توپ مرواری

از ویکی‌گفتاورد

توپ مرواری، نوشته صادق هدایت.

گفتاوردها[ویرایش]

  • «همینکه آتش خشم ملوکانه فرونشست، چون سواد حسابی نداشت (زیرا نمی‌توانست لغات استخودوس و ذوسنبطاریا و قشعریه و ملاقه و جلیذقه و قزلقورت را با املای صحیح بنویسد) خوش نویس باشی دربار را فوراً احضار کرد. خوش نویس باشی که خط بسیار شکیلی داشت و در دایرهٔ نونهایی که می‌نوشت همیشه سه نقطه بیشتر جا نمی‌گرفت و جملات تملق آلود قلنبه سلنبهٔ بی‌معنی فراوان از برداشت و زیر کرسی با اهل بیت اطهارش خوابیده بود به ضرب دگنک با پیرهن و زیرشلواری به حضور شاهش بردند. او هم خم شد و پیام ناخدا کلمب را از سیر تا پیاز از زبان ایطالیائی که زبان خواهرخوانده اش بود به زبان شوهرننه اش لوزیطانی سره برای شاه ترجمه کرد و مورد تفقدات مخصوص ملوکانه واقع شد.»
  • «همه می‌دانند که این شاهنشاه بطور استثناء حلیم و سلیم و اهل رضا و تسلیم و آدم باخدای بی‌آلایشی بوده و معروف است که جمال حالش بزیور ایمان و اسلام و حلیه متابعت سنت حضرت خیرالانعام علیه الصلواه و السلام مزین محلی بود و همواره در تقویت ارکان شریعت عزا و تمشیت مهام ملت بیضا مساعی جمیله بذل می‌فرمود و چون بیشتر به درست کردن شک میان دو و سه و تعمق در آداب مبال رفتن و حیض و نفاس و غسل جنابت و مبطلات روزه و استبرا و استنجا می‌پرداخته و بیشتر به فکر نماز و روزه و دعای نزله بندی بود، کمتر متوجه قرتی بازی سیاستمداری می‌شده‌است.»
  • «آیا هیچ می‌دانی چرا به طهرون قجر افشارها طهران می‌گویند؟ در احادیث آمده که چون شراب این ناحیه به دهن ابن سعد گوربگوری خیلی مزه کرد، اینجا را طهوران نامید که از» شراباً طهورا می‌آید و در اثر کثرت استعمال طهران شد. فرنگی‌مآبها معتقدند که: «ته» است، زیرا جهانگردان اروپایی این شهر را انتهای مشرق زمین یا «ته ایران» پنداشتند. بعلت اینکه اران و ایران از لغت «ائیر» مجوسی می‌آید و بعد به شکل ایرلند کنونی ضبط شده‌است. زیرا ایرلندیها از ایران به میهن خودشان مهاجرت کرده‌اند و خواسته‌اند این اسم بی مسمی رویشان بماند، همچنانکه ژرمنهای کرمانی الاصل از کرمان به بلاد جرمانیه سفر کرده‌اند؛ ولیکن علمای پیشین در روایت اختلاف کرده‌اند و در حدیث معتبر از کعب الاخبار آمده‌است که طهران در اصل «ته عوران» یعنی شهر «کون لختان» بوده‌است، زیرا اهالی آن دائم الطهاره بوده‌اند و از استعمال تنبان سخت پرهیز داشته‌اند. به روایت دیگر در اصل «ته ران» بوده‌است. مشتق از «ته» به معنی زیر و «ران» به معنی راننده. یعنی به تحقیق کسانی که به ته می‌رانند. یعنی کون خیزه می‌کتتد و بعد هم این اسم که ابتدا به اهالی اطلاق می‌شده روی این ناحیه ماند. توضیح آنکه در موقع هجوم اعراب اهالی شهر ری از ترسشان البته به عنوان اعتراض، کون خیزه کنان به دامن ه کوه البرز که محل طهران کنونی باشد پناهنده شدند و دیگر به شهر ری بازنگشتند."
  • «... یادمان رفت بگوئیم که وقتی ناخدا کلمب این توپ را دید به شگفتی اندر شد و به ایطالیائی که زبان ناخواهریش بود گفت: Canonne لغت Canon فرانسه همان کانن یونانی و زاکن روسی بمعنی قانون است که عربها چون از بیخ عرب بودند، ناچار برای اینکه شیرفهم بشود معربش کردند. (اما هیچ ربطی با سازی که قانون می‌نامند ندارد) باری، کلمب بزبان بی‌زبانی می‌خواست بگوید: «هر کس توپ دارد، قانون هم با اوست.» بعدها ناپلیون همین جمله را دزدید و مسخ کرد و گفت: «حق تخم لق است، حرف حق از دهنهٔ توپ در می‌آید.» بهر حال اسم تخمی «قانون» روی توپ ماند.»
  • «اگر باورتان نمی‌شود بروید از آنهائیکه دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر داده‌اند بپرسید. گیرم که دورهٔ بروبروی توپ‌مرواری را ندیده باشند حتماً از پیر و پاتال‌های خودشان شنیده‌اند. این دیگر چیزی نیست که من بخواهم از تو لنگم در بیاورم: عالم و آدم می‌دانند که در زمان شاه شهید توپ‌مرواری توی میدان «ارگ» شق و رق روی قنداقه‌اش سوار بود، بروبر نگاه می‌کرد بالای سرش دوهل و نقاره می‌زدند هرسال شب چهارشنبه‌سوری دورش غلغله شام می‌شد…»
  • «جانم برایتان بگوید، اگر خدا وجود داشت دیگر احتیاجی به کشیش و آخوند و خاخام و مسجد و کلیسا و کنیسه نبود. مظهر پرستش ما محسوس و در دسترس همگی است و میانجی لازم ندارد، حتی از تاریخ هم بی‌نیاز است مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید، چون آنچه مشکوک است همیشه تبلیغ لازم دارد. اگر مذهب راست می‌گفت، اینهمه زندان و پاسبان و بیمارستان و تیمارستان و قشون و کینه و جنگهای صلیبی و مذهبی وجود نداشت، زیرا دین و مذهب از ابتدای پیدایش تاکنون جز موجبات بدبختی و تبه روزی مردم را فراهم نساخته و جز دکانداری و آلت خر کردن مردم چیز دیگری نبوده، چه آنکه از پایه و اساس موهوم بود. اساساً تمنای تهذیب آدمی از راه مذهب جز از قبیل تمنای دفع فاسد به افسد نیست. ایمان مذهبی بزرگترین دروغهایی است که بشر برای تبرئه خود قالب زده و گشادترین کلاهی است که بسر خودش گذاشته‌است. فقط به این وسیله نمایندگان آن به اقتضای زمان در خر کردن مردم و سوار شدن بر گرده آنان کوشیده‌اند. کدام مذهب است که توانسته باشد پنج دقیقه از شرارت بشر بکاهد؟ برعکس می‌بینیم همیشه تعصب و خرافات حماقت بشر را برای پیشرفت مقاصد خود دست آویز قرار داده و یک میانجی کشیش یا آخوند لازم دارد که کلاه مردم را به امید بهشت و بیم دوزخ بردارد و به ریششان بخندد…»

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ