ولادیمیر سوروکین
ولادیمیر گئورگیویچ سوروکین (زاده ۷ اوت ۱۹۵۵) — نویسنده، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس روس، و یکی از برجستهترین نمایندگان کنسپچوالیسم و سُسآرت در ادبیات روسیه است.
گفتاوردها
[ویرایش]«من گناهکارم؟»، ۱۴ آوریل ۲۰۰۵
[ویرایش]مشکل فیلولوژیستهای حرفهای در این است و فقط در این است که آنها یک کتاب را با دهها و صدها کتاب دیگری که قبلاً خواندهاند، ارزیابی میکنند. و مکانیسم دیگری برای ارزیابی ادبیات ندارند؛ بنابراین، من معتقدم، فیلولوژیستها فقط یک چشم دارند، کاملاً ادبی، که فقط قادر به مقایسه متون است. چشم دوم، که به زندگی نگاه میکند، در اکثر منتقدان ادبی به تدریج با لایه کدر و غلیظی از متن پوشیده شده است، که ضخامت آن نسبت مستقیم با تعداد کتابهای خوانده شده دارد. سر فیلولوژیستها تا حد انفجار پر از کتاب است. آنها زندگی را فقط از طریق متن میبینند. و به این افتخار میکنند. برای همیشه از ادبیات سیر و مسموم شدهاند، زندگی واقعی را ادامه متن، و ضمیمه آن میدانند. "همه چیز در جهان متن است!" – فیلسوف ویتگنشتاین گفت، و این اصل مشکوک در اواخر دهه شصت توسط فیلسوفان فرانسوی دنبال شد. دلم میخواهد بپرسم: آیا حس ترس – هم متن است؟ عشق – متن است؟ سوزش در کمر – هم متن است؟ برای اکثر فیلولوژیستها – بله. <…>
اینکه یک زیباییشناس سختگیر مانند نابوکوف، که با لذت دنیای تاریک و شبحوار «شنل» را مزه مزه میکرد، از درک شاعرانگی «تاراس بولبا» کاملاً عاجز بود، و این داستان را یک شکست برای گوگول میدانست، مشکل خود نابوکوف است. و فقط همین؛ زیرا دریایی از اشک که میلیونها خواننده عادی بر سر صحنه اعدام تاراس ریختهاند، کاملاً قادر است با امواج خود صخره مرمرین خودبزرگبینی نابوکوف را به لرزه درآورد. <…>
پس، آقایان فیلولوژیستهای اسلاوشناس، تنها چشم خود را پاک کنید. کافی است به نویسندگان زنده از ورای لایه مربای صورتی نگاه کنید که دریدا و دلوز بر روی آتش ضعیف شبهانقلاب سال ۶۸ پختهاند. کافی است سگهای پوسیده ناشی از تکبر، اعتماد به نفس و تنبلی ذهن خود را بر ما آویزان کنید. کافی است پشت نقلقولها پنهان شوید. کافی است مزخرفات پرطمطراق بفروشید. کافی است خرگوشهای شکلاتی کوهاندار شیزوآنالیز و دکانستراکشن را بسازید.
ادبیات – یک امر زنده است، یک رودخانه آزاد و قدرتمند. جاری است. و به شیوههای مختلف جاری است. جریان آن را دنبال کنید. اما نه از ساحل آرام کنار دانشگاه با چمن کوتاه شده و دانشجویان برهنه سیاسی صحیح و نه از کتابخانه دانشگاهی که بوی گرد و خاک کاغذ میدهد. وارد این رودخانه شوید، آن را با بدن خود حس کنید، بخشی از آن شوید. مغزهای خود را که از شبیهسازیها و تجاوزها خسته شدهاند، در آن بشویید. و آنگاه، شاید صحنه اعدام تاراس اشکهای صادقانه شما را برانگیزد، که طعم شور آن احساس واقعیت را به شما بازگرداند. <…>
بهطور کلی، تمام زندگی من را یک موضوع واحد، یک سؤال واحد و سرنوشتساز علاقهمند کرده (و همچنان ادامه دارد): خشونت چیست و چرا انسانها نمیتوانند از آن دست بردارند؟ این سؤال نه تنها برای من، نویسنده، بلکه برای خوانندگانم نیز آزاردهنده بوده است، زیرا من اصلاً تلاشی نکردم، و نمیتوانستم در رمانها، داستانها و نمایشنامهها به آن پاسخ دهم، بلکه فقط آن را به شیوههای مختلف مطرح کردم و این مکعب سیاه شوم را بر روی پایهها و سکوهای مختلف دید قرار دادم.
منابع
[ویرایش]- مشارکتکنندگان ویکیگفتاورد، «Владимир Георгиевич Сорокин»، ویکیگفتاورد روسی. (بازیابی در 12 جولای 2025).
