پرش به محتوا

مرداس

از ویکی‌گفتاورد

مرداس پدر ضحاک و پادشاه سرزمین نیزه‌وران بود.

درباره مَرداس

[ویرایش]

در شاهنامه

[ویرایش]

یکی مرد بود اندر آن روزگار// ز دشت سواران نیزه‌گزار
گرانمایه هم شاه و هم نیک‌مرد// ز ترس جهاندار با باد سرد
که مرداس نام گرانمایه بود// به داد و دهش برترین‌پایه بود...

پسر بد مراین پاکدل را یکی// کش از مهر بهره نبود اندکی
جهانجوی را نام ضحاک بود// دلیر و سبکسار و ناپاک بود [۱]

سرانجام مَرداس

[ویرایش]

برآورد وارونه ابلیس بند// یکی ژرف چاهش به ره‌بر بکند
سر تازیان، مهتر نامجوی// شب آمد، سوی باغ بنهاد روی
چن آمد به نزدیک آن ژرف‌چاه// یکایک نگون شد سر تخت شاه
به چاه اندر افتاد و بشکست پست// شد آن نیک‌دل مرد یزدان‌پرست
پس ابلیس وارونه آن ژرف‌چاه// به خاک اندرآگند و بسپَرد راه [۲]

منابع

[ویرایش]
  1. "شاهنامه، بخش یکم، جلال خالقی مطلق، نشر سخن
  2. "شاهنامه، بخش یکم، جلال خالقی مطلق، نشر سخن