در بروژ

از ویکی‌گفتاورد

در بروژ (به انگلیسی: In Bruges) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مارتین مک‌دونا محصول سال ۲۰۰۸ است.

گفتگوها[ویرایش]

یک جای مزخرف[ویرایش]

  • ری: بروژ هم جای مزخرفیه ها!
  • کن: بروژ جای مزخرفی نیست!
  • ری:بروژ جای مزخرفیه!
  • کن:ری ما تازه از قطار لعنتی پیاده شدیم. کمی صبر کن بعد بگو این جا مزخرفه یا نه.
  • ری: نه من می‌دونم این جا مزخرفه.

بدترین جهانگرد دنیا[ویرایش]

  • کن: میای بریم بالا؟
  • ری:بالای چی؟
  • کن: منظره داره.
  • ری: منظرۀ چی؟ از همین‌جا معلومه.
  • کن: ری تو بدترین جهانگرد دنیایی!
  • ری: کن من عاشق دوبلین هستم. اونجا بدنیا اومدم! خب اگه من یک مزرعه‌دار چلاق بودم با اینجا خیلی حال می‌کردم. نه، پس نمیشه!

مثل یک شهر افسانه‌ای[ویرایش]

  • کن: من که خیلی از این شهر افسانه‌ای خوشم اومد. پر است از کلیساها و ساختمونا و کانالهای آب قدیمی. مثل یک داستان جن و پری.
  • هری:.... خب ری خوشش اومد؟ * کن: فکر نمی‌کنم خوشش اومده باشه.
  • هری: چی؟... یعنی چی خوشش نیومده؟ یعنی چی؟ اصلاً چرا خوشش نیومده؟ چرا یه نفر نباید با اونجا حال کنه لعنتی عوضی؟ بهم بگو چرا؟
  • کن: هری…
  • هری: کی ممکنه از کانالهای قدیمی و ساختمونا خوشش نیاد ها؟ ببینم هنوز قو داره؟
  • کن: آره!
  • هری: همین قو. چطور یک عوضی نمیتونه با قو حال نکنه؟ اون همه چیزای دیگه. اون همه آت وآشغال افسانه‌ای باحال!

مردی که بدتر می‌شد.[ویرایش]

  • کن: هری، اون بچه باید می‌رفت. سر یه زندگی حسابی. یک کار دیگه. ناراحت بود. بهم می‌گفت خسته شده…
  • هری: کن من بهت گفتم کن لطف کن برو این یارو رو مشاوره کن؟ نه یادمه گفتم بری یک گلوله خالی کنی تو سرش!
  • کن: اون داشت خودکشی می‌کرد. من جلوشو گرفتم… ما تو پارک بودیم.
  • هری: یک لحظه صبر کن. اون تو پارک بود؟ آخه این چه وضعیه لعنتی! صبر کن. تو نکشتیش. تازه گذاشتی بره پارک. تازه وقتی خودکشی می‌کرد جلوشو گرفتی؟! فکر کن اگه این کار رو نمی‌کردی چی می‌شد. مشکل من حل می‌شد. مشکل تو حل می‌شد. مشکل اون هم حل می‌شد.
  • کن:مشکل اون حل نمی‌شد.
  • هری: کن اگه من یه وقت اشتباهی یکی رو بکشم، دیگه درنگ نمی‌کنم. همونجا اسلحه رو می‌ذارم تو دهنم و شلیک می‌کنم.
  • کن: هری اون بچه می‌تونست عوض بشه!
  • هری: منم می‌تونم عوض بشم.
  • کن: تو فقط بدتر می‌شی! ببین هری، من قصد ندارم بهت توهین کنم. اما تو خیلی لاشی هستی. می‌تونی از اینی که هستی هم لاشی تر بشی. شاید هم در آینده چند تا بچه لاشی دربیاری.
  • هری: بچه‌های لعنتی منو ول کن. لعنتی چر ابه بچه هام گیر می‌دی؟
  • کن: لاشی خودتی هر کاری دلم بخواد می‌کنم!
  • هری: ببین رفیق داری زیادی زر می‌زنی!
  • کن: من زر می‌زنم؟

قسمت پایانی[ویرایش]

  • (هری ری را با تیر زده و تصادفاً یک تیر هم بهٔ کبی گنه خورده. هری اسلحه را داخل دهانش می‌کند تا شلیک کند)
  • ری: نه… اون کارو نکن.
  • هری: آدم باید سر حرفش بمونه! (شلیک)

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
در بروژ
دارد.