قاسم انوار

از ویکی‌گفتاورد

قاسم انوار، شاعر ایرانی در سده هشتم هجری.

غزل[ویرایش]

ساقی ز کرم پر کن این جام مصفا را       آن روح مقدس را، آن جان معلا را
روزی که دهی جامی از بهر سرانجامی       یک جرعه تصدق کن آن واعظ رعنا را
خواهی که به رقص آید ذرات جهان از تو      در رقص برافشانی آن زلف چلیپا را
ناصح برو و بنشین، افسانه مخوان چندین      از سر نتوان بردن این علت سودا را
گفتی که ز خود گم‌شو تا راه به‌خود یابی      تفسیر نمی‌دانم این رمز و معما را
هر بار که من مُردم صد جان دگر بردم      احصا نتوان کردن اعجاز مسیحا را
قاسم نشود عاشق هرگز به هوای خود       لیکن چه توان گفتن آن مالک دلها را

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  • صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷. (جلد ۴، صص ۲۶۴–۲۵۲)