قهوه تلخ

از ویکی‌گفتاورد

قهوه تلخ مجموعه ویدئویی طنزی به کارگردانی مهران مدیری است.

گفتاوردها[ویرایش]

  • « «برای این سریال زحمت زیادی کشیده شده و وسواس و دقت در اجرای دکور و طراحی لباس‌های مجموعه قهوه تلخ، مرا به یاد مرحوم علی حاتمی و ساخته‌های او می‌اندازد.»[۱]
  • «همیشه گفته‌ام که مهران مدیری و اکیپ‌اش نگاه خاصی به مقوله طنز دارند. این کار هم جای تبریک دارد. واقعیت تلخ این است که در کشور ما آستانه تحمل بعضی از آدم‌ها پایین است و محیط در بعضی مواقع یک جورهایی بسته ست و این‌ها کار طنز را سخت می‌کند. با خیلی چیزها نمی‌شود شوخی کرد و حیطه نفس تنگ است و همین باعث می‌شود که طنزها سطحی و سبک باشد.»[۲]
  • «به‌نظرم اقبال عمومی و هیجانی که این روزها سریال «قهوه تلخ» ایجاد کرده خودش نشانه‌ای است از وضعیت تعداد تماشاگران تلویزیون. در واقع مهران مدیری همان تعداد تماشاگری را هم که برای پر کردن اوقات فراغت‌شان سراغ تلویزیون می‌رفتند به سمت این سریال کشاند. به‌هر حال مهران مدیری چهره موجهی بود و طرفداران بسیاری داشت و به‌نظرم این صدا و سیما بود که با خروج این سریال از زیر مجموعه تلویزیون متضرر شد.»[۳]

دیالوگ‌ها[ویرایش]

  • مهران مدیری در پیام به بینندگان قبل از قسمت اول: دلم خیلی براتون تنگ شده... لطفاً کپی نکنید و کپی هم نخرید.
  • داموس الملک: ایام به کام و صور افلاک بر بام، تقدیر نیک بر نام و نوش بر جام باد.
  • جهانگیر شاه: چشممان را گرفت، به جهت انتری.
  • بلدالملک: نشنوم دروغ بگویی، محمل ببافی. نبینم گریه کنی، زاری کنی، مغزمان را ببری، گوشمان را کر کنی، وقتمان را بگیری. وقتمان را بگیری؟ وقت ما را بگیری پدرسوخته.
  • بلدالملک: پدرسوخته. بدهم پدر پدرسوخته‌ات را در بیاورند. بدهم از سقف آویزانت کنند پدرسوخته.
  • نیما زند: بنده آغا محمدخان قاجارم. مدرک هم دارم. یعنی همرامه. اگر مایلید ارائه کنم.
  • جهانگیر شاه: ما، جهانگیر شاه دولو. (قبله عالم) از سر جود و احسان و به واسطه تدبیر و تدبر، این پدرسوخته خودشیرین را که کمک کرد که زلزله را مقهور قدرت همایونی خویش بگردانیم، ملقب به لقب مستشارالملک و مشاور اعظم نموده و او را مونس روزها و شب‌های خویش می‌گردانیم. باشد که به جبران این مرحمت ما، سگی را تمام نموده و نوکر خوبی برای عظمت درگاه ما باشد.
  • جهانگیر شاه: ایشان هم که در خلقتشان کمی سهل‌انگاری شده.
  • برزو خان: ما داشتم این زبان بلاد فرانس کار می‌کردم. هم‌ای یکم لهجه‌م چرخید.
  • باباشاه: ببوس، ببوسیم. آخیش.
  • باباشاه: امروز نقاشی کشیدیم. یک خانه کوچولو با دودکشی بر آسمان، که دودش بر هوا می‌پراکنید.
  • بابااتی: کیه؟ کیه؟ ببین من اینجام؟ من دارم می‌رم یا میام؟
  • بلدالملک: خودکشی می‌کنی؟ بدون اجازه اعلاحضرت خودکشی می‌کنی؟ بوی گند جنازه‌ت کاخ را برداشته. می‌دهم پوست از کله‌ات بکنند.
  • جهانگیر شاه: می‌گوییم این بحث خانوم‌ها را ولش کن. یکمی از خودت برایمان بگو.
  • جهانگیر شاه: پسر پسر قند عسل. پسر پسر شیر و شکر. بابا بخوره پسرش را؟
  • باباشاه: بسوز بدبخت. ما رفتیم عشق و حال. هرهرهر کرکرکر.
  • بلدالملک: عجب شهر تاریخی‌ست این سن پیترزپورغ. پدرسوخته‌ها. عجب بناهای بلندی دارد. به به.
  • بلدالملک: از امروز حکومت نظامی. تجمع بیش از یک نفر قدغن. رفتن آمدن، سکه گرفتن، سکه دادن ممنوع. نفس کشیدن قدغن. ببر پدرسوخته. نفس می‌کشی؟ می‌دهم پدرت را در بیاورند.
  • جهانگیر شاه: غاز غاز غاز. برو برو. غاز غاز.
  • جهانگیر شاه: مستشار، یا قبول می‌کنی یا کل وجود همایونیمان را، کل یوم، می‌کنیم تو حلقت.
  • جهانگیر شاه: ما اصولاً اصلا فکر نمی‌کنیم. قبله عالم فقط بازی می‌کند، حال می‌کند، کیف می‌کند، عشق و صفا، دوباره بازی می‌کند. فکر نمی‌کند که.
  • مستشارالملک: دست گلتون درد نکنه.
  • جهانگیر شاه: خشتک همایونی جر خورد.
  • برزوخان: چه غلطی کردی!
  • بلدالملک: من از آنها الاغ‌تر، بدبخت‌تر، بیچاره‌تر، حقیرتر، گوساله‌تر، احمق‌تر.
  • بابا اتی: من یه دوتا فوت کلاً ندارم. دوتا فوتمو کنم می‌میرم دیگه.
  • بلدالملک: سریع تند بگو. لب تاب همایونی چه ضعیفه‌ای نشسته بود که توی پدرسوخته دید می‌زدی؟
  • باباشاه: در تمام آدم‌ها اینگونه می‌باشد بالاخص هنرمندان. چخوقی، استریژلافسکی، اوژیونسکویه، تئودوراکیس، رابرت دنیروئیو.
  • بلوتوث کبیر: به قول شکسپیر، عقرب زلف کج سرکار علیه، با قمر قرینه.
  • بلوتوث کبیر: آه! اگر من دو سردار چون شما داشتم، آتن سقوط نمی‌کرد.
  • بابا اتی: ببین! ببین! بله! بله!
  • بیخودی‌الملک: آیش فرمودند.
  • بابااتی: من سه بار یادم رفته، چهار بار گم شدم، دو بار فراموش کردم، سه بار هم سکته ناقص کردم، یه بار هم مردم. باباشاه رو هر روز کلافه کردم، سه بار پخ کردم کاترین بچش بیوفته، چهارصد و پنجاه بار هم سؤال داشتم که کیه؟
  • اعتمادالملک: بس کنید آقا، هی جلسه هی جلسه، یک کار عملی انجام بدهید که خلاص شویم ار دست این مردک.
  • برزو خان: حالا شما ناراحت نرو اتی جان. الان پای مام وطن در میونه، مو واقعیتا رو باید بگم.
  • جهانگیر شاه: امروز، لطف همایونیمان شامل حال این نور دیده می‌شود و به کوری چشم حسودان و بخیلان و کینه ورزان و دایی اقبال، بلوتوث را به سمت مشاور اعظم خویش منصوب می‌نماییم. باشد که تا جان در بدن دارد نوکریمان را بکند.
  • بلوتوث: مگر در این دربار قحط‌الرجال است برزو خان.
برزو خان: نه. هم عین پشکل رجال ریخته تو دربار.
  • مستشارالملک: ببخشید. دقیقاً الان می‌خواین چی کار کنین؟
دواالملک: می‌خواهیم لهجه‌شان را معاینه کنیم، ببینیم نیاز به جراحی دارد یا خیر.
مستشارالملک: خب لهجه مگه دیدنیه؟
دواالملک: بستگی دارد. اگر خوش‌خیم باشد، می‌شود شنید. اما اگر بدخیم باشد می‌شود دید.
  • بلوتوث: این آغا محمد خان که دارد می‌آید دختر ندارد؟
مستشارالملک: نه. اون نمی‌تونه دختر داشته باشه. نمی‌تونه.
  • جهانگیر شاه: جوری بکشیدشان که خیلی درد نکشند. زمانی دوستشان می‌داشتیم.
  • داموس‌الملک: ببینم تا چند بلدید بشمارید؟
برزو خان: خیلی. ۱۰ اینا بلدم، ۹، ۱۰.
  • باباشاه: مرتیکه لایعقل دمدمی مزاج هرزه.
  • جهانگیر شاه: فخری. موز!
فخرالتاج: موز چی قبله عالم؟
جهانگیر شاه: من موز می‌خوام.
فخرالتاج: زشت است قبله عالم. جلوی فامیل داماد آبروداری کنید.
جهانگیر شاه: واسه چی زشته! من موز می‌خوام خب.
فخرالتاج: پدر عروس هستید. پدر عروس در عروسی موز نمی‌خورد.
جهانگیر شاه: پس چی می‌خورد؟ خربزه می‌خورد؟! موز گذاشتن اونجا که ورداریم بخوریم دیگه.
فخرالتاج: زشته. صدایتان را می‌شنوند قبله عالم.
جهانگیر شاه: بشنوند. من موز می‌خوام. من پول دادم واسه اون موزا. کدوم کره‌خری گفته نباید موز بخورم؟
فخرالتاج: جهان جان. جهان. زشته جهان.
جهانگیر شاه: چی زشته بابا. من پول دادم واسه موز. موز حق منه، سهم منه. من موز می‌خوام.
  • نیما زند: اونوقت این سوخت موشکو میدین ایشون بچتون یوری گاگارین نشه بره فضا؟

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
قهوه تلخ
دارد.