بحث:قیصر (فیلم)

Page contents not supported in other languages.
از ویکی‌گفتاورد

این هم یکی از "نسخه‌ها"ی این دیالوگ قیصر که توی مدرسه ما رواج داشت:


من بودم حسن فرصت، علی رخصت، ممد پونصد
رفتیم پیش مِیتی منگول، نامرد، دواخوری
اولی رو خوردیم بسلامتی این‌وریا لول لول شدیم،
دومی رو خوردیم بسلامتی اون‌وریا پاتیل پاتیل شدیم
سومی رو اومدیم بخوریم میتی منگول ساقی شد
گفت رتته گفتم عفتت پتته ...
دس تو این جیب، دس تو اون جیب
دسته‌زنجونی سفیدَه‌رو کشید کارتی‌مون کرد
حالا ما اینجا گفتیم زدیم، شومام بگین زدن، خوبیت نداره

--ماني ۱۷:۲۳, ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)

خیلی باحال بود! عجب مدرسهٔ باحالی داشتید!سجاد ۱۷:۲۵, ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)
اینو یکی از بچه‌های کلاس که پدرش از جاهل‌های قدیمی بود که کافه شکوفه نو را آتش زده بودند! هی می گفت. پدرش خانواده را آورده بود "بالاشهر" که بچه‌هایش مثل خودش نشن!

یکی هم داشتیم که کتابچه یادداشت بزرگ از اشعار چرندپرند و خنده‌دار داشت و توی زنگ تفریح پشت سر هم جفنگیات بامزه می خواند!

دوره ای بود. --ماني ۱۷:۳۲, ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)

شماهم مدرسه رفتین ماهم! تفاوت از کجا تا به کجا! دوران پس از جنگ و ....سجاد ۱۷:۳۹, ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (UTC)