۸۶۰۰۷۱۵۰۵۷۳. 
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ