سینما

از ویکی‌گفتاورد

سینما یک رسانه دیداری شنیداری مبتنی بر تکنولوژی است که به وسیله آن فعالیت اقتصادی صورت می‌گیرد و همچنین قابلیت استفاده هنری را داراست.

گفتاوردها[ویرایش]

  • «به نظر من سینما عبارت از زبانی است که با آن می‌توان خود را و دردهای درونی خود را در قالب تصویر بیان کرد، به تعبیر دیگر، سینما دریچه‌ایست برای فهماندن یا دریچهٔ برای رسیدن به آرمان‌های بزرگ و ایده‌آل.» -
  • «سینما واقعیت موجود را به تصویر می‌کشد و این مهم از عهده دیگر ابعاد هنری ساخته نیست.»
  • «در سینما همه چیز در مورد پول است. اما پول دو بار ظاهر می‌شود. بار اول تمام وقت تو صرف فراهم کردن پول برای ساخت فیلم می‌گردد. بار دوم پول دوباره از طریق تصویر بازمی‌گردد.
  • «در سینما چیزی به‌عنوان واقعیت وجود ندارد. چیزی که در سینما داریم، واکنش است و تنها اغراق. سینما تصویری شیک از چیزی است که وجود دارد، حداقل از دیدگاه شخصیت‌های فیلم. منظور فیلم این است که ما بیشتر پیشامدها را از دید شخصیت‌ها می‌بینیم.»
  • «عکاسی حقیقت است؛ و سینما حقیقت بیست وچهار بار در ثانیه است.»
  • «ذات سینما بی‌رحم است، در یک دوره‌ای ممکن است بسیار دیده شوید و نقش‌های بسیار خوبی پیشنهاد شود و سال‌ها این روال ادامه داشته باشد، اما طبعاً با ورود نسل بعد و تغییراتی که حاصل می‌شود، میزان این دیده‌شدن‌ها کمتر می‌شود.»
  • «سینما محل شهرت، قدرت و ثروت است و هرجا این چیزها هست، جنگ مغلوبه و شدید می‌شود. درگیری‌هایی پیش می‌آید که خیلی راحت سر پول است. درگیری‌ها جدی است.»
  • «در حوزه سینما فردیت وجود ندارد و فرد نمی‌تواند جریان‌ساز باشد. ما براساس شرایط اجتماع که روزمرگی مردم است، داریم کار می‌کنیم. خارج از هر نوع نگاهی به مقوله هنر، سینما یا تئاتر، کاملاً این روزمرگی و این شرایطی اجتماعی است که برهنر تأثیر می‌گذارد. تئاتر و سینما تحت‌تأثیر شرایط اجتماعی هستند.»
  • من وارد دنیای سینما شدم چون عاشق هنر بودم. هنوز هم هستم. با هنر، دنیا بهتر می‌شود. دنیا بهتر است وقتی که هنر را در آن داشته باشید، وقتی که با مردمان ارتباط داشته باشید.
  • درست است که ارتباط تلویزیون با مردم بیشتر بود، اما سینما ابهت دیگری دارد. آن پرده عریض و نقره‌ای نیروی جادویی دارد که تلویزیون این نیرو را ندارد. من به سینما علاقه بیشتری داشتم.
  • در ادبیات همراه نوشتن فکر می‌کنیم. با اینکهٔ همه طرح‌ها از پیش تعیین شده، گاهی یک کلمه تو را می‌برد به جایی دیگر، یک اقلیم ناشناخته. اما در سینما، به دلیل وجه اقتصادی آن، معمولاً تهیه‌کننده، باید از قبل همه چیز داستان را بداند؛ یعنی اینکه سرمایه، خودش را به اندیشه تحمیل می‌کند. در نتیجه، فیلمساز اول باید خلق کند و بعد آن را اجرا کند.
  • من فکر نمی‌کنم سینما فقط یک تعریف داشته باشد.
  • سینما یک جور مقاومت خرده‌فرهنگ‌های بشری است در مقابل تریبون قدرت و پول. به ویژه توسط سینمای مؤلف، نه سینمای هالیوود، سینمایی که پس پشتش یک آدم ایستاده‌است. آدمی که استقلال فکری دارد.
  • آموزش سینما دو وجه دارد: جنبهٔ تکنیکی و جنبهٔ خلاقیت هنری. آموزش تکنیک آسان است، اما هیچ‌کس جنبهٔ شاعرانه هنر را نمی‌تواند به کس دیگری آموزش دهد… برای درخت شدن باید ابتدا گیاه بود. کسی که وجودش از سنگ است، برای درخت شدن به یک دگردیسی احتیاج دارد و دگردیسی را نمی‌توان آموزش داد.
  • برای آموختن سینما به هیچ دانشکده‌ای نرفته‌ام. اما دانشکدهٔ واقعی من رنج‌های زندگی‌ام بوده‌است. من تا ۱۷ سالگی در ۱۳ شغل شاگردی کرده‌ام. و از ۱۷ سالگی چهار و نیم سال در زندان سیاسی به سر برده‌ام. از این رو رنج‌های من دانشکده‌های من بوده‌اند.
  • برای عده‌ای از سینماگران، سینما بازآفرینی دوبارهٔ زندگی است و برای عده‌ای دیگر، خلق جهانی است که دوست دارند وجود داشته باشد و نیست. در هر دو شکل ما باید بدانیم چه می‌خواهیم بگوییم وچگونه باید بگوییم.
  • سینما برای من آن چیزی است که جای خالی همه چیز را پر می‌کند. اگر درد بشر گرسنگی باشد، سینما بوی نان است. اگر درد بشر دیکتاتوری باشد، سینما آموزش آزادی است. اگر درد بشر جنگ باشد، سینما صلح است. اگر درد بشر تنهایی روزافزون باشد، سینما عشق و دوستی است. سینما خلاقیت است در دنیایی که مصرف و عادت، ما را شبیه هم کرده‌است. سینما بازسازی جهان به دست شاعران است، در زمانه‌ای که جهان به دست سیاستمداران در حال نابودی است.
  • من معتقدم عنصری به نام سینما در هر جای جهان به قلب‌های انسان‌ها چسبیده‌است. هرکسی به اندازهٔ خودش از سینما بهره می‌برد.
  • من معتقدم سینما یک شغل نیست بلکه یکجور زندگی است. کسانی که می‌خواهند وارد آن شوند باید متوجه باشند وارد عرصه‌ای می‌شوند که شکل زندگی بیرون نیست، یک جور دیگری است. وقتی پشت دوربین هستیم و کلید را که می‌زنیم دیگر فرزند پدرمان نیستیم، دوستی نداریم، آن لحظه تمرکز یکپارچه فقط روی موضوعی داریم که دارد خلق می‌شود و این یعنی یک نوع اعتیاد که هیچ لذتی بیشتر از آن نیست.
    • تورج منصوری، ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۱/ ۱۹ شهریور ۱۴۰۰؛ مصاحبه با موزهٔ سینمای ایران، سلسله نشست‌های تاریخ شفاهی[۱۴]
  • من انسانی اجتماعی هستم و ایجاد ارتباط با آدم‌ها مرا خوشحال می‌کند. من با ابزار سینما با مردم ایجاد ارتباط می‌کنم. در سنین کودکی که به سینما می‌رفتم می‌دیدم ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر همه در یک سالن نشسته، در تاریکی به یک صفحه خیره می‌شوند؛ و به عقایدی که فیلمساز بیان می‌کند گوش می‌دهند. فهمیدم که سینما شغل من خواهد بود. شاید ۹ یا ۱۰ سال بیشتر نداشتم اما فهمیدم که به علت علاقه به ایجاد ارتباط با آدم‌های دیگر سینما شغل اصلی من خواهد بود.
  • شاید مهمترین دلیل فیلمساز شدن من این بود که افکاری که در من می‌گذشت را در فیلمها نمی‌دیدم و مایل بودن این افکار را به مردم منتقل کنم. مطمئنم که اگر فیلمساز نمی‌شدم، نویسنده یا نقاش می‌شدم که بتوانم از دریچهٔ هنر احساسات و افکارم را بیان کنم.
  • من عاشق سینم نیستم… برای من هنر برای هنر بی‌معنی است. به نظر من هنر پدیده‌ای اجتماعی است که باید در خدمت جامعه باشد، سؤال ایجاد کند، اتاق فکر ارائه کند، احساسات شما را تحریک کند و حتی قادر باشد بدون صدمهٔ فرهنگی شما را شاد کند.
  • سینما هنر است. هنری پرطرفدار، وابسته به اقتصاد و تاثیرگذار؛ و همین خصوصیات، تعاریف و کاربردهای متفاوتی برای آن به وجود آورده‌است.
  • یک فیلم سینمایی قابلیت آن را دارد که با نگرش انتقادی، مضمونی تاریخی، فلسفی و اجتماعی داشته باشد یا حتی صرفاً سرگرم‌کننده باشد. مهم این است که چه کسانی و با چه منظور و هدفی از این هنر- صنعت استفاده می‌کنند.
  • سینمای مستقل قابلیت آن را دارد که به عنوان سفیر فرهنگی هر کشور یا ملتی عمل کند، یعنی وظایفی که سفرای سیاسی قادر به انجام آن نیستند بر عهده بگیرد و تصویری مبتنی بر واقعیت از کشوری که فیلم در آن ساخته شده‌است، به نمایش بگذارد.
  • در میان هنرها، معماری نزدیک‌ترین هنر به سینماست. گرچه یک پای سینما همیشه در هنرهای دیگر بوده و هست و با آنکه عمر کمی دارد، از همهٔ هنرها از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است. در واقع، وارث همهٔ هنرهاست و آنچه را که همهٔ هنرها در طول صدها سال تجربه کردند، سینما در چند دهه تجربه کرده‌است.
  • طراحی صحنه و لباس را از تئاتر، فیلمنامه را از رمان و داستان و به‌طور کلی ادبیات، نور و رنگ را در وهلهٔ اول از نقاشی و در ادامه از عکاسی وام گرفتم و البته موسیقی و…. یک نقاش لزومی ندارد که موسیقیدان باشد و همین‌طور یک موسیقیدان هم نیازی نیست که نقاشی بداند اما یک سینماگر و معمار باید از هنرهای دیگر سررشته داشته باشد. از دید من، سینما امکان حرکت از هنرهای دیگر است اما بیشتر از همه هنرها وامدار معماری است.
  • در وهلهٔ اول سینما یعنی معماری دیدن، تماشا کردن و نگاه کردن. در کنار آن، سینما و معماری علاوه بر شباهت‌های پایه همچون نور، سایه‌روشن، رنگ، پرسپکتیو و … حاصل فعالیت یک گروه است. نقاشی، خطاطی، عکاسی و حتی موسیقی و رقص. تئاتر می‌تواند اثر هنری یک فرد باشد اما سینما و معماری برای شکل‌گیری به یک تیم کاری متشکل از تخصص‌های متنوع نیازمند است. معماران برای ارائه خلاقیت خود به مهندسان سازه، برق، تأسیسات و تکنیسین‌ها و کارگران نیازمندند و فیلمسازان به فیلمنامه‌نویس‌ها، فیلمبرداران، گریمورها، صدابرداران، طراحان صحنه، بازیگران و …. طبعاً اگر این گروه کاری به‌طور هماهنگ همانند یک چرخ‌دنده کار نکند، نتیجه درخشان نخواهد بود. هر دوی این رشته‌ها برای به سرانجام رسیدن به سرمایه نیازمند هستند. هر دو رشته کارآفرین هستند و شغل ایجاد می‌کنند. هر دو مورد قضاوت جمع کثیری واقع می‌شوند؛ البته سینما در یک زمان کوتاه و معماری در درازمدت.
  • یک فیلمساز و معمار موفق، حتماً باید آشنایی کامل با علوم مدیریت، روانشناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی داشته باشد؛ چون هم با مخاطبان وسیعی روبه‌روست و هم باید یک گروه کاری را مدیریت کند؛ حتی بیش از این. من معتقدم یک معمار و یک فیلمساز حتماً باید مدیریت بحران بداند؛ چون گروهی که چه در یک فیلم سینمایی و چه در یک کارگاه ساختمانی فعالیت می‌کنند، اغلب شناخت محدودی از یکدیگر دارند و چه بسا همدیگر را نمی‌شناسند و گاه از طبقات اجتماعی، اقتصادی و سطح سواد متنوعی برخوردارند. در واقع، هنر معمار و فیلمساز در کنار خلاقیت فردی، هماهنگی این گروه ناهمگن است. به اعتقاد من، هم یک فیلمساز و هم یک معمار همانند یک کیسه بوکس عمل می‌کنند! منظورم این است که باید همه مشت‌ها به او آنها بخورد و نه به افراد دیگر گروه و گرنه گاه این اختلاف نظر در گروه، تأثیرات مخربی در پی خواهد داشت.
  • هم سینما و هم معماری، حس لامسهٔ شما را درگیر می‌کند؛ خصوصاً در سینمای سه‌بعدی این تجربه بسیار مشابه با معماری است. با این تفاوت که در سینما شخص دیگری جهت شما را تعیین می‌کند. در کنار کاربرد ساده و ابتدایی معماری در سینما به عنوان لوکیشن، کارگردان با استفاده از دوربین، فضای معماری را برای شما معنا می‌کند. شما با دیدن یک یا چند پلان از یک فیلم به‌سادگی درمی‌یابید که موضوع فیلم در چه موقعیت تاریخی و جغرافیایی اتفاق می‌افتد و با هویت قومی، نژادی، اقتصادی و … شخصیت‌های داستان به سرعت آشنا می‌شوید اما این کارگردان است که با زاویه دوربین، میزانسن، اندازهٔ لنز، نورپردازی و … فضا را برای شما تعریف می‌کند و برای شما تصمیم می‌گیرد. اغلب مردم دنیا، معماری ساختمان‌ها و شهرهای مختلف جهان را از طریق فیلم و سینما می‌شناسند اما به این امر توجه ندارند که این فضاها و بناها نمود بی‌واسطه و واقعی آن‌ها نیست بلکه برداشت فیلمسازی است که از آن بنا یا فضا به ما ارائه می‌دهد.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. http://www.khawaran.com/گفت-و-شــنود-هــا/صدیــق-برمــک-«همیشــه-دنبــال-ســوژه-یی-هســتم-که-مــرا-بی-اندازه-شــوک-بدهد».html
  2. فیلمهای ایرانی همچنان مورد توجه سینماگران غربی است. روزنامه رسالت، شماره 4859، 4 آذر 1380.
  3. http://www.sharghdaily.ir/News/66728/در-سینما-واقعیت-وجود-ندارد
  4. ««نمایش»، قوه محرکه من در بازیگری». روزنامه شرق، ۱۳ دی ۱۳۹۵. 
  5. «بهروز افخمی: «کن» جشنواره دگرباش‌هاست». fardanews.com. ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۳۱-۰۱-۲۰۱۷. 
  6. «روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود». روزنامهٔ شرق، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶. 
  7. غزاله امامی. «The Night Of’s Payman Maadi on Middle Eastern Stereotypes in Hollywood and Getting Past the Censors in Iran»(انگلیسی)‎ (مصاحبه). vulture.com، ۲۲ اوت ۲۰۱۶. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۲۲. 
  8. «روایت رضا صفایی‌پور از «رضا آرتیست» تا «طوفان»». هنرآنلاین، ۱۴ فروردین ۱۴۰۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ مه ۲۰۲۲. 
  9. «گفتگو: تکه ای از آن آینه شکسته». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۱۳۷۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲. 
  10. «گفتگو: دایره تنگ خاک و خون پرستی». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲. 
  11. «گفت و گوی محسن مخملباف با مجله "فیلم ۲٫۰" کره جنوبی». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۲۶ ژوئن ۲۰۰۷. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲. 
  12. «گفتگو: خدا بودن و یک باره خدا نبودن». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۲۷ اوت ۲۰۱۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲. 
  13. «سینما می‌تواند حال مردم را خوب کند اما…». روزنامه اعتماد. ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۱ ژوئن ۲۰۲۲. 
  14. «تورج منصوری و لذت کار با مهرجویی، کیمیایی و سینما». ایسنا، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲. 
  15. «گفتگوی اختصاصی و جذاب سینمانگار با تهمینه میلانی». سینمانگار، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۵ اوت ۲۰۱۱. 
  16. «سینما، سفیر فرهنگی ملل». شرق، ۱۱ خرداد ۱۳۹۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸. 
  17. «تهمینه میلانی از معماری فیلم‌هایش می‌گوید!». چیدانه، ۱۱ تیر ۱۳۹۶. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۷ مه ۲۰۲۲. 

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
سینما
دارد.